گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان در جنگ
فرماندهان و مسئولان سپاه در استان سیستان و بلوچستان، بعد از صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنیبر راهاندازی بسیج مستضعفین، بسیج عشایری بلوچستان را راهاندازی و سازماندهی کردند. نیروهای این بسیج که از برادران عشایر و قوم بلوچ بودند، از همان ابتدای راهاندازی، درجهتِ ایجاد امنیت پایدار در استان فعالانه شرکت کرده و در مأموریتهای زیادی نیز در استان خوب درخشیدند.
با شروع جنگ تحمیلی، نیروهای بلوچستان اعماز شیعه و سنی بهصورت فعالانه در جنگ حضور پیدا کردند و مانند سایر نیروهای اعزامی از زابل و زاهدان، در یگانهای رزم سپاه و بهویژه در لشکر 41 ثارالله سازماندهی شده و در گردانها و واحدهای لشکر به کار گرفته شدند. این نیروها مانند دیگران در خطوط پدافندی مستقر میشدند یا در عملیاتها شرکت میکردند و شهدا، مجروحان و آزادگانی را تقدیم به انقلاب و پویایی نظام کردند.
با ایجاد گردانهای مستقل برای هر شهرستان یا منطقهای در لشکر 41 ثارالله، برادران بلوچ نیز دوست داشتند گردانی مستقل با قومیت بلوچ داشته باشند. فرماندهان وقت استان را بر آن داشت تا از پتانسیل و ظرفیت این نیروها در جنگ استفاده شود که این امر مهم، در پاییز سال 1364 با هماهنگی شهید قاسم میرحسینی و فرماندهان سپاه استان سیستان و بلوچستان و مسئولان لشکر 41 ثارالله، گردان قائم (وحدت) استان سیستان و بلوچستان متشکلاز نیروهای بسیجی بلوچ به فرماندهی مرحوم علی شادکام راهاندازی شد. این گردان ازنظرِ پشتیبانی اعماز لجستیکی، کادر و فرماندهی، زیرِنظر فرماندهی سپاه ناحیة استان سیستان و بلوچستان و ازحیثِ عملیاتی، تابع فرماندهی لشکر41 ثارالله انجاموظیفه میکرد.
برادر حاج حسین عباسی یکی از فرماندهان گردان وحدت، دربارۀ فلسفة تشکیل گردان وحدت میگوید: «فلسفة تشکیل گردان وحدت این بود که حضور نیروهای اهل تسنن در جبههها بهخصوص جنوب، برای مردم منطقه و همچنین برای دشمن از اهمیت خاصی برخوردار بود؛ چون دشمن ازجمله حزب بعث یکی از کارهایش ناامن کردن بلوچستان، جذب نیروهای اهل تسنن و ایجاد اختلاف بود. وجود یک گردان که همگی اهل تسنن یا حداکثر اهل تسنن باشند و در برابر آن دشمنی که اهداف شومی داشت بیاستد، پیام مهمی داشت. البتّه اهل تسنن قبل از این هم در گردانهای لشکر 41 ثارالله حضور داشتند؛ اما در گردان وحدت اکثراً اهل تسنن بودند و هدف تشکیلش هم همین بود. خدا سردار سلیمانی را حفظ کند. ایشان هم برای کل رزمندگان و بچههای سیستان و بلوچستان و هم برای این گردان اهمیت خاصی قائل بودند و اگر حمایتهای ایشان نبود، اصلاً این گردان شکل نمیگرفت. آن موقع که این گردانها تشکیل شد، یکی از دلایل شکلگیریاش جذب امکانات و منابع از خود استانها بود؛ یعنی مسئولیتی را بر عهدة یک استان و همة ادارههای استان ازجمله سپاه گذاشته بودند که باید خودرو، هزینه و امکاناتش را میدادند. تا اینکه دیگر ضرورتی حس نشد و اینها هویتشان را از دست دادند» (مصاحبه با عباسی، 1396: سیدی شمارۀ 35).
در یک زمان بعد از عملیات فاو، گردانهایی در اکثر لشکرها به نام «گردان قائم» تشکیل شد. فلسفة تشکیلاش هم این بود که گردان توسط خود استانها پشتیبانی و تجهیز بشوند و در اختیار لشکرها قرار بگیرند؛ ازجمله سیستان و بلوچستان که هستة اصلیاش همین گردان وحدت بود، اما با تلفیق بعضی از نیروهای دیگر، گردان قائم تشکیل شد»
(مصاحبه با عباسی، 1396: سیدی شمارۀ 35).
اولین اعزام این گردان، در پاییز 1365 با استعداد حدود یکصد نفر بسیجی اهل تسنن، به فرماندهی مرحوم حاج علی شادکام، جانشینی برادر محمدرضا یوسفی، ده نفر کادر رسمی و همراه با هدایای نقدی و نسیج امکانات مردم استان سیستان و بلوچستان به منطقة جنوب و لشکر 41 ثارالله صورت گرفت.
برادر محمدرضا یوسفی جانشین گردان وحدت که همراه با مرحوم حاج علی شادکام از استان سیستان و بلوچستان عازم لشکر 41 ثارالله شده است، دربارة شکلگیری گردان وحدت میگوید: «در آذر 1364 من نیکشهر بودم که مرحوم شادکام تماس گرفتند و موضوع تشکیل و اعزام گردان وحدت را به من گفتند و قرار شد بنده آقای شادکام و گردان را همراهی کنم. کارها انجام شد و ما به لشکر 41 ثارالله اعزام شدیم. مجموعة گردان وحدت پس از ورود به شهرِ اهواز، ابتدا در شهرک سپنتا و سپس در جنگل امقر جنب ستادلشکرثارالله مستقر شد. این گردان نیز مانند سایر گردانهای لشکر، میبایست برای مأموریتهای محوّله ازسویِ لشکر، آمادگی توان رزم خود را همواره حفظ کرده و با آموزشهای متناسب با جنگ آشنایی پیدا میکرد.
- های گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان پس از یک هفته استقرار در جنگل امقر اهواز شروع شد. حدود بیست روز آموزشهای مختصری در جنگل امقر برگزار شد و پس از اتمام رزم شبانه که در پایان این بیست روز صورت گرفت، گردان وحدت برای فراگیری آموزشهای آبی و خاکی به منطقة تبور اعزام شده و در آنجا توسط مربیان کارآزموده، انواع آموزشهای آبی، خاکی، بلمسواری، قایقسواری، نبرد و جنگیدن در مناطق آبی و نیزار را سپری کردند».
درخصوص چگونگی استقرار در اهواز، برگزاری آموزش و اعزام به خط هورالعظیم در منطقة تبور: «ابتدا به شهرک سپنتا که ساختمانهای نیمهکاره و بدونِ در و پنجرهای بودند، رفتیم. پس از مدت یک هفته ما را به جنگل امقر کنار لشکر بردند. بیست روزی بچهها آموزش دیدند و بعد از آن، به منطقة تبور و خط پدافندی هورالعظیم اعزام شدیم و از دی 1364 این گردان در آنجا حضور داشت» (مصاحبه با یوسفی، 1396: سیدی شمارۀ 40). تکراری است حذف شود
مرحله اول حضور گردان وحدت در خط پدافندی هور العظیم
پساز عملیات بدر در منطقۀ هورالهویزه، رزمندگان لشکرهای عملکننده بهمنظور تثبیت مواضع خود، مطابق ابلاغ قرارگاه مرکزی کربلا در خط حد خود اقدام به پدافند کردند که لشکر 41 ثارالله در خط حد تعیینشده با نصب پلهای خیبری، جنگافزارها و نیروهای خود را مستقر کرد و نیروها را بهنوبت تعویض میکرد. در این خط علاوهبر گردان وحدت اعزامی از سیستان و بلوچستان، سایر نیروهای اعزامی این استان که در گردانهای پیاده، تیپ ادوات و گردانهای پدافندی سازماندهی شدهبودند، حضور مداوم داشتند. بهویژه رزمندگان واحد دوشکای تیپ ادوات که در سنگرهای کمین مستقر بودند، هرگونه تحرک دشمن را زیرِنظر داشتند و چندین حملۀ نیروهای عراقی در محور لشکر 41 ثارالله را با اجرای آتش سنگین خنثی کردند. (آمار+کالک)
گردان وحدت بعد از سپریکردن این آموزشها، برای استقرار در خط پدافندی منطقة هورالعظیم آماده میشود و از نیمههای دی 1364 تا اواخر فروردین 1365 تقریباً بهمدت چهار ماه در خط پدافندی هورالعظیم و منطقة تبور مستقر میشود.
یک گروهان در منطقة تبور بهعنوان عقبة گردان، یک گروهان در کنار گردان 413 لشکر 41 ثارالله و در خط پدافندی مستقر میشود. نیروهای این گروهان در هفت سنگر کمین که در خط مشخص و واگذار شده بود، مستقر شدند. گروهان سوم نیز در منطقه بین قرارگاه فرماندهی هور و تبور، بهعنوان نیروهای پشتیبانیکنندة خط استقرار داشتند تا درصورتِ نیاز از آنها استفاده شود.
در هنگام اعزام گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان به لشکر 41 ثارالله تعدادی از کادر سپاه استان این گردان را همراهی کرده و بهعنوان مسئولان گردان انجام وظیفه میکنند. برادر محمدرضا یوسفی جانشین گردان وحدت درخصوصِ نیروهای کادر گردان میگوید: «تعدادی از نیروهای سپاه از استان با ما آمدند. حمید بدیعیفر -که در یکی از سنگرهای منطقة هور فرمانده بود-، حمید عظیمی، جعفر اسدی، پیربخش عبداللهی، علی طالبی، اسماعیل آزادی، -که بهعنوان فرماندهان کمینها حضور داشتند-، آقای صدرالله پوربرات فرماندة عقبه همراه رضا شریف و احمد شهربندی در تبور بود. آقایان نخعی، سعیدی، سید احمد رضوی پرسنلی بودند. آقای قادری، احمد خوشایند، علی فیضآبادی، محمداسماعیل مجلسی بهعنوان پشتیبانی و تدارکات بودند و علی کرمی مخابرات بود. نیروها در طول مدت جابهجا میشدند. منصور رحمانی در خط فاو و کارخانة نمک پشتیبانی بود، محمد مزیدی، محمد امانی، محمد میرزاییان و همدانی نیز حضور داشتند» (مصاحبه با یوسفی، 1396: سیدی شمارۀ 40).
برادر حمید بدیعیفر که با گردان وحدت از استان سیستان و بلوچستان به لشکر اهواز آمده است، درخصوصِ حضور خود در سنگرهای کمین مستقر در خط پدافندی هورالعظیم در منطقة تبور و نیروهای کادر گردان وحدت میگوید: «من مدتی بهعنوان فرماندة سنگر کمین 3 بودم. در هر سنگر تعداد پنجشش نفری حضور داشتند. بعد از مدتی از سنگر و کمین 3 به کمین 5 رفتم و فرماندة آنجا شدم. از نیروهای همراه ما، آقای احمد خوشایند و پدر خانم ایشان، رضا شریف، محمداسماعیل مجلسی، شهید پیربخش عبداللهی و مرحوم منصور رحمانی بودند» (مصاحبه با بدیعیفر، 1396: سیدی شمارۀ 41).
نیروها و گروهانهای گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان، در مدت حضور در منطقة هورالعظیم و تبور، با فاصلة زمانی با هم جابهجا میشدند تا ضمن استراحت نسبی، همة نیروها در زمانهای تعریفشده از آمادگی لازم در هجوم و مواجهه با دشمن برخوردار باشند. برادر حاج حسین عباسی درخصوصِ استقرار گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان در منطقة هورالعظیم میگوید: «این گردان –فکر میکنم- نقش و عملیات اولش را در هورالعظیم انجام داد. هور برای عملیات مکان سختی بود. یک پدافند آنجا شکل گرفت و بعد از آن مرحوم اسدالله شهرامفر این گردان را تحویل گرفت؛ البتّه برادر عزیزمان مختار نظامزاده هم در این گردان نقش داشتند که جزییاتش را کامل نمیدونم» (مصاحبه با عباسی، 1396: سیدی شمارۀ 35).
گردان413 متشکل از دانشجویان اعزامی از سیستان وبلوچستان و کرمان
درسال1364نیروهای زیادی ازاستان سیستان وبلوچستان عازم جبهه شدندکه تعدادی ازدانشجویان دانشگاهها ومراکزآموزش عالی نیزدرقالب یک گردان به فرماندهی میرعباس میرحسینی وجعفردولتی مقدم به جبهه اعزام شدند و ابتدا درخط پدافندی هورالهویزه به گروهانی وگروه های کوچک درسنگرهای کمین وسنگرهای خط مقدم مستقرشدند.فرماندهی یک گروهان به عهده میرعباس میرحسینی وفرماندهی یک گروهان هم به عهده جعفردولتی مقدم بود. پس ازمدتی که دراین بودندباگردان دیگری ازنیروهای لشکر41ثارالله تعویض شدندوجهت شرکت درعملیات والفجر8درایرگردان های لشکرثارالله سازماندهی شدند.گردان 413 با دو گروهان از دانشجویان اعزامی از سیستان وبلوچستان و یک گروهان از نیرو های اعزامی از استان کرمان در خط پدافندی هور العظیم حضور داشت.
ردۀ صف فرماندهان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در خط پدافندی هورالعظیم (هورالهویزه)
ردیف
|
نام و نام خانوادگی
|
مسئولیت
|
یگان خدمتی
|
لشکر
|
تیپ
|
گردان
|
گروهان
|
دسته
|
1
|
غلامرضا باغبانی
|
فرمانده گردان
|
41 ثارالله
|
|
|
|
|
3
|
جعفردولتیمقدم
|
فرمانده گروهان
|
|
|
413
|
دانشجویان
|
|
4
|
عباس میرحسینی
|
فرمانده گروهان
|
|
|
413
|
دانشجویان
|
|
5
|
علی شادکام
|
فرمانده گردان
|
|
|
وحدت
|
|
|
6
|
محمد رضا یوسفی
|
معاون گردان
|
|
|
وحدت
|
|
|
7
|
حمید عظیمی
|
معاون گردان
|
|
|
وحدت
|
|
|
عباس میرحسینی فرمانده گروهان-علی شادکام فرمانده گردان وحدت-یوسفی وعظیمی معاونین گردان وحدت
ردۀ ستادی مسئولان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در خط پدافندی هورالعظیم
ردیف
|
نام و نام خانوادگی
|
مسئولیت
|
یگان خدمتی
|
لشکر
|
تیپ
|
گردان
|
گروهان
|
دسته
|
1
|
ابراهیم شمسی
|
مسئول پرسنلی گردان
|
41 ثارالله
|
|
وحدت سیستان و بلوچستان
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گردان وحدت در خط پدافندی هورالعظیم
مرحله دوم حضور گردان وحدت در خط پدافندی فاو
در اواخر فروردین یا اوایل اردیبهشت 1365، گردانِ وحدت استان سیستان و بلوچستان، منطقة پدافندی هورالعظیم را تحویل و به خط پدافندی فاو منتقل شد و مدتی نیز در خط قشله و خور عبدالله در منطقة فاو مستقر شدند. پس از استقرار یک ماهه در خط قشلة فاو، نیروها برای استراحت و بازسازی به اهواز منتقل شدند.
برادر حمید بدیعیفر از فرماندهان و مسئولان گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان، از انتقال نیروهای گردان از خط پدافندی هورالعظیم به خط پدافندی فاو میگوید: «گردان در ایام عید 1365 در منطقة هورالعظیم بود. پس از عید نیروها را به عقب انتقال دادند. آقای یوسفی (جانشین گردان) به مرخصی رفتند و ما هم به منطقة فاو رفتیم. ما را به منطقة پایگاه موشکی و پادگان قشله بردند. خط پدافندی طرف خور عبدالله بود. آن طرف ما آب بود. نزدیک یک ماه ما آنجا بودیم. نیروها چون خسته شدند، آنها را به اهواز، شهرک سپنتا آوردیم» (مصاحبه با بدیعیفر، 1396: سیدی شمارۀ 41).
در زمانی که نیروهای گردان وحدت به اهواز منتقل میشوند؛ تعدادی نیروی جدید، به اردوگاه سپنتا وارد شده که تعدادی از این نیروها بهخصوص نیروهای استان سیستان و بلوچستان در داخل گردان وحدت سازماندهی میشوند.
برادر رزمنده و آزاده مهدی قربانی که برای اولین بار در فروردین 1365 از شهر زاهدان عازم کرمان میشود، پس از سپریکردن دورة 45 روزة آموزشی در پادگان قدس کرمان، در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد 1365 از پادگان آموزشی قدس کرمان، به اهواز اعزام میشود. پس از رسیدن به شهر اهواز بههمراه تعدادی از نیروها در گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان سازماندهی میشود. او در این باره میگوید:
«به مدت 45 روز دورة فشردة آموزش نظامی دیدیم. اواخر اردیبهشت بود که ما از پادگان قدس کرمان به اهواز آمدیم. در آنجا بچههای استان سیستان و بلوچستان را جدا و به گردان قائم (وحدت) معرفی کردند. از افراد همراه -اگر اشتباه نکنم-، شهید عبدالغنی ملازهی که از نیکشهر بود؛ آقای فیصل نصرتی که جانباز و ایثارگر است و در فرمانداری فنوج مشغول هستند؛ حکیم نصرتی و شهید دژکام که شهید شدند؛ برادر علی کرمی از پاسداران استان سیستان و بلوچستان مسئول مخابرات گردان بود و بنده هم در کنار ایشان بهعنوان بیسیمچی بودم؛ کادر این گردان از استان سیستان و بلوچستان آمده بودند؛ همچنین آقای علی عمرانی؛ آقای جاسم اناری و آقای محمداسماعیل مجلسی بودند. آقای علی شادکام فرماندة گردان بود و بعد آقای شهرامفر فرماندة گردان شد» (مصاحبه با قربانی، 1395: سیدی شمارۀ 23).
مرحله سوم حضور گردان وحدت در خط پدافندی مهران
با شروع سال 1365 و سپریشدن مدتی از عملیات والفجر 8 و تصرف شبهجزیرة فاو بهدست نیروهای خودی، دشمن برای برونرفت از شکست خود در فاو و در عملیات والفجر 8 و همچنین ایجاد و تقویت روحیه در نیروهای خود، با کمک منافقان طرح دفاع متحرک را راهاندازی کرد و در جبهههایی چون ایلام، مهران و دهلران که بهصورت پاسگاهی مدیریت میشد، حملاتی را آغاز کرد و شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان و قسمتی از جادة مهران-دهلران را اشغال کرد. در هنگام حملة دشمن به مهران، خطوط پدافندی منطقه در اختیار نیروهای ارتش قرار داشت. وضعیت منطقه طوری بود که بهسرعت یگانهایی از سپاه برای پشتیبانی نیروهای ارتش وارد منطقة مهران شدند. یکی از یگانهای سپاه لشکر 41 ثارالله بود که تعدادی از گردانهای خود ازجمله گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان را به منطقة مهران اعزام کرد. برادرِ آزاده مهدی قربانی که در مخابرات گردان سازماندهی شده است، میگوید: «نیروهای آموزشی استان سیستان و بلوچستان که از پادگان قدس کرمان، به اهواز اعزام شده بودیم، در اهواز در گردان وحدت سازماندهی شدیم. خیلیسریع به نیروها تسلیحات دادند و به منطقة ایلام اعزام شدیم. نود درصد نیروهای گردان از بلوچستان بودند» (مصاحبه با قربانی، 1395: سیدی شمارۀ 23).
برادر مهدی قربانی از رزمندگان گردان قائم (وحدت) استان سیستان و بلوچستان درخصوصِ چگونگیِ استقرار در منطقة ایلام و خط پدافندی میگوید: «در جنگلهای ایلام مقری زدیم و چادرها را برپا کردیم. بعد از آن به خط پدافندی مهران اعزام شدیم. لشکر 77 خراسانِ ارتش از مهران عقبنشینی کرده و در فاصلة چند کیلومتری از شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان، خط پدافندی ایجاد کرده بود؛ ولی خاکریز این خط خیلی کوتاه و بدون سنگر بود. نیروهای لشکر 77 خراسان، آنجا مستقر شده بودند. وقتی ما به آنجا رفتیم، وضعیت خط آشفته و بههمریخته بود. خط را از آنها تحویل گرفته و مشغول به ساختن سنگر شدیم و خط پدافندی را تقویت کردیم» (مصاحبه با قربانی، 1395: سیدی شمارۀ 23).
از زمان تشکیل گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان که در آذر 1364 به فرماندهی مرحوم علی شادکام وارد لشکر 41 ثارالله شده بود تا هنگام اعزام به مهران در خرداد 1365، تقریباً شش ماه گذشته بود و افراد دیگری مانند برادر تقی نظامزاده (حاج مختار)، علی عمرانی و اسدالله شهرامفر هم به کادر گردان اضافه شده بودند. با اضافهشدن تعدادی کادر به گردان، مرحوم علی شادکام مسئولیت محور و خط پدافندی را بهعهده گرفت. برادر تقی نظامزاده (حاج مختار) هم بهعنوان مسئول محور مشغول شد و مسئولیت فرماندهی گردان وحدت را به برادر علی عمرانی و اسدالله شهرامفر واگذار کردند.
گردان وحدت با فرماندهان جدید، در خط مهران مستقر شده و تا قبل از عملیات کربلای 1 و آزادسازی شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان در این خط به استقرار خود ادامه داد. برای انجام عملیات کربلای 1 میبایست یکسری اقدامات و فعالیتهایی صورت میگرفت؛ ازجمله اقدامات احداث خاکریزی با فاصلة 500 متری از خاکریز اول و بین خط پدافندی ایران و عراق بود؛ لذا برای این منظور تعدادی بولدوزر آماده شد تا با پوشش و اجرای آتش توسط رزمندگان گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان این خاکریز احداث شود؛ ولی بهدلیلِ ضعف در شناسایی، متأسفانه بولدوزرها و نیروها به کمین دشمن افتاد و منجربه انهدام دستگاهها و مجروح یا شهیدشدن تعدادی از نیروها شد. رزمندة این گردان برادر مهدی قربانی در این خصوص میگوید:
«در خط پدافندی بودیم که یک روز قاسم سلیمانی فرماندة لشکر 41 ثارالله با تعدادی از فرماندهانشان وارد سنگرِ فرماندة خط شدند. برادر شادکام فرماندة خط و فرماندة گردان وحدت بود. افراد متفرقه را بیرون کردند و درِ سنگر را بستند و گفتند که خاکریز را باید 500 متر جلو ببریم. شبِ همان روز ده تا بولدوزر D10 خیلیغولآسا را به خط آوردند. شهید محمدحسین ضیاءامیری از بچههای اطلاعات لشکر، فرماندهی این حرکت را بهعهده داشت. ایشان آمد و گفت: «من بیسیمچی میخواهم.» فیصل نصرتی، از گردان وحدت بهعنوان بیسیمچی بههمراه محمدحسین ضیاءامیری و تعدادی از نیروهای گردان قائم برای پشتیبانی و تأمین بولدوزرها رفتند. پشت هر بولدوزر ده تا پانزده نفر بهستون میرفتند؛ تا وقتی بولدوزرها خاکریز میزنند، این نیروها بر روی دشمن آتش بریزند و بولدوزرها راحتتر کار کنند. وقتی بولدوزرها کمی جلوتر رفتند، عراقیها هیچ عکسالعملی نشان ندادند. فرماندهان و کسانی که تجربة بیشتری داشتند و در خط مستقر بودند، از بیتحرکی عراقیها احساس خطر کردند. بولدوزرها و نیروها، تقریباً 300 متری از خط پدافندی فاصله گرفتند. ناگهان عراقیها از پشت سر و از روبهرو بهطرفِ آنها شلیک کردند. بولدوزرها و بچهها بین خط و کمین عراق افتادند. از دو طرف به آنها تیراندازی میکردند. بچههایی که در خط بودند نمیتوانستند هیچ کمکی کنند؛ چون اگر تیراندازی میکردند، بچههای ما مورد اصابت قرار میگرفتند.
نزدیکیهای صبح بود که تعدادی از بچهها توانستند به عقب برگردند. اکثراً شهید شدند. محمدحسین ضیاءامیری از بچههای اطلاعات لشکر که مسئولیت این کار را داشت، همانجا شهید شد. آقای نصرتی بهشدت مجروح شده بود. کمینهای عراقیها با تیربار گرینوف دقیقاً تیرتراش میزدند. حتی بچههایی را که روی زمین دراز کشیده و کنار بولدوزرها کمین کرده بودند، مورد اصابت قرار گرفتند. آقای نصرتی میگفت: «من دراز کشیده بودم و سینهخیز میرفتم، تیرها به کف پایم میخورد.» تیرها به کف هر دو پایش خورده و از زانوها بیرون آمده بود. بولدوزرها را با آر.پی.جی و موشکاندازهایی که داشتند، زده بودند. رادیاتورهای بولدوزرها از کار افتاده بود. این نوع بولدوزرها وقتی رادیاتورهایشان آب نداشته باشد و موتور آنها داغ شود، بوق میزند؛ این ده تا بولدوزر با هم بوق میزد. شبِ عجیبی بود. صدای بوق بولدوزرها با صدای انفجار و صدای تیراندازی، شب را وحشتناک کرده بود. شب گذشت و صبح شد. جنازة شهدا وسط دشت بین خط ایران و عراق با فاصلة 300 متری یا شاید کمتر مانده بود. بعضیها خودشان را به نزدیک ما و خاکریز رسانده بودند. شهید عبدالغنی ملازهی با شجاعت غیرقابل وصفی که شبِ بعد از خود نشان داد، یکییکی شهدا را با تدبیر آورد» (مصاحبه با قربانی، 1395: سیدی شمارۀ 23).
لالبخش بامری، از سبزپوشان سپاه ایرانشهر که در ایام هشت سال دفاع مقدس در واحد اطلاعات لشکر 41 ثارالله حضور فعالی داشته و در هنگام وقوع حادثة بهکمینافتادن بولدوزرها و نیروها در منطقة مهران و خط پدافندی گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان، شاهد صحنه بوده است؛ از آن شب میگوید:
«عراقیها زیرِ زمین را کنده و به جلو آمده بودند. ما شب آمدیم تعدادی از بچههای گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان را بهعنوان تأمین بین دو خط ایران و عراق ببریم که این لودرها را نزنند. قرار بود لودر و بلدوزرها قبل از شروع عملیات، خاکریز بزنند. کمین عراق بهطرف بچهها و لودرها که جلوتر از خط ما بودند، شلیک کردند. کمین عراقیها از پشتِ سر به بچهها و بولدوزرها میزدند. تعدادی از بچهها عقبنشینی کرده بودند. بعضی بچههایی که ماندند، شهید شدند. جسد بچههای اطلاعات ماند. بعد از اینکه عملیات کربلای 1 شروع شد، ما جسدها را آوردیم» (مصاحبه با بامری، 1395: سیدی شمارۀ 26).
در هنگام وقوع حادثه برای دستگاهها و نیروهای گردان وحدت، گردانهای رزمی لشکر 41 ثارالله در مرخصی بهسر میبردند و تعدادی از نیروهای پشتیبانی و رزمنده در محل استقرار گردانها حضور داشتند. فرماندهی لشکر 41 ثارالله درصدد تقویت خط و کمک به نیروهای بهکمینافتاده میشود و دستور میدهد استعداد باقیمانده از گردانِ 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان وارد خط پدافندی گردان وحدت شود. برادر سلطانعلی علوی که در آن زمان مسئولیت نیروهای باقیماندة گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) را بهعهده داشت، در اینباره میگوید:
«خداوند شهید دریجانی را رحمت کند. ایشان به چادر ما آمد و گفت: «قاسم سلیمانی دستور داده که شما نزدِ ایشان بروید». من بلافاصله رفتم. قاسم سلیمانی به من گفت: «آقای علوی، الان کسی در محور گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان نیست. ازآنجاکه دشمن بر روی لودرها و بلدوزرها آتش ریخته، همچنان کار میکنند. تعدادی هم شهید شدهاند. شما امشب باید شهدا را به عقب بیاورید» (مصاحبه با علوی، 1395:
پس از این حادثه، گردان وحدت به عقبة گردان در جنگل ایلام برمیگردد و به استراحت و بازسازی میپردازد. عملیات کربلای 1 در منطقة عمومیمهران در تاریخ 10 تیر 1365 شروع میشود. پس از فتح منطقه و ارتفاعات قلاویزان، خط پدافندی تثبیت و به گردانِ وحدت واگذار میشود. مهدی قربانی از رزمندگان استان سیستان و بلوچستان که در گردان وحدت، بهعنوان بیسیمچی در کنار فرماندة گردان در خط پدافندی مهران به مدت چهل روز حضور داشته است، از شرکت گردان 409 حمزه سید الشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان در عملیات کربلای 1 و آزادسازی ارتفاعات قلاویزان توسط این گردان میگوید:
«گردان وحدت استان سیستان و بلوچستان در خط پدافندی مهران بود. قبل از عملیات کربلای 1، تیمی با قاسم سلیمانی آمدند و گفتند: «میخواهد عملیات بشود.» نفربرها آمدند و نیرو و تجهیزات وارد منطقه شد. خط را به یکی از گردانهای لشکر 41 ثارالله تحویل دادیم و ما را به جنگلهای ایلام منتقل کردند. خط پدافندیِ ما دقیقاً روبهروی مهران بود و قلاویزان در سمت چپِ ما قرار داشت. عملیات کربلای 1 شروع شد. یکی از گردانهای عملکننده، گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان بود. این گردان ارتفاعات قلاویزان را گرفته بود؛ بعد ازتثبیت خط به عقب برگشت و خط را به گردان وحدت تحویل داد» (مصاحبه با قربانی، 1395: .
مرحله چهارم حضور گردان وحدت در خط پدافندی فاو
پس از عملیات کربلای 1 و بازگشت لشکر 41 ثارالله از جبهههای میانی و منطقة مهران به منطقة جنوب، اسدالله شهرامفر بهعنوان فرماندة گردان معرفی میشود. این گردان، در تابستان سال 1365 و اواخر تیر یا اوایل مرداد همان سال، پس از بازگشت از منطقة مهران برای استقرار در خط پدافندیِ کارخانة نمک به منطقة فاو اعزام میشود. برادر محمدرضا یوسفی جانشین گردان وحدت از مهران به مرخصی میرود. پس از بازگشت از مرخصی، متوجه میشود، گردان به خط پدافندیِ کارخانة نمک اعزام شده است. ایشان از چگونگی وضعیت هوای گرم تابستان و اعزام گردان وحدت در خط فاو میگوید: «بعد از اینکه از مرخصی برگشتم، به من گفتند که خط فاو را به گردان دادهاند. سریع خود را به لشکر رساندم. در ستاد لشکر، در چادرهایی مستقر بودیم. هوا خیلی گرم بود، من از شدتِ گرما به سولة بچههای تخریب پناه میبردم تا کمی از گرما در امان باشم. در خط به بچههای گردان ملحق شدم. آقای شهرامفر فرماندة گردان بود. همان روز یا فرداشب او رفت و عملاً مسئولیت گردان به من سپرده شد. نمیدانم شب اول محرم بود یا شب تاسوعا که به ما هشدار عملیات دادند و گفتند شاید عراق قصد حمله داشته باشد. ازطرفی عراق هم فکر میکرد ما میخواهیم حمله کنیم؛ چون همیشه در ماه محرم و روز عاشورا حمله میکردیم. آن شب آتش سنگینی روی خط ریخت و از قرارگاه از ما خواستند که برآورد کنید چقدر نیرو و مهمات داریم. خطی که دست ما بود، کل تیرش زیر پانصدتا بود؛ یعنی همه را بچهها زده بودند و آر.پی.جی هم نداشتیم. آن شب، شب خیلی سختی بود. قرار بود که یک نفر به عقب برود با خودم مقداری مهمات بیاورد. ما یک رانندة آمبولانسی داشتیم که کرمانی بود. خیلی هم آدم و متمرّدی بود؛ یعنی به هیچعنوان از هیچکس تبعیت نمیکرد. آن شب برای این کار داوطلب شد، آن هم با آمبولانسی که نه شیشهای داشت و نه چراغی. او رفت و مقداری مهمات برایمان آورد. ما تازه قدرش را دانستیم. آقای مارانی فرماندة قرارگاه تاکتیکی بود، به او گفتم: «خیلی سخت میگذرد. اگر وضعیت چنین باشد و ما با کمبود نیرو، امکانات و مهمات مواجه باشیم، من نمیتوانم اوضاع را کنترل کنم.» او گفت: «تعدادی نیرو برایت میآورم.» بعد از دو هفته که بچهها در خط بهسر میبردند، تعدادی نیرو از استان هرمزگان به ما دادند. یکی از فرمانده گروهانهایمان برادر حیدرزاده و یکی دیگر از آنها آقای فرامرز بهمنی بود که بعد از مدتی حسین عباسی بهعنوان فرماندة گردان معرفی شد» (مصاحبه با یوسفی، 1396:
برادر شهرامفر پس از استقرار گردان در خطِ کارخانة نمک و ورود برادر محمدرضا یوسفی جانشین گردان به خط فاو، به مرخصی میرود. پس از مدتی از سوی سپاه استان سیستان و بلوچستان برادر حسین عباسی بهعنوان فرماندة گردان وحدت معرفی میشود. حسین عباسی که پس از اسدالله شهرامفر بهعنوان فرماندة جدید گردان وحدت معرفی شده است، درخصوصِ معرفی خود، وضعیت خط پدافندیِ گردان در کارخانة نمک و فرماندهان گروهانها و مسئولان گردان میگوید:
« بعد از رفتن برادر شهرامفر، بنده گردان را که در فاو مستقر بود، تحویل گرفتم. آن زمان سلیمانی مکه تشریف داشتند، بعد از اینکه از حج برگشتند من یک سوغاتی از ایشان گرفتم. یک مقری در اروند بود به نامِ «قشله» که عقبة ما آنجا بود. جایی هم که مستقر بودیم کارخانة نمک بود. سمت چپ ما لشکر امام حسین(ع) بود که به خور عبدالله وصل میشد. سمتِ راستمان هم لشکر 25 کربلا بود. جانشین گردان آقای یوسفی، فرماندة گروهانها برادر فرامرز بهمنی، نیکبختیان و عباس حیدرزاده بود. آقای بدیعیفر نقش بسیار مهمیدر گردان ایفا میکرد. یک فرورفتگی به نامِ «نوک» در خط داشتیم که با عراقیها 70 متر بیشتر فاصله نداشت، گاهی نارنجک دستی برای هم میانداختند و صدای همدیگر را هم میشنیدند. اینجایی که بودیم، جای بسیار خطرناکی بود؛ یعنی شب و روزی نبود که ما اینجا شهید یا زخمی نداشته باشیم. هر لحظه اضطراب داشتیم که بگویند یک نفر در «نوک» شهید یا زخمی شدهاست. بهدلیلِ سختیهای آن منطقه، جای گروهانها را عوض میکردیم تا هم از فشار آتشی که روی این نقطه بر نیروها بود کم شود و هم آن اضطراب و خستگی که آنجا به نیروها تحمیل میشد، از بین برود. فرامرز بهمنی فرماندة آنجا بود و همیشه در آنجا میماند؛ چه زمانی که گروهانش در خط بود و چه زمانی که گروهان خودش به عقب میرفت و گروهان آقای حیدرزاده جای آنها را میگرفت، به آقای حیدرزاده میگفت: «شما بروید، من در خط میمانم.» من بههیچوجه نمیتوانم خاطرات، شجاعت و اخلاق آقای بهمنی را فراموش کنم. اخلاقِ بسیار والایی داشتند؛ صبر و استقامت و مهمتر از همه تواضع و بیادعابودنشان نمونه بود.
حفظ و نگهداری خط پدافندی فاو، بهخصوص آن «نوک»، چند ماه بهعهدة رزمندگان سیستان و بلوچستان؛ یعنی گردانهای وحدت، 405، 409 و سایر نیروهای اعزامی استان در ردههای لشکر 41 ثارالله بود. اواخر کار بود و محمد مارانی همچنان فرماندة قرارگاه تاکتیکی در منطقة فاو بود. صبر و شجاعت بچهها در این خط پدافندی واقعاً قابل تحسین بود. یکی از علل تشکیل این گردانها،مهیا میکردند» (مصاحبه با عباسی، 1396).
نیروهای اعزامی از سیستان و بلوچستان علاوهبر حضور در خطوط پدافندی و عملیاتهای آفندی، در اردوگاه محل استقرار لشکر نیز به تمرین آموزشهای اسلحهشناسی، عقیدتی-سیاسی، تاکتیکهای عملیاتی، زندگی در شرایط سخت (رزم شبانه، راهپیمایی ) ورزش و آمادگی جسمانی مشغول بودند.
انتهای پیام/