خط پدافندی پاسگاه زید
با توجه به وضعیت جنگ، برای حفظ و تثبیت مواضع در بخشی از خطوط مقدم جبهه ازطرفِ قرارگاه مرکزی کربلا برای هر لشکر خط پدافندی مشخص شد تا با استقرار در خط از تهاجم مجدد قوای دشمن بهسمتِ نیروهای خودی جلوگیری کند. در سال 1361 رزمندگان لشکر 41 ثارالله در خط پدافندی پاسگاه زید قبلاز اعزام لشکر به گیلانغرب مستقر شدند که بیش از 150 نفر از نیروهای سیستان و بلوچستان نیز ضمن سازماندهی در گردانهای لشکر ثارالله همراه آنان در این خط پدافندی حضور داشتند. (ذکر اسامی + کالک عملیات )
عملیات رمضان پایان یافت و نیروها در منطقۀ عملیاتی رمضان خط تشکیل دادند و پدافند کردند. خط پدافندی پاسگاه زید، در اختیار تیپ 41 ثارالله قرار گرفت.
فرماندهی تیپ 41 ثارالله خط را به دو گردان شهید مطهری و امام حسین(ع) واگذار کرد. غلامرضا باغبانی از چگونگی معرفی خود، شهید قاسم میرحسینی و محمدحسین پودینه بهعنوان فرمانده گردان و تعداد رزمندگان استان سیستان و بلوچستان در این گردانها میگوید:
«گردان شهید مطهری را به شهید قاسم میرحسینی و گردان امام حسین (ع) را به من دادند. ما دو سه نفر از نیروهای زابل فرمانده گردان شدیم. خیلی حضور ذهن ندارم، به محمدحسین پودینه گردان دادند یا نه! فکر کنم او هم گردان داشت؛ ولی گردان شهید میرحسینی پهلوی گردان ما بود. تقریباً میتوان گفت از این گردانهای ما، یکسوم از استان سیستان و بلوچستان بودند؛ اگر بیشتر نبود، کمتر هم نبود؛ یعنی تقریباً ما همان موقع هم حدوداً بین یک تا دو گردان در سطح تیپ ثارالله نیرو داشتیم» (مصاحبه با باغبانی، 1395).
در شهریور 1361 و پس از عملیات رمضان، نیرویهای بسیاری از استان سیستان و بلوچستان راهی جبهههای نور علیه ظلمت شدند. افراد اعزامی از استان ابتدا وارد پادگان قدس کرمان شدند و پساز ادغام با نیروهای اعزامی از استان هرمزگان و کرمان با قطار و به مسئولیت شهید محمد عباسزاده راهی اهواز شدند. در اهواز در دبیرستان شهید رجایی مستقر و سپس با اتوبوس به پادگان حمید چریک تیپ 41 ثارالله منتقل شدند. این نیروها در پادگان حمید چریک در گردانهای لشکر و بهویژه گردان شهید مطهری به فرماندهی دشهی قاسم میرحسینی سازماندهی و تعدادی از این نیرها هم در واحدهای لشکر مشغول شدند. در ایامی که تیپ 41 ثارالله در اردوگاه حمید چریک حضور داشت، تعداد زیادی از رزمندگانِ مستعد استان سیستان و بلوچستان در تیپ حضور داشتند.
غلامرضاباغبانی که در آن ایام فرمانده گردان امام حسین(ع) بود دربارۀ استعداد نیروهای استان سیستان و بلوچستان در تیپ 41 ثارالله میگوید:
«ما آن موقع پیشبینی میکردیم از استان چقدر نیرو در تیپ وجود دارد؛ مثلاً چند نفر در گردان فلانیاند و چند نفر در فلان گردان. حساب کردیم، از استان ما بیش از دو گردان نیرو در لشکر 41 ثارالله وجود داشت، از آشپزخانه گرفته تا تخریب و اطلاعات و واحدهای بسیار تخصصی» (مصاحبه با باغبانی، 1395).
با آمدن نیروهای جدید از منطقۀ 6 و استان سیستان و بلوچستان، گردان شهید مطهری به فرماندهی شهید قاسم میرحسینی تشکیل شد. اکثر نیروهای این گردان از سیستان و بلوچستان بودند. جانشین این گردان شهید محمد جعفری از برادران شهر رفسنجان بود که سه گروهان داشت. فرمانده گروهان اول شهید محمدرضا عباسزاده از پاسداران سپاه رفسنجان، فرمانده گروهان دوم کاظم کامبوزیا و فرمانده گروهان سوم اصغر حسینزاده هردو از پاسداران سپاه زاهدان بودند.
اصغر حسینزاده از نخستین پاسداران سپاه زاهدان، پساز سال 1360 در جبهۀ آبادان، برای دومین بار در شهریور سال 1361 همراه با جمع کثیری از رزمندگان سپاهی و بسیجی عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شدهبودند. در گردان شهید مطهری بهعنوان فرمانده گروهان سازماندهی شدند. ایشان دربارۀ فرایند اعزام خود از زاهدان تا اردوگاه حمید چریک در سهراه حسینه در مجاورت جادۀ اهواز-خرمشهر و سازماندهی در گردان شهید مطهری به فرماندهی شهید قاسم میرحسینی میگوید:
«پساز عملیات رمضان در سال 1361 اعزام شدیم. تعداد نیروها زیاد بود. محسن اکبری، کاظم کامبوزیا، شهید علی اسفندیاری، شهید محمدعلی عبادی، علیرضا هنرآموز، رضا رحمانی، محمد فتحی، امیر میر، تقی دشتی که شهید شد، علیرضا حقیقت، حسن پیری، شهید محمد مؤمنی و خیلیهای دیگران که حضور ذهن ندارم، با ما بودند. به کرمان رفتیم و آنجا سازماندهی شدیم. از کرمان با قطار بهسمت اهواز حرکت کردیم و یکیدو روز در مدرسۀ شهید رجایی اهواز بودیم. در زمانیکه در مدرسه مستقر شدیم، آهنگران هم همان ایام در آن مدرسه مداحی کرد. پساز دوسه روز رفتیم ایستگاه حسینیه در جادۀ اهواز–خرمشهر، یک هفتهای ایستگاه حسینیه بودیم. دوباره در گردان شهید مطهری که فرماندهش شهید میرحسینی و جانشینش شهید محمد جعفری بود سازماندهی شدیم. خودم فرمانده گروهان شهید چمران بودم. فرمانده گروهان دوم شهید محمد عباسزاده و شهید عبدلی هم معاونش (از شهدای شهر رفسنجان) و فرمانده گروهان سوم هم کاظم کامبوزیا بود. خلاصه سازماندهی شدیم و پساز گذراندن آموزشهای کافی به خط پاسگاه زید اعزام شدیم. عراقیها میدانستند که بچهها 10 دقیقه پیشاز اذان صبح، برای نماز بیدار میشوند. معمولاً همان زمان توپخانۀ عراق خط را میکوبید که بچهها نماز نخوانند یا تلفات بدهند. الحمدالله نماز جماعت بچهها برقرار بود و به آتش دشمن هم توجهی نمیکردند. بعداز مدتی از خط پاسگاه زید، به پادگان حمید چریک در سهراه حسینیه و در مجاورت جادۀ اهواز–خرمشهر برگشتیم» (مصاحبه با حسینزاده، 1395).
علی کول (هراتیمقدم) ورودی 18 تیر 1362 به سپاه که مسئولیتهای مختلفی ازجمله مسئولیت مخابرات و سرپرستی مخابرات سپاه دهم و منطقۀ مقاومت و تیپ و مسئول بازرسی فرماندهی مخابرات نیروی مقاومت را برعهده داشتهاست، برای اولین بار در اوایل مهر 1361 و بعداز عملیات رمضان به جبهه اعزام و در گردان شهید مطهری سازماندهی شدهبود. ایشان از چگونگی اولین اعزام خود در مهر 1361میگوید:
«اولین اعزام من تقریباً در نیمۀ اول مهر 1361 با عضویت بسیجی صورت گرفت. در این اعزام نزدیک به هفده_هجده اتوبوس از سطح استان اعزام شدند. بههرحال پساز سازماندهی عازم جبهه شدند. چون عصر از زاهدان حرکت کرده بودیم، شب به شهر بم رسیدیم و در سپاه بم استراحت کردیم. روز بعد، پساز نماز صبح بهطرف کرمان حرکت کردیم. هتلی در کنار منطقۀ 6 سپاه بود. یکیدو روز آنجا استراحت کردیم و با قطار به جبهه اعزام شدیم. وقتی به اهواز رسیدیم هوا فوقالعاده گرم بود. اتوبوسها آمادهبودند. سوار اتوبوس شدیم و به اردوگاه شهید رجایی رفتیم که در دبیرستانی بود. بهگمانم بچههای منطقۀ شش آنجا میرفتند. دوسه روزی آنجا بودیم و بعد ما را به اردوگاه شهید حمید چریک بردند. روز اول، استراحت مختصری کردیم. بعد در قالب سازمان رزم در گردانی بهنامِ شهید مطهری سازماندهی شدیم. آموزشهای فشرده و درعینِحال سنگین رزمی ما شروع شد. آموزشها که شروع شد، بهویژه برای ما که درسن چهاردهپانزده سالگی از پشت میز مدرسه رفتهبودیم، خیلی سنگین بود. تنها چیزی که ما را برای گذراندن و تحمل این آموزشهای دشوار ترغیب میکرد، شرکت در عملیات و خلق حماسه درکنارِ دوستان بود. ما در آن دورۀ آموزشی برای اولین بار با تیربار و نحوۀ فشنگگذاری و شلیک و با آرپیجی و نحوۀ شلیکش آشنا شدیم. به هر سهچهار نفر از دوستانی که آرپیجیزن بودند، یک گلولۀ آرپیجی میدادند که شلیک کنند تا قلق این اسلحه دستشان بیاد و تأکید داشتند مواظب آتش عقبۀ آرپیجی باشند. حتی آموزش و آشنایی با توپ 106، نحوۀ استفاده از بیسیم و روش استفاده از نارنجک را گذراندیم. پساز اتمام آموزش و آمادگی نیروها، گردان به خط پاسگاه زید اعزام شد. تقریباً دو هفته در منطقۀ پاسگاه زید و دژ بودیم. بعداز این گفتند باید خط را تحویل بدهیم و به عقب برگردیم.» (مصاحبه با کول، 1395).
حسنعلی نوری که برای بار دوم در شهریور 1360 همراه دومین اعزام بزرگ از استان سیستان و بلوچستان به جبهههای هشت سال دفاع مقدس اعزام شدهبود، در این باره میگوید:
«در شهریور 1361 مانند همان اعزام مرحلۀ قبل (مهر 1360) از استان اعزام دیگری شکل گرفت. بعداز عملیات رمضان بود. از زاهدان محسن اکبری و برادرِ مرحومم، یوسف، با ما بودند. از زاهدان به کرمان و از آنجا با قطار به اهواز و سپس به پادگان حمید چریک در جادۀ اهواز–خرمشهر رفتیم. در یکی از گردانهای تیپ بهعنوان نیروی ارزیاب مشغول شدم. کار ما بررسی نیروها بود؛ چون آن موقع خطر ستونپنجم و نفوذ منافقین وجود داشت و بحث شاخصههای معنوی رزم و جهاد نیز مطرح بود. بیشتر نیروهای اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در گردانی بهنامِ گردان شهید مطهری به فرماندهی شهید قاسم میرحسینی سازماندهی شدند. ولی تعدادی از این بچهها ازجمله من در گردان دیگری سازماندهی شدیم. مأموریتی که برای گردان درنظر گرفتهبودند، استقرار در خط شلمچه و پاسگاه زید بود» (مصاحبه با نوری، 1396).
برادر بسیجی حمید رمضانی[1] یکی از رزمندگانی است که برای اولین بار در شهریور سال 1361 همراه با اعزام بزرگی که از استان سیستان و بلوچستان به مناطق جنگی صورت پذیرفت، به اهواز اعزام شد. ایشان از چگونگی اعزام خود در شهریور 1361 میگوید:
«اولین اعزامم سال 61 بود. از زابل با تعداد زیادی از بچههای سیستان و بلوچستان اعزام شدیم. ابتدا از زابل به زاهدان و سپس کرمان رفتیم و آموزشهای مقدماتی چندروزه را در دانشگاهی گذراندیم و با قطار به شهر اهواز اعزام و در مدرسۀ شهید رجائی مستقر شدیم.
از اهواز ما را به اردوگاه حمید چریک بردند. در آنجا گفتند بچههایی که قبلاً جبهه بودهاند یا آموزش دیدهاند از بقیه جدا شوند. از روی بچگی گفتیم آموزش دیدهایم. پساز سازماندهی، ما را به خط پاسگاه زید بردند.
فرمانده گروهان یادم نیست، ولی فرمانده گردان باغبانی بود. با دوستانم آقایان حسن شاهی، سلامتی و کول بودیم. از آنجا بهسمت گیلانغرب و نفتشهر رفتیم. در گیلانغرب اعلام کردند که تیپ تبدیل به لشکر شدهاست. قرار بود عملیات در نفتشهر انجام شود که نشد. به دشت عباس برگشتیم. این فرایند از زمان اعزام سه ماه طول کشید. بعد همه را مرخصی فرستادند. تعدادی از نیروها آنجا بودیم و برگشتیم. مجدداً با بچههای کرمانی آشنا شدیم. در گیلانغرب سه گردان بیشتر نبود. ما در گردان امام حسین بودیم. (مصاحبه با رمضانی،1396).
غلامرضاباغبانی دربارۀ استقرار دو گردان امام حسین(ع) به فرماندهی خودش و گردان شهید مطهری به فرماندهی شهید قاسم میرحسینی در خط پدافندی پاسگاه زید، بعداز عملیات رمضان میگوید:
«در زمان استقرار در خط پدافندی پاسگاه زید و مدتی که در آن خط بودیم، شهید محمود پایدار بهعنوان جانشین گردان در آن خط خیلی زحمت کشید و تلاش کرد. بسیار بااخلاص، شب تا صبح، سنگر به سنگر ما را تقسیم کردهبود. همین حرکات و تقسیمبندی را گردان شهید مطهری و شهید قاسم میرحسینی در خط خود انجام دادهبودند؛ یعنی دو گردان مکمل هم بودند. ضمن اینکه ازسوی نیروهای عراق هم بسیار تحت فشار بودیم. پساز مدتی ما آن خط را به یگان دیگری، که بهگمانم 33 المهدی یا 31 عاشورا بود، تحویل دادیم و به اردوگاه حمید چریک لشکر برگشتیم» (مصاحبه با باغبانی، 1395).
گردان شهید مطهری به فرماندهی شهید قاسم میرحسینی و گردان امام حسین(ع) به فرماندهی غلامرضا باغبانی، که بعداز عملیات رمضان و در شهریور 1361 تشکیل شدهبود، چند هفتهای در خط پدافندی پاسگاه زید قرار داشتند. در مهر سال 1361 با تحویل خط پدافندی پاسگاه زید به یگان دیگری غیراز تیپ ثارالله، دو گردان مذکور از خط پدافندی به اردوگاه شهید حمید چریک، که عقبۀ تیپ 41 ثارالله بود، برگشتند. در اردوگاه حمید چریک اعلام کردند که تیپها به لشکر ارتقا یابد. غلامرضا باغبانی در این خصوص میگوید:
«وقتی ما از خط پاسگاه زید به اردوگاه حمید چریک برگشتیم، از قرارگاه اعلام کردند که تیپها یک به سه شوند. در آنجا دوباره شروع به چینش کادر و سازماندهی کردند. شهید قاسم میرحسینی فرمانده تیپ جندالله و محمدحسین پودینه فرمانده تیپ روحالله شدند و من هم طرح و عملیات تیپ شدم» (مصاحبه با باغبانی، 1395).
اصغر حسینزاده که در آن زمان فرماندهی گروهان شهید چمران از گردان شهید مطهری را برعهده داشتهاست میگوید:
«دوباره بهسمت جنوب (خوزستان) برگشتیم. ابتدا، به پادگان دوکوهه رفتیم و یک یا دو شب هم آنجا بودیم و بعد ما را به دشتعباس بردند. وقتیکه مستقر شدیم، -خدا رحمت کند- شهیدمیرحسینی که فرمانده گردان شهید مطهری بود، گفت که میخواهیم عملیات کنیم. با کادر گردان بهمنطقه موردِنظر، یعنی منطقۀ عملیاتی محرم رفتیم و خط و حد ما را هم گفت و توجیه کرد. نکتۀ جالب اینجا بود که ما خطی ندیدیم و وقتیکه پرسیدیم خط خودمان کجاست، گفت خط نداریم (بهصورت پاسگاهی نگهداری میشد). عراقیها هم یکسره گلوله میریختند. ما گفتیم چرا بیخودی گلوله میریزند، گفت که میترسند» (مصاحبه با حسینزاده، 1395).
علی کول (هراتیمقدم) دربارۀ برگشت گردان شهید مطهری و تیپ 41 ثارالله از منطقۀ گیلانغرب و چگونگی استقرار در پادگان دوکوهه و دشت عباس و سازماندهی مجدد گردان در دشت عباس میگوید:
«بعداز مدتی استقرار در منطقۀ گیلانغرب اعلام کردند که عملیات نفتشهر منتفی است. اتوبوسها آمدند و دوباره چادرها و امکانات جمعآوری شد و بهطرفِ خوزستان، پادگان دوکوهۀ اندیمشک رفتیم. درحدودِ یک هفته آنجا بودیم و سپس ما را به اردوگاه دشت عباس طرف موسیان دهلران، در منطقۀ دشت عباس بردند و مجدداً سازماندهی شدیم. فرمانده گروهان ما آقای کاظم کامبوزیا و شهید مجید مختاری جانشینش بود. شهید جمعه خدری فرمانده دستۀ ما بود. در دشت عباس ما دوستان خیلی زیادی را دیدیم. از بچههای زاهدان و بچههای زابل که باهم آشنا شدیم، امیر میر، حمزه کیخا، فریدون سلجوقی و شهید فرزاد بهمنی در گروهان و دستۀ ما بودند. آنجا هم طبق معمول، آموزشها و نرمشها و دوِ صبحگاهی و بقیۀ برنامهها شروع شد و آموزش ادامه داشت. من آنجا شخصیت و مدیریت شهید مجید مختاری را خیلی بیشتر شناختم و بعد با نحوۀ فرماندهی و هدایت نیرو ازسوی ایشان آشنا شدم. آنجا آموزشهای مختلفی دیدیم. بهگمانم دوبار هم رزم شبانهای گذاشتند که تا نزدیک صبح ادامه داشت. فرمانده عملیاتی رزم شبانه، شهید میرحسینی بود. در آن رزم شبانهای که شرکت کردیم، هوا فوقالعاده سرد بود. ما تا صبح خیلی سرما خوردیم. قرار بود تحت عملیات محرم عملیات بشود. تیپ ثارالله مأموریت داشت در آن عملیات شرکت کند که بنابه دلایل پیشآمده لشکر ثارالله در آن عملیات شرکت نکرد. در همین دشت عباس اعلام کردند که عملیات بعدی درحدودِ سیچهل روز دیگر است و آنها که میخواهند در آن عملیات شرکت کنند، بمانند و آنها هم که آمادگی ندارند، تسویهحساب کنند. تعدادی از دوستان ماندند؛ مثلاً حمزه کیخا و شهید پرویز سرحدیمقدم که در عملیات والفجر مقدماتی مفقود شد، و ما تسویهحساب کردیم و برگشتیم» (مصاحبه با کول، 1395).
نیروهای اعزامی از استان سیستان و بلوچستان که در گرداها سازماندهی میشدند، درابتدا فرمانده گردانهای آنان شهید میرحسینی و محمدحسین پودینه بودند؛ ولی پساز اینکه تیپ 41 به لشکر ارتقا یافت (تقریباً شهریور یا مهر 61) و پساز معرفی برادران پودینه بهعنوان فرمانده تیپ و شهید میرحسینی بهعنوان عملیات لشکر، نیروهای اعزامی از سیستان و بلوچستان در گردانهای برادران محمد مارانی، بهرام سعیدی، شهید محمود پایدار، شهید علی بینا، شهید مهدی طیاری و شهید حسین تاجیک سازماندهی شدند.
هنگامیکه برادران اعزامی در این گردانها سازماندهی میشدند، علاقه و مهر و محبت بسیاری بین نیروها و فرماندهان ایجاد میشد؛ به همین دلیل در اعزامهای بعدی سعی آنان بر این بود که ترجیحاً در همان گردانی باشند که در اعزام قبلی در آن حضور داشتهاند.
محمدحسین پودینه یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس، دربارۀ گسترش یگانهای سپاه قبلاز عملیات والفجر مقدماتی و انتصاب خود بهعنوان فرمانده یکی از تیپهای مربوط به لشکر 41 ثارالله میگوید:
«قبلاز عملیات والفجر مقدماتی یگانهای سپاه گسترش سازمانی داشت و تیپها به لشکر تبدیل شد؛ تیپهایی که واحدهای ستادی داشت، نه تیپهای محوری و عملیاتی. من در آن مرحله بهعنوان فرمانده تیپ روحالله، در لشکر 41 ثارالله معرفی شدم. سازمان تیپ ما شامل گردانهای رزم و واحدهای ستادی بود که برای اجرای مأموریتهای ابلاغی ازسوی لشکر، سازماندهی شدیم» (مصاحبه با پودینه، 1395).
پساز ارتقای تیپ 41 ثارالله به لشکر 41 ثارالله و چینش کادر لشکر و سازماندهی مجدد گردانها، در اردوگاه شهید حمید چریک که در سهراه حسینیه و مجاور جادۀ خرمشهر-اهواز بود، خبر اعزام لشکر به غرب کشور اعلام شد. باغبانی که بهعنوان طرح و عملیات یکی از تیپ های لشکر 41 ثارالله معرفی شدهبود، دربارۀ اعزام لشکر به منطقۀ غرب کشور و گیلانغرب جهت آزادسازی نفتشهر میگوید:
«بعداز معرفی جدید کادر لشکر، بحث اعزام به گیلانغرب شکل گرفت، وقتی لشکر به غرب رفت، هوا داشت سرد میشد؛ دستور آمد که باید نفتشهر ازدستِ عراقیها آزاد شود. در منطقه دکل دیدبانی بود. ما، کادر گردانها و لشکر، میرفتیم روی دکل و نسبتبه منطقه توجیه میشدیم و شناساییهای خود را انجام دادیم. کارها خوب پیش میرفت تا اینکه یکمرتبه اعلام کردند عملیات نفتشهر منتفی است» (مصاحبه با باغبانی، 1395:).
اصغر حسینزاده که در آن مقطع، فرمانده گروهان شهید چمران گردان شهید مطهری بود، از چگونگی اعزام به غرب و منطقۀ گیلانغرب برای آزادسازی نفتشهر میگوید:
«بعداز اینکه از خط پاسگاه زید برگشتیم، گفتند باید برای آزادسازی نفتشهر به گیلانغرب برویم. وقتی رسیدیم، در ارتفاعات غربی شهر گیلانغرب مستقر شدیم، شاید یک ماه یا بیست روز شد که مستقر بودیم و عملیات لغو شد» (مصاحبه با حسینزاده، 1395).
قربانعلی کول (هراتیمقدم) که در سال 1361 در گردان شهید مطهری به فرماندهی شهید قاسم میرحسینی تکتیرانداز بود، دربارۀ چگونگی اعزام به گیلانغرب، بعداز بازگشت از خط پدافندی پاسگاه زید میگوید:
«از زمانیکه از خط پاسگاه زید عقب رفتیم، یک روز یا دو روز گذشت. اتوبوسها ما را از اردوگاه حمید چریک سوار کردند و مستقیم به گیلانغرب بردند. نزدیک صبح ما به منطقهای کوهستانی رسیدیم. درمیانِ دو کوه مستقر شدیم. ما تا آن روز آموزشهای دشت و منطقۀ باز را دیدهبودیم. حالا گفتند باید با مناطق کوهستانی و آموزش کوهستانی آشنا شویم؛ زیرا باید به منطقهای بهنامِ نفتشهر میرفتیم و آنجا را آزاد میکردیم. آموزشها شروع شد. آموزش در پادگان حمید چریک یکسری مشکلات داشت و اینجا باز یکسری مشکلات و سختیهای دیگر. اینجا باید حتماً روی ارتفاعات میدویدیم و با کوهستان و نقاط کوهستانی آشنا میشدیم. بههرحال آن دوره آموزشی را هم گذراندیم. درحدود 40 تا 45 روز ما آنجا بودیم. یکیدو بار هواپیماهای عراقی آمدند و منطقه را بمباران کردند. این دوره را آنجا سپری کردیم و با تمام خوشیها و ناخوشیهایی که بود کنار آمدیم و گذشتیم و به تجربیات نیروها اضافه شد، ولی عملیات انجام نشد» (مصاحبه با کول، 1395).
حاج حسنعلی نوری برای بار دوم در شهریور سال 1360 همراه دومین اعزام بزرگ از استان سیستان و بلوچستان عازم جبهه شدهبود. همراه با گردانی که در آن سازماندهی شدهبود برای مدتی به خط پدافندی پاسگاه زید عازم شد. پساز بازگشت گردان از خط پدافندی، همراه سایرین برای عملیات نفتشهر به منطقۀ گیلانغرب رفت. ایشان از چگونگی اعزام به گیلانغرب و بازگشت مجدد به منطقۀ خوزستان و استقرار در دشت عباس میگوید:
«بعداز مدتی ما را از پاسگاه زید عقب آوردند. قرار بود عملیاتی بهنامِ عملیات نفتشهر انجام شود و ما را برای آن عملیات به گیلانغرب بردند. گیلانغرب هم که رفتیم مجدداً کار آموزشی با گردانها انجام شد. برای عملیات آماده بودیم؛ اما نمیدانم به چه دلیل این عملیات لغو شد و ما را به دشت عباس برگرداندند. ما در آن منطقه بودیم تا زمان تسویهحساب و در عملیات خاصی شرکت نکردیم» (مصاحبه با نوری، 1396).
همانگونه که برادران حاج حسنعلی نوری، غلامرضا باغبانی، علی کول و اصغر حسینزاده) بیان کردند، قرار بود در اواخر مهر یا اوایل آبان 1361 در منطقۀ نفتشهر عملیاتی برای آزادسازی آن منطقه انجام شود؛ ولی به دلایلی انجام نشد. لشکر 41 ثارالله که برای انجام عملیات در منطقۀ نفتشهر رفتهبود، بهدلیل لغو عملیات پساز سپریشدن بیش از یک ماه در منطقۀ گیلانغرب به منطقۀ جنوب و استان خوزستان برگشت. در ابتدا چند روزی در پادگان دوکوهه و سپس در منطقۀ دشت عباس مستقر شد.
آقای محمدرضا نیکبخت در این باره میگوید:
در شهریور 1361 پساز اعزام به پادگان حمید چریک اردوگاه لشکر 41 ثارالله در نزدیکی اهواز رسیدیم. پساز مدتی از پادگان حمید چریک تعدادی از نیروهای لشکر در قالب گردان به سازماندهی قاسم میرحسینی به خط پدافندی پاسگاه زید که تازه آزاد شدهبود و هنوز اجساد عراقیها روی زمین بود، اعزام شدیم. مأموریت ما در پاسگاه زید پدافند درمقابل دشمن و شناسایی منطقه بود. در خط پدافندی پاسگاه زید بهعلت آتشباری توپخانه و اصابت خمپارههای نیروهای عراقی تعدادی از رزمندگان شهید و مجروح شدند که اسامی آنان را فراموش کردهام. اسامی رزمندگانی که در پاسگاه زید با ما بودند، عبارت است از: شهید حاج قاسم میرحسینی، شهید امامدادی (محل دفن گرگان)، اصغر حاجحسینزاده، کاظم کامبوزیا، شهید محمدحسین قاسمی، غلامرضا منتظمی، محسن اکبری، محمد ضیائی (تبلیغات)، چوپانی از نیروهای یزد، رمضان اسفندیاری، شهید مجید مختاری، حمیدرضا مباشری، ایرج البرز، محمدرضا نیکبخت، سید ابوالفضل طباطبائی، حسین کیخا و از نیروهای کرمان شمسالدینی، محمود کریمی، جعفر شمسالدینی، مهدی سرگلزائی، حسابیمقدم، میرعلی شهرکی، محمدنبی جهانتیغ.
پساز مدتی گردان ما را از خط پاسگاه زید خارج کردند و از اردوگاه لشکر ثارالله برای آزادسازی نفتشهر به گیلانغرب رفتیم؛ اما در آن منطقه عملیات انجام نشد. اسامی افرادی که با ما به گیلانغرب رفتند، بهدلیل گذشت زمان فراموش کردهام.
ردۀ صف فرماندهان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در خط پدافندی پاسگاه زید سال 1361
ردیف
|
نام و نام خانوادگی
|
مسئولیت
|
یگان خدمتی
|
لشکر
|
تیپ
|
گردان
|
گروهان
|
دسته
|
1
|
قاسم میرحسینی
|
فرمانده گردان
|
41 ثارالله
|
|
شهید مطهری
|
|
|
2
|
محمدحسین پودینه
|
//
|
//
|
|
کربلا
|
|
|
3
|
غلامرضا باغبانی
|
//
|
//
|
|
امام حسین(ع)
|
|
|
انتهای پیام/