فائزون|گزارشی از حضور گردان ۴۰۹ حمزه سیدالشهدا(ع) در مرحلۀ سوم عملیات کربلای ۵

گزارشی از حضور گردان ۴۰۹ حمزه سیدالشهدا(ع) در مرحلۀ سوم عملیات کربلای ۵

فائزون گزارشی از حضور گردان ۴۰۹ حمزه سیدالشهدا(ع) در مرحلۀ سوم عملیات کربلای ۵ را منتشر کرد.

کدخبر : 30383 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰|۱۱:۳۴

گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) در مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5

گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان در 19 دی 1365، سه روز در دژ پاسگاه بوبیان و سه‌راهی پل کانال ماهی و در 6 بهمن 1365 در نهر جاسم و گردان 405 باقرالعلوم(ع) استان سیستان و بلوچستان هشت شبانه‌روز یعنی از 28 دی 1365 تا 5 بهمن 1365 در مرحلۀ اول عملیات کربلای 5 به کانال زوجی وارد و آسیب زیادی را متحمل شده‌بودند.

فرمانده گردان 409 غلامرضا باغبانی در مرحلۀ اول کربلای 5 زخمی شده و جانشین ایشان حسن هراتی در مرحلۀ دوم عملیات کربلای 5 در نهر جاسم شهید شده‌بود، تعداد زیادی از فرمانده گروهان‌ها و جانشین گروهان‌ها و دسته‌های دو گردان استان سیستان و بلوچستان (409 و 405) درطولِ مراحل عملیات کربلای 5 شهید یا زخمی شده‌بودند.

باقی‌ماندۀ دو گردان فراخوانی شدند و دو گردان با هم ادغام و یک گردان تشکیل ‌شد. گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان با این ترکیب شکل گرفت: فرمانده گردان حاج محب‌علی فارسی و جانشین احمد اعرابی، معاون گردان شهید عیسی خدری، فرمانده گروهان اول غلامرضا شهرکی‌مقدم و جانشین شهید مرتضی بشارتی، فرمانده گروهان دوم شهید حمید حسابی‌مقدم و جانشین شهید غلامحسن خدری و فرمانده گروهان سوم شهید مجید بشارتی.

احمد اعرابی جانشین گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان دربارۀ شکل‌گیری گردان 409 پس‌از شرکت در مراحل قبلی عملیات کربلای 5 می‌گوید:

«بعد‌از مرحلۀ دوم کربلای 5، گردان 405 باقرالعلوم (ع) و گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) که در مراحل قبلی بودند، به اردوگاه‌ها آمدند. در آنجا مجموع دو گردان یک گردان به‌نامِ گردان 409 شد. این گردان با توجه به بازسازی جدیدی که شده‌بود، آمادگی مطلوبی داشت. آقای غلامرضا شهرکی‌مقدم فرمانده یک گروهان، آقای مجید بشارتی فرمانده گروهان دیگر و آقای حمید حسابی‌مقدم هم فرمانده گروهان سوم بود. انصافاً گردان استعداد خوبی داشت؛ چون این نیروها هم در مراحل مختلف عملیات کربلای 5 بودند و هم تجربیاتی را از دوران کربلای 1 و قبل‌از آن داشتند. بچه‌های منسجم و توانمندی بودند. گردان با این نیروها تشکیل شد. مدتی‌که ما در جنگل بودیم، ضمن استراحت اقدامات آموزشی هم انجام می‌شد تا اینکه مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 اتفاق افتاد» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

به‌دنبال موفقیت مرحلۀ اول کربلای 5 عملیات تکمیلی آن در دو مرحله با عنوان مرحلۀ دوم و مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 در اسفند 1365 انجام پذیرفت. مرحلۀ دوم عملیات کربلای 5 از 3 تا 7 اسفند 1365 ادامه یافت. برای دستیابی به اهداف مرحلۀ سوم، عملیات از 9 تا 14 اسفند 1365 از سمت جنوب غربی کانال پرورش ماهی، حد فاصل نهر جاسم به‌طرف کانال زوجی، آغاز شد.

لشکر 41 ثارالله تحت امر قرارگاه قدس از بعدازظهر روز چهارم عملیات (سه‌شنبه 12 اسفند 1365) از جناح راست منطقۀ عملیات در سمت کانال ماهی و امتداد آن وارد عملیات شد و به‌سمت پل اول کانال ماهی شروع به پیشروی کرد.

در این روز لشکر 41 ثارالله در جادۀ آسفالته به موازات کانال پرورش ماهی تا هلالی پنجم پیش رفت. در روز پنجم نیروهای لشکر 41 ثارالله در محور اول علاوه‌بر تصرف هلالی ششم و هفتم تا چندمتری روی پل اول کانال پرورش ماهی پیش رفتند؛ ولی به‌دلیل عدم پیشروی یگان‌های جناح چپ و عدم الحاق بین نیروها و یگان‌ها، لشکر ثارالله مجبور شد در هلالی ششم و پنجم پدافند کند.

دشمن پاتک سنگین خود را در روزهای بعد ادامه داد. نیروهای لشکر 41 ثارالله به‌دلیل فشارهای دشمن، کمبود نیرو در صحنۀ نبرد، تلفات بسیار، ضعف در پشتیانی و مشکلات به‌وجودآمده در صحنۀ نبرد مجبور شدند تا هلالی سوم عقب‌نشینی کنند و در هلالی سوم مستقر شوند.

فرماندهان عقب‌نشینی نیروها و پاتک‌های سنگین دشمن را رصد می‌کردند. گردان جدید 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان که از ادغام دو گردان تشکیل شده‌بود، از دو روز قبل‌از واردشدن به عملیات در موضع انتظار مستقر شد.

پاتک‌های سنگین دشمن باعث شد گردان‌ها بیشتر از 24 ساعت در منطقۀ نبرد دوام نیاورند. نیروها به‌دلیل شرایط خاص منطقه و حجم سنگین آتش شهید یا مجروح می‌شدند.

نوبت به اعزام گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان به منطقۀ نبرد رسید. ازسوی لشکر 41 ثارالله به گردان مأموریت داده شد که وارد منطقه شود و گردان عملاً در روز پنجشنبه 14 اسفند 1365 وارد منطقۀ عملیات شد.

در هنگام ورود گردان به منطقۀ عملیات و درگیری مسئول محور لشکر 41 ثارالله محمد مارانی بود. دشمن برحجم آتش افزوده‌بود. نیروها وارد منطقۀ نبرد و درگیری شدند. برادر مارانی مسئولان گردان را توجیه کرد و نیروها در‌طولِ خط مستقر شدند.

روایت احمد اعرابی جانشین گردان که با گروهان غلامرضا شهرکی‌مقدم وارد خط شد جالب است. او می‌گوید:

«شبانه حرکت کردیم و در یکی از دژها مستقر شدیم. یکی‌دو روز آنجا مستقر بودیم. آن موقع شهید عیسی خدری، حاج آقا محبعلی فارسی، من و حمید حیدری‌نسب باهم بودیم. نزدیک ظهر یا بعدازظهر ما حرکت کردیم. گفتند که عراقی‌ها پاتک سنگینی کرده‌اند و نونی‌شکل‌ها را گرفته‌اند و بچه‌ها کمی عقب‌نشینی کرده‌اند. مسئول آن محور و خط آقای مارانی بود. در اینجا هم در خیز اول با گروهان آقای شهرکی آمدیم تا به آقای مارانی رسیدیم. بعد حاج آقا فارسی با گروهان مجید بشارتی آمد. آقای مارانی توجیهات اولیه را انجام داد و بچه‌ها استقرار پیدا کردند و ماندیم» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

نیروهای گردان زیر حجم آتش دشمن درحال نبرد بودند. دشمن در هر لحظه و ساعت دست از پاتک برنمی‌داشت. او می‌کوشید سه هلالی دیگر را از بچه‌ها پس بگیرد. اما بچه‌ها پاتک‌ها و درگیری‌های نقطه‌ای و منطقه‌ای دشمن را دفع می‌کردند. یک شب از ورود نیروهای گردان 409 استان سیستان و بلوچستان در منطقۀ نبرد گذشته‌بود. صبح نیروهای عراقی وارد عمل شدند. مجدد درگیری بین دو طرف آغاز شد. این حکایت از زبان افراد حاضر در صحنه، مثل احمد اعرابی، شنیدنی‌تر است؛ ایشان می‌گوید:

«صبح بود. عراق می‌خواست توان نظامی نیروهای ما را آزمایش کند. آرام با یکی‌‌دو نفربر به وسط دو نونی‌شکلی آمده‌بود که بچه‌های ما به نوک آن چسبیده‌بودند. شاید 50 متر هم بیشتر فاصله نبود. با دو پی‌ام‌پی آنجا ایستاده بود. بعد نیروهای دیگرشان از قسمت کانال نفرروِ سیل‌بند کانال ماهی وارد شدند. درگیری شروع شد و عراقی‌ها از همه‌طرف تیراندازی می‌کردند. آقای غلامرضا شهرکی‌مقدم وقتی دید نیروهای ما عراقی‌ها را می‌زنند و درخواست اجرای آتش هم شده‌بود و عراقی‌ها فرار می‌کردند، بلند شد و با آرپی‌جی به‌سمت عراقی‌ها شلیک کرد. عصبانی شدم؛ زیرا کار او شلیک نبود، باید نیروها را هدایت می‌کرد. وقتی متوجه شدیم دو پی‌ام‌پی نزدیک ماست دو تیم از بچه‌های سازماندهی‌شده مستقر شدند و دو پی‌ام‌پی را با آرپی‌جی زدند. یک‌دفعه دیدیم یک تا دو دسته عراقی از آنجا شروع به فرار کردند که تعدادی از آنها را هم بچه‌ها با تیربار و سلاح‌های دیگر زدند. شاید این ارزیابی اولیه بود که عراق انجام داد؛ اما بچه‌ها با موفقیت و با کیفیت عالی این کار را انجام دادند (مصاحبه با اعرابی، 1396).

غلامرضا شهرکی‌مقدم، فرمانده گروهان اول، به‌همراه جانشین گردان، احمد اعرابی، وارد خط شدند. او از چگونگی سازماندهی نیروهای گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) قبل‌از عملیات، وضعیت ظاهری خط و چگونگی نبرد نیروها در منطقۀ درگیری مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 می‌گوید:

«بعد از مرحلۀ اول کربلای 5 یک زمانی گذشت، تعدادی نیرو به ما ملحق شدند و تعدادی نیرو هم از کربلای 5 مانده‌بودند. اینها سازماندهی شدند. در مرحلۀ سوم کربلای 5 لشکر 41 ثارالله از جنوب کانال ماهی وارد عملیات شد. گردان 409 استان سیستان و بلوچستان، تقریباً ساعت 9 صبح وارد منطقۀ جنوب کانال ماهی (پنج ضلعی) شد. نیروها از قسمت جنوب سیل‌بند و دژ غربی کانال ماهی، وارد کانال نفررو شدند. در این قسمت استحکامات عراق مانند نونی‌شکلی‌ها و نعل‌اسبی‌ها قرار داشت که از طرح‌های اسراییلی است. نیروهای دشمن که در این استحکامات قرار داشتند، از همه‌طرف به نیروهای ما دید داشتند و می‌توانستند ما را با گلوله بزنند. ما به هرشکل بود نیروها را ازطریق کانال نفررو از این استحکامات عبور دادیم و تا نزدیک پل اول کانال ماهی رفتیم. یکی از گردان‌های لشکر 41 ثارالله در منطقه بود. گروهان ما به‌اتفاقِ آقای احمد اعرابی جانشین گردان رفتیم و منطقه را از آن گردان تحویل گرفتیم. داخل این کانال نفررو که بر روی دژ غربی کانال ماهی قرار داشت، ازطرف شمال، یعنی ازطرف پل، عراقی‌ها بودند و در جنوب هم ما قرار داشتیم. پیچی در این کانال باعث شده‌بود حایلی بین ما و عراقی‌ها به‌وجود آید. وقتی ما منطقه را تحویل گرفتیم، درگیری شدیدی بین ما و عراقی‌ها ایجاد شد. به‌طوری‌که نبردها با پرتاب نارنجک دنبال می‌شد. در این زمان هر ده‌پانزده دقیقه، عراقی‌ها پاتک می‌کردند. می‌گفتند پاتک محلی انجام می‌دهند و ما هم با مقاومت شدید پاتک‌ها را دفع می‌کردیم. تانک‌های آنان در نونی‌شکل‌ها در سمت چپ ما، با فاصلۀ دویست یا شاید سیصد متر مستقر بودند؛ ولی فاصلۀ نفراتشان به ده متر هم می‌رسید، چون آنها در پشت این نونی‌شکل‌ها مستقر بودند و ما داخل کانال نفررو بودیم. درگیری باعث تلفات زیادی از طرفین شده‌بود. بعضی از این نونی‌شکلی‌ها در اختیار ما بود و ما داخل آن تیم فرستاده‌بودیم. گروهان ما تا روز بعد در منطقه حضور داشت» (مصاحبه با شهرکی‌مقدم، 1395).

قاسم حسن‌زاده از پیشکسوتان هشت سال دفاع مقدس است او در مرحلۀ اول عملیات کربلای 5 نیز در گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) شرکت داشت. در مرحله سوم پیک گروهان بود و با شهید حمید حسابی‌مقدم حضور داشت. ایشان دربارۀ سازمان گردان و چگونگی ورود گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان در مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 می‌گوید:

«در مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 در نونی‌شکلی‌ها آقای محمد مارانی فرمانده محور بود. گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) سه گروهان داشت، فرمانده گردان حاج محب فارسی و جانشین احمد اعرابی و شهید عیسی خدری بودند. در گروهان زیدبن‌حارثه آقای غلامرضا شهرکی‌مقدم فرمانده و شهید محمود دولتی‌مقدم جانشینش بود. در گروهان دیگر شهید مجید بشارتی فرمانده و مرتضی بشارتی جانشینش بود. گروهان سوم فاطمه‌الزهرا(س) بود که قبل‌از عملیات ناصر میری فرمانده و غلامحسن خدری جانشینش بود. در رزمایشی که این گروهان انجام داد، ناصر مجروح شد و شهید حمید حسابی‌مقدم فرمانده گروهان شد. پیک این گروهان هم من بودم. فرمانده دسته‌ای که 22 نفرشان دانشجو بودند، شهید قنبری، بچۀ اندیمشک و دانشجوی ترم چهار دریانوردی چابهار بود. فرمانده دستۀ دیگر شهید وزیری بود. اکثر افراد این دسته طلبه بودند؛ ولی خود شهید وزیری دانشجوی دریانوردی بود. فرمانده یک دسته هم شهید بولاغی، فارغ‌التحصیل شیمی هسته‌ای بود که نیروهایی مثل عبدالحمید کُرد و حسین قهری در این دسته کار می‌کردند. گروهان‌های گفته‌شده به‌ترتیب وارد عملیات شدند» (مصاحبه با حسن‌زاده، 1395)

نیروهای گروهان زیدبن‌حارثه به‌عنوان گروهان اول گردان 409 که از روز قبل وارد منطقه درگیری شده‌بودند، پاتک‌های محلی را دفع کردند. روز بعد گروهان دوم گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان به فرماندهی شهید مجید بشارتی به‌همراه فرمانده گردان شهید حاج محب‌علی فارسی وارد منطقه شد. برادر دیگر شهید مجیدبشارتی، یعنی شهید مرتضی بشارتی، روز اول با گروهان غلامرضا شهرکی‌مقدم وارد منطقۀ نبرد شده‌ و در درگیری با دشمن شهید شده‌بود. شهید مجید بشارتی از شهادت برادرش خبر نداشت. او گروهان خود را وارد منطقه کرد و در موضع‌های خود مستقر شد. درحینِ استقرار در موضع مربوطه، پیکر مطهر برادرش را می‌بیند؛ باوجوداین وظایف خود را به‌نحو شایسته تمام می‌کند و سپس با هماهنگی فرمانده گردان مأموریت انتقال پیکر برادر شهیدش را برعهده می‌گیرد؛ ولی ازآنجاکه این دو برادر درطولِ جنگ یار و یاور هم بودند و همدیگر را تنها نگذاشته‌بودند، در اینجا هم مجید دوری برادر را تحمل نکرد و در جوار برادر به شهادت رسید.

شهید مرتضی برادر کوچک و مجید برادر بزرگ‌تر بود. شهادت این دو برادر در یک روز و در یک صحنه و اینکه برادر بزرگ‌تر پیش‌از شهادتش بر سر جنازۀ برادر کوچک‌تر حاضر شد، صحنۀ روز عاشورا را تداعی کرد که امام حسین(ع) بر پیکر برادر کوچکش حاضر شد و پس‌از انتقال پیکر حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) به خیمه‌ها ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) شهید شد.

غلامرضا شهرکی‌مقدم فرمانده گروهان زیدبن‌حارثه که خود شاهد این ماجرا بوده‌است، از چگونگی ماجرا می‌گوید:

«روز بعد آقای فارسی فرمانده گردان با گروهان بعدی که فرمانده‌اش شهید مجید بشارتی بود، وارد منطقه شد. وقتی مجید بشارتی وارد شد، برادر ایشان مرتضی بشارتی شهید شده‌بود. نیروهای گروهان دوم در منطقه مستقر شدند. مجید بشارتی پس از اطلاع از شهادت برادر، در هنگام انتقال بدن مطهر شهید مرتضی که با هماهنگی فرمانده گردان صورت گرفته‌بود، شهید شد» (مصاحبه با شهرکی‌مقدم، 1395).

روز دوم نیروهای گردان در منطقۀ نبرد بودند. دو گروهان از گردان به‌اتفاق فرمانده و جانشین گردان در خط مستقر شدند. برادران بشارتی و تعدادی دیگر از رزمندگان گردان شهید و تعدادی مجروح شدند. پاتک‌های محلی صبح دفع شد. روز از ظهر گذشته و نزدیک غروب بود. روز دوم لحظه‌به‌لحظه بر حجم آتش دشمن افزوده می‌شد. اجرای آتش سنگین دشمن که از غروب روز دوم حضور گردان 409 شروع شد، حکایت از پاتک سنگین دشمن داشت.

فرمانده و جانشین این گردان و تعدادی از نیروها ازجمله فرمانده گروهان‌ها مانند غلامرضا شهرکی‌مقدم و شهید حمید حسابی‌مقدم و جانشین ایشان شهید غلامحسن خدری کسانی بودند که همراه با رزمندگانِ گردان 405 باقرالعلوم(ع) در کانال زوجی، عدنان خیرالله را به زانو درآوردند. اینها کسانی بودند که در پاتک 4 بهمن 65 در کانال زوجی با تعداد اندکی توانستند سه تیپ گارد ریاست جمهوری عراق را شکست دهند و حماسه‌ای به یادماندنی خلق کنند. پس آن روز هم یا باید تا آخرین نفر شهید می‌شدند یا اینکه با توکل بر خدا باید این پاتک دشمن را دفع می‌کردند.

اجرای آتش شروع شد. بچه‌ها در مجاورت نونی‌شکل (هلالی‌شکل) سوم بودند. عراقی‌ها همراه با اجرای آتش توپخانه از شمال و از داخل کانال نفررو، از روی سیل‌بند کانال ماهی و از غرب سیل‌بند کانال ماهی و نونی‌شکلی‌ها و اندکی از جنوب‌غربی نونی‌شکلی‌ها به نیروهای مستقر در خط هجوم آوردند.

هم‌زمان با اجرای آتش و پس‌از غروب آفتاب، گروهان سوم فراخوانی شد. گروهان سوم گردان به فرماندهی شهید حمید حسابی با همراهی معاون گردان، شهید عیسی خدری از نوک کانال ماهی وارد شدند.

غلامرضا شهرکی‌مقدم فرمانده گروهان اول که در قسمت شمالی گردان مستقر بود، قبل‌از ورود گروهان سوم در منطقه زخمی ‌شد و پیک گردان، ابراهیم حیدری، ایشان را از منطقه خارج کرد. جانشین ایشان مرتضی بشارتی و فرمانده گروهان دوم، مجید بشارتی که در همان منطقه بودند شهید شدند. قسمت شمالی فاقد فرمانده بود و نیروهای عراقی فشار می‌آورند؛ لذا این منطقه از حساسیت بسیاری برخوردار بود.

تدبیر فرمانده گردان شهید حاج محب‌علی فارسی بر این بود که دو دسته از گروهان سوم به همراه فرمانده گروهان سوم، شهید حمید حسابی‌مقدم، در قسمت شمالی و یک دسته از گروهان سوم در اختیار شهید عیسی خدری، معاون گردان، در قسمت جنوب گردان قرار گیرد.

رویداد روز پاتک دشمن در مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 از زبان احمد اعرابی جانشین گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) به شرح ذیل است:

«غروب همان روز، اجرای آتش عراقی‌ها شروع شد و به‌شدت آتش ریختند. خط پدافندی ما هم حالتی پلکانی داشت. ما چسبیده به کانال ماهی و ازطرفِ نوک کانال ماهی در نونی‌شکل سوم بودیم. بچه‌ها آمده‌بودند و تا قبل‌از این نونی شکل را هم گرفته بودند. بعد عراق اجرای پاتک خیلی سنگینی کرده‌بود و اینها عقب‌نشینی کرده‌بودند و همان‌جا مستقر شده‌بودند که ما بعدازظهر روز اول تحویل گرفتیم. خط به‌گونه‌ای بود که از سه طرف به ما تیراندازی می‌شد. تا ساعت 11 شب اجرای آتش داشتند. اصلاً نمی‌توانستیم تکان بخوریم. در قسمت نوک گروهان مجید بشارتی و در وسط گروهان شهرکی‌مقدم مستقر بود و گروهان حسابی به‌اضافۀ شهید خدری مسئولیت ضلع جنوبی را داشت. شهید عیسی خدری را مسئول آن قسمت گذاشته بودیم، چون جنوب هم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. قسمت وسط سنگر حاج محبعلی فارسی و ما بودیم. گاهی اوقات می‌آمدم به مجید بشارتی و حمید حسابی‌مقدم سر می‌زدم. بعداز زخمی‌شدن شهرکی و شهادت مجید بشارتی، حمید در نوک قرار گرفت. به همۀ خط سر می‌زدیم. بچه‌ها اجرای آتش کرده‌بودند. مهماتی هم از 24 ساعت قبل دست ما نرسیده‌بود. عراقی‌ها منور می‌زدند، هوا روشن می‌شد و ما از روی زمین فشنگ‌ها و دیگر مهمات را پیدا می‌کردیم. حملۀ عراقی‌ها از نونی‌شکل چهارمی شروع شده‌بود. وقتی شهید حمید حسابی‌مقدم به سنگر آمد، من با حمید رفتیم تا وضعیت نوک را ببینم. عراقی‌ها در دژ به‌صورت ستونی راه افتاده‌بودند و اسلحه‌ها را بالا گرفته‌بودند و هلهله می‌کردند و به‌طرف بچه‌ها می‌آمدند. از قسمت نوک که من نگاه می‌کردم، آن‌قدر نزدیک بودند که به‌راحتی اجزای صورتشان تشخیص داده می‌شد. جایی نبودیم که بتوانیم آرایش نیرو‌ها را تغییر بدهیم؛ زیرا در کانالی بودیم که نهایت عرضش یک متر بود. نه می‌توانستیم بیرون کانال برویم و نه بالای کانال. هر کاری لازم بود، باید در همین کانال یک‌متری با طول 100 تا 150 متر انجام می‌دادید. ما سه آرپی‌جی و پنج نارنجک و سه خشاب فشنگ کلاش داشتیم. استعداد ما هم بیش از 10 تا 15 نفر در نوک نبود. به حمید گفتم شما هر چند‌لحظه تیری بزنید که عراقی‌ها بدانند اینجا نیرو مستقر است. یک‌سری شیارمانند بین دژ ایجاد کرده‌بودیم و یکی از بچه‌ها لب این شیار مستقر بود تا مواظب باشد که اگر عراقی‌ها از پایین بیایند، خبر بدهد. چون عراقی‌ها با اجرای آتش توپخانه آنجا زمین‌گیر شده‌بودند» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

قاسم حسن‌زاده از نیروهای گروهان سوم با شهید حمید حسابی و جانشین گروهان، شهید غلامحسن خدری، وارد منطقه شدند. ایشان شاهد این ماجرا بوده‌است که فرمانده گروهان با دو دسته خود را به فرمانده گردان می‌رساند و در قسمت شمالی گردان مستقر می‌شود. برادر حسن‌زاده می‌گوید:

«گروهان ما لحظه‌ای که کنار نونی‌شکلی‌ها رسید، ساعت 9:30 یا 10 شب بود. آنجا پاتک سنگینی بود. در مسیر حرکت از آقای مارانی پرسیدیم به کدام طرف باید برویم. او مسیر را نشان داد و دسته‌ای را که با من بود، هدایت کرد. شهید حمید حسابی‌مقدم و شهید غلامحسن خدری، دو دستۀ دیگر گروهان را سریع به منطقۀ درگیری و به فرمانده گردان، حاج محب‌علی فارسی رسانده‌بودند. چون بی‌سیم داشتیم، از شهید حمید حسابی‌مقدم، که فرمانده گروهان بود، پیگیر شدیم که کجا بیایم. گفت که از بالای کانال آتش بریزیم و جلو بیاییم تا به آنها برسیم. ما با تیراندازی به دشمن که در نونی‌شکل‌ها بود، همراه با حرکت، آتش را شروع کردیم تا به حاج محب‌علی، فرمانده گردان رسیدیم» (مصاحبه با حسن‌زاده، 1395).

غلامرضا شهرکی‌مقدم فرمانده گروهان زیدبن‌حارثه (گروهان اول گردان) دربارۀ ادامۀ درگیری تا شب دوم و مجروح‌شدن خود و برخورد با گروهان سومِ گردان می‌گوید:

«درگیری بین ما و عراقی‌ها تا شب روز دوم که ما در منطقه بودیم ادامه داشت. من در شب دوم مجروح شدم. دوستان به‌وسیله باند سر و چشم‌های زخمی مرا بسته‌بودند و با ابراهیم حیدری به عقب منتقل شدم. درحین اینکه به عقب می‌آمدم، به شهید عیسی خدری که با گروهان به فرماندهی شهید حمید حسابی‌مقدم درحال رفتن به‌سمت منطقه بود، برخورد کردم» (مصاحبه با شهرکی‌مقدم، 1395).

ساعت از نیمه شب گذشته‌بود. وضعیت خط دگرگون و آتش دشمن سنگین‌تر شده‌بود. درخواست نیرو و مهمات کرده‌بودیم، ولی از نیرویِ کمکی و مهمات خبری نبود. احساس می‌کردیم که گردان در فشار است و پیش‌بینی می‌شد عراق آنجا موفقیت‌هایی به‌دست آورَد. در آن ایام به‌دلیل موفقیت گردان 405 در کانال زوجی احساس می‌شد دشمن نسبت‌به نام حاج محب فارسی حساسیت داشته‌باشد و سعی می‌شد ایشان اسیر نشود، لذا جانشین گردان، احمد اعرابی به شهید فارسی، فرمانده گردان، اصرار کرد به عقب برود.

با دلایلی که جانشین گردان آورد، ازجمله آوردن نیروی کمکی و تشریح موقعیت برای رده‌های بالا، ایشان آمادۀ رفتن شد؛ ولی تا از سنگر خارج شد، دوباره برگشت و گفت هرگز نخواهد رفت، همه از وضعیت اطلاع دارند و نیروی کمکی هم حتماً میسّر نیست. احمد اعرابی در این باره می‌گوید:

«قبل از اینکه ما محاصره بشویم، زمانی‌که عراقی‌ها از یک طرفِ ما آمدند و مستقر شدند من به حاجی فارسی گفتم که شما برگرد؛ چون اگر اسیر بشوی و بدانند فرمانده گردان بوده‌ای، شاید مشکلاتی به‌وجود بیاید. هرچه التماس کردیم، حاج فارسی نمی‌رفت. حمید حیدری‌نسب را به‌عنوان بی‌سیم‌چی آماده کردیم با حاجی ایشان برود تا از محاصره نجات پیدا کند. حاجی فارسی آماده شد و بیرون رفت. نیم دقیقه هم طول نکشید که دوباره برگشت و گفت امکان ندارد. برگشت و مستقر شد» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

فشار عراقی‌ها از طرف نونی‌شکل اول به‌سمت ضلع جنوبی بر روی سیل‌بند کانال ماهی زیاد ‌شد و یگان خودی کم آورد. عراقی‌ها توانسته‌بودند یگان پایین‌تر از گردان 409 را که مشخص نشد چه یگانی بوده‌است، مجبور به عقب‌نشینی کنند و فاصله بین یگان‌های خودی را قطع کرده و نیروهای گردان را به محاصره درآورند. احمد اعرابی در این خصوص می‌گوید:

«پایین‌تر از گردان ما و نرسیده به نونی اول در قسمتی از دژ نمی‌دانم چه یگانی بود که عراقی‌ها توانسته‌بودند از آن قسمت وارد کانال شوند. ساعت 1 شب بود. شهید عیسی خدری آمد و گفت «از قسمتی پایین‌تر از گردان دارند تیراندازی می‌کنند. ببینید بچه‌های ما نیستند». ما درخواست نیرو کرده‌بودیم و خبر هم نداشتیم در عقب چه اتفاقی افتاده‌است. عراقی‌ها ارتباط ما را با عقب قطع کرده‌بودند. ما داخل کانال بودیم و عراقی‌ها از دو طرف کانال به‌سوی ما می‌آمدند. تانک‌های عراقی هم به‌طرف ما در حرکت بودند و ما مهمات نداشتیم؛ از روی زمین فشنگ‌ها را برمی‌داشتیم و به حاج محب فارسی می‌دادیم. حاج محب ایشان اینها را ‌در خشاب‌ها جا می‌زد و هفت تا ده خشاب به همین صورت پرکردیم و درست شد» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) به محاصره درآمد. شاید تعداد اندکی از نیروها متوجه شده‌بودند، ولی اکثر نیروها از موضوع محاصره اطلاع نداشتند. جانشین گردان درحال رفتن به قسمت شمالی محل استقرار گردان بود تا به محل استقرار شهید حمید حسابی‌مقدم سر بزند، و اوضاع را بررسی کند. درحینِ تردد، به حبیب‌بن‌مظاهر گردان که پیرمردی بود به‌نامِ حاج آقا زابلی‌نژاد از شهرستان ایرانشهر، برخوردیم. او وضعیت را از جانشین گردان جویا شد و جانشین گردان وضعیت را برای ایشان و دیگران گفت. شاید هر شنونده‌ای تصور کند پس‌از شنیدن این وضعیت نیروها دچار تزلزل شده‌اند؛ اما نه‌تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه روحیۀ سلحشوری آنان مضاعف و باعث بیعت شب عاشورایی با فرمانده گردان شد.

آقای زابلی‌نژاد به نیروهای اطراف خود اعلام کرد که می‌خواهد برای بیعت مجدد با فرمانده گردان به سنگر ایشان مراجعه کند و جلوتر از همه به‌سمت سنگر گردان حرکت کرد. با این اقدام نیروها که شاهد این صحنه بودند نیز به‌سمت سنگر گردان حرکت کرده و در آن شب با حاج محب‌علی فارسی فرمانده گردان بیعت شب عاشورایی کردند. احمد اعرابی جانشین گردان که شاهد ماجرا بوده‌است در این خصوص می‌گوید:

«آنجا اتفاق خیلی عجیبی افتاد. نیرویی از ایرانشهر به‌نامِ آقای زابلی‌زاده یا زابلی‌نژاد داشتیم که پیرمرد هم بود. این پیرمرد دو سنگر بعد از سنگر گردان با تعدادی از بچه‌ها مستقر بودند. من خواستم نزد آنها و پایین‌تر بروم و سری بزنم، ببینم چه اتفاقاتی افتاده‌است. آنجا که رفتم، آقای زابلی‌نژاد پرسید که وضعیت چطور است. اوضاع را گفتم. ایشان حرکت عجیبی کرد. گفت پس الآن صحنۀ کربلا و شب عاشوراست. از سنگرش پیش حاج فارسی آمد و مثل بیعت شب عاشورا، اکثر بچه‌هایی که توی این محدوده بودند، آمدند. آخرین نفری که آمد حمید بود. حمید هم تا آن موقع وضعیت را نمی‌دانست که برایش تشریح کردم» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

رزمندگان ما در طول جنگ از مظلومیت خاصی برخوردار بودند. آنان به‌دلیل شرایط ویژۀ منطقه پس‌از مجروح‌شدن نه‌تنها درخواست کمک نمی‌کردند، حتی آن را هم بر زبان نمی‌آوردند که مبادا رزمندۀ دیگری از جنگیدن بازداشته شود یا در روحیۀ او تأثیر منفی بگذارد. این مجروحان اگر توان راه‌رفتن داشتند، خود به عقب می‌رفتند؛ ولی اگر زخمشان خیلی شدید نبود بدون هیچ توقعی می‌جنگیدند. از این افراد در طول جنگ زیاد بودند.

یکی از آنان شهید غلامحسن خدری بود. او در کانال زوجی در خاکریز ب‌شکل جانشین گروهان سیدالشهدا(ع) از گردان 405 بود و پس‌از پیروزی شکوهمند ما در برابر پاتک 4 بهمن 1365 دشمن و شکست سه تیپ از گارد ریاست جمهوری عراق، دوباره جانشین گروهان سوم از گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) شد. او با این گردان در مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 شرکت کرد و در شب بیعت عاشورای نیروهای گردان با فرمانده گردان 409، مجروح شد. او شاهد ماجر بود. اخلاصش مانع شد با جراحت خود به سنگر گردان بیاید یا اینکه جراحت خود را بروز دهد و با همان حال از شیار ایجادشده در کانال نفررو در مجاورت سنگر فرمانده گردان مشغول دیده‌بانی و تیراندازی به‌سوی دشمن شد.

غلامحسن خدری تا آخرین لحظه ‌ماند و مقاومت کرد و سرانجام در همان محل به برادر شهیدش غلامحسین خدری و دیگر هم‌رزمان شهیدش پیوست. احمد اعرابی جانشین گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) از مظلومیت، اخلاص و جراحت شهید غلامحسن خدری می‌گوید:

«غلامحسن خدری هم ترکش خورده و زخمی شده‌بود. داخل کانال مکانی برای دیده‌بانی بود. شهید خدری رفته‌بود آنجا پشت به سنگر فرماندهی نشسته‌بود. گاهی تیراندازی می‌کرد و گاهی مراقب بود. ناراحت شدم و پرسیدم که چرا آنجا نشسته‌‌است؛ بهتر است به موقعیت دیگری برود. نمی‌دانستم زخمی است و او هم حرفی نزد. حمید حسابی‌مقدم که آمد و آن بیعت شب عاشورایی را دید به سنگر تکیه داد و بیعت انجام شد. حمید پیش‌از رفتن به من گفت که غلامحسین خدری زخمی است. دلیل نشستن حمید در آن موضع را فهمیدم. از حمید خواستم همان‌جا بنشیند و مراقب باشد تا اگر عراقی‌ها آمدند، خبر بدهد و گاهی هم تیراندازی کند تا دشمن بداند اینجا نیرو هست» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

نیروهای گردان مصمم بودند که تا آخرین لحظه نبرد عاشورایی کنند و مانند یاران اباعبدالله الحسین(ع) شهید شوند، فرمانده گردان و جانشین ایشان آخرین وضعیت را بررسی می‌کردند تا تدبیری بیندیشند. برای همۀ افراد مستقر در این محدوده محاصره مسجل شده‌بود. جانشین گردان احکام مأموریت و برگه‌های تردد را در سنگر پنهان می‌کرد. غلامرضا شهرکی‌مقدم زخمی بود و مجید بشارتی شهید شده‌بود که هر دو فرمانده گروهان بودند. دو جانشین گروهان، غلامحسن خدری و مرتضی بشارتی هم شهید شده‌بودند. همچنین اکثر فرمانده دسته‌ها زخمی یا شهید شده‌بودند. از کادر اصلی گردان چهار نفر بیشتر ‌نمانده‌بود.

شهید حاج محب‌علی فارسی شهید حمید حسابی‌مقدم را از قسمت شمالی و شهید عیسی خدری را از قسمت جنوبی فراخواند و آخرین تدبیرها را اعلام کرد. آنان توجیه شدند و به محل مأموریت و استقرار خود رفتند. احمد اعرابی از سخت‌ترین لحظات گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) در مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 می‌گوید:

«حکم مأموریت و برگۀ تردد حفاظت دست من بود. اینها را در سنگر خاک کردم که اگر اسیر شدیم به‌دستِ عراقی‌ها نیفتد. آخرین حرکت را که هم جنبۀ وصیت داشت، هم جنبۀ دستور و آخرین کارها و صحبت‌ها بود، با نیروها درمیان گذاشتند. شهید عیسی خدری مأموریت پیدا کرد که با سه گلولۀ آرپیچی در قسمت جنوبی مستقر شود و کنار بچه‌ها باشد. تا آخرین لحظه نباید آرپی‌جی‌ها را شلیک می‌کرد و درآخرین لحظه باید فقط خودش شلیک می‌کرد و به کسی نمی‌داد. شهید حمید حسابی در آخرین مأمویت خود باید در قسمت نوک مستقر می‌شد و فقط خودش هر چهار‌پنج دقیقه با کلاش تیراندازی می‌کرد. ما هم بین کانال بودیم. غلامرضا شهرکی‌مقدم فرمانده گروهان، به‌گمانم زخمی شده‌بود و آن لحظه نبود. مجید بشارتی فرمانده گروهان دیگر و برادرش مرتضی بشارتی جانشین گروهان هم بعدازظهرش با اجرای آتش دشمن شهید شده‌بودند. با اجرای آتش سنگین داخل کانال تعداد زیادی از بچه‌ها شهید و زخمی شده‌بودند. به‌هرحال آخرین وصایا انجام شد. شهید عیسی خدری با شلیک آر‌پی‌جی‌ها در قسمت جنوبی کانال محاصره را شکست و با بازشدن راه می‌توانستیم درخواست کمک کنیم» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

باور کردنی نبود. این‌بار هم نیروهای استان سیستان و بلوچستان در قالب گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) توانسته بودند با نیروی اندک و به مصداق این بخش از آیۀ شریف قرآن «کَم مِن فِئَه قَلیلَه غَلبَت فِئَهً کثیرهً بإذنِ اللهِ» بر تعداد کثیر دشمن پیروز شوند و محاصره را بشکنند. شهید عیسی خدری معاون گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) که خبر شکست محاصره را برای فرمانده گردان آورد، در هنگام برگشت به محل استقرار خود در قسمت جنوبی گردان، کالیبر به سرش اصابت کرد. هنوز شیرینی شکستن محاصره در ذائقۀ نیروها ننشسته بود که خبر جراحت عیسی خدری کام فرمانده گردان و جانشین و سایر نیروها را تلخ کرد. چاره‌ای به‌جز تحمل نبود. اسارت، جراحت و شهادت جزء ذات جنگ است و در این راه صبر و پایداری زیبندۀ مردان خداست.

نزدیک اذان صبح بود. آتش دشمن کم‌کم سبک می‌شد. برای فرمانده گردان و جانشین گردان مستقر در خط و سایر مسئولان و فرماندهان لشکر مسجل شد که پاتک دفع شده‌است. نیروها نماز صبح را به‌جای آوردند. بعضی‌ها پس‌از نماز یا در حالت سجده از شدت خستگی به خواب رفتند. قرار بود گردان پس‌از دو روز نبرد شجاعانه برگردد و یگان‌هایی از لشکر 27 حضرت رسول(ص) جایگزین شوند. این نبرد تلفات سنگینی داشت.

بازگویی احمد اعرابی از تلفات نیروهای عراقی، مجروح‌شدن عیسی خدری تا هنگام شهادت و تخلیۀ نیروها از منطقۀ نبرد و تحویل منطقه به لشکر 27 حضرت رسول(ص) تکمیل‌کننده سخنان بالاست:

«واقعاً به عراقی‌ها شلیک کرده‌بودند. وقتی صبح ما رفتیم ده‌دوازده جنازه آنجا افتاده‌بود. به عیسی خدری گفتیم همان‌جا مستقر شود. زمانی‌که می‌رفت تیر کالیبر تانک به سرش خورد و زخمی شد. اجرای آتش که از غروب روز پیش ادامه داشت، هنگام نماز صبح سبک و پاتک دفع شد. بچه‌ها نماز صبح را خواندند. بعضی از خستگی در سجده خوابشان برده بود. همان‌جا نیروهای کمکی رسیدند که به‌نظرم بچه‌های همدان یا بچه های تیپ 27 حضرت رسول(ص) بودند. تاجایی‌که توانستیم شهدا و مجروحان را تخلیه کردیم. کار بسیار مشکلی بود؛ زیرا نمی‌توانستیم آنها را داخل کانال حمل کنیم و هوا هم روشن شده‌بود. مجروحان و شهدای قسمت عقبه را تاجایی‌که توانستند، منتقل کردند. وقتی ما آنجا را تحویل دادیم، شهید عیسی هنوز زنده بود. ایشان را روی برانکارد گذاشتیم. یک سر برانکارد را حاج محب گرفت و یک سر دیگرش را لحظه‌ای من و لحظه‌ای به‌گمانم آقای قهری می‌گرفت. شاید نزدیک 50متری رفته‌بودیم که شهید عیسی شهید شد و تنها می‌توانستیم جنازه‌اش را داخل لحدی‌هایی که در کانال درست کرده‌بودیم، قرار بدهیم تا اتفاق دیگری نیفتد و بعد بیایند ایشان را همراه شهدای دیگر منتقل کنند» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

قاسم حسن‌زاده از هم‌رزمان احمد اعرابی که در صحنۀ نبرد در منطقه حضور داشته‌است در این خصوص می‌گوید:

«گردان همراه با حاج محب‌علی و آقای اعرابی در محاصرۀ عراقی‌ها افتاد. ما تا صبح در این خط بودیم و صبح روز بعد، پس‌از شکستن محاصره، خط را تحویل لشکر 27 دادیم. آقای مارانی هم داخل نونی‌شکل ما را هدایت می‌کرد و آنجا فرمانده محور بود» (مصاحبه با حسن‌زاده، 1395).

از زمان حضور گردان در موضع انتظار و شرکت در مرحلۀ سوم عملیات کربلای 5 تا برگشت گردان از منطقۀ درگیری چهار تا پنج روز طول کشید. در زمان رفتن همه بودند و خوشحال و شاداب به‌سوی منطقه نبرد می‌رفتند؛ شهید مرتضی بشارتی جانشین گروهان،  شهید سلطان آشوغ یکی از فرماندهان دسته‌های گروهان اول، شهید مجید بشارتی فرمانده گروهان دوم، شهید غلامحسن خدری جانشین گروهان و شهید قنبری، شهید وزیری و شهید بولاغ فرمانده دسته‌های گروهان سوم، شهید عیسی خدری معاون گردان و شهید کریم‌پور تبلیغات گردان و سایر شهیدان و مجروحان شرکت‌کننده در این عملیات در هنگام رفتن خوشحال بودند. شاید به خیلی از آنها الهام شده بود و شهادت را بشارت داده‌بودند که مستانه به صحنۀ نبرد می‌رفتند. آنان رفتند و سوختند تا ما بمانیم و از دستاوردهای نظام اسلامی حفاظت کنیم. بقیۀ نیروهای گردان خسته و با دلی شکسته بدون همراهان شهیدشان باز‌گشتند. آنان در فکر بودند که چرا جنگ بهترین‌ها را گلچین می‌کند و چرا آنان جزء بهترین‌ها نبودند تا جاودانه شوند.

احمد اعرابی جانشین گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) که از قافلۀ شهدای این عملیات بازمانده‌است، از سرگذشت تلخ خود در هنگام برگشت گردان از منطقۀ نبرد می‌گوید:

«حالا این برگشت خودش غوغایی داشت. سرودی را در ماشین گوش می‌کردیم: «اندک‌اندک جمع مستان می‌رسد»، این سرود هنگام برگشت برای ما معنا پیدا کرد. بعدها این سرود برای من روضه بود؛ می‌گذاشتم و گریه می‌کردم. موقع برگشت روی تابلوها نوشته شده‌بود «برادر رزمنده لبخند بزن»، «بسیجی لبخند بزن»، وقتی این تابلوها را می‌دیدیم، نمی‌توانستیم بخندیم و گریه می‌کردیم.

حوصلۀ هیچ‌کسی را نداشتیم؛ یعنی وقتی آمدیم در جنگل مستقر شدیم، شاید یکی‌دو روز کسی نمی‌توانست نزدیک چادر ما بیاید. فقط برای نماز یا طهارت بیرون می‌رفتیم. این‌قدر شهادت یاران و ماندن خودمان برای ما سنگین بود. تا اینکه برای جلسه‌ای با حاج قاسم به لشکر رفتیم. جلوی در ورودی ستاد به حاج قاسم برخوردیم. شاید نزدیک یک ربع ما در بغل هم گریه کردیم و بچه‌ها هم دور ما جمع شده‌بودند و گریه می‌کردند. آنجا آرامشی به‌وجود آمد» (مصاحبه با اعرابی، 1396).

 
   

ردۀ صف فرماندهان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در عملیات کربلای 5

ردیف

نام و نام خانوادگی

مسئولیت

یگان خدمتی

لشکر

تیپ

گردان

گروهان

دسته

1

قاسم میرحسینی

جانشین لشکر

41 ثارالله

 

 

 

 

2

محمدحسین پودینه

فرمانده تیپ

//

امام جعفرصادق(ع)

 

 

 

3

سید محسن میربهرسی

فرمانده گردان

//

ادوات

گردان ادوات سبک 423 الحدید

 

 

4

علی کیخا

جانشین گردان

//

//

//

 

 

5

حسین‌علی عالی

مسئول محور اطلاعات عملیات لشکر

//

 

واحد اطلاعات و عملیات

 

 

6

حسین‌علی رنجوری‌مقدم

مسئول تخریب محور لشکر

//

 

تخریب

 

 

7

محمدکیخا (فرزند غلامحسین)

جانشین گروهان

//

تیپ ادوات

گردان 423 الحدید ادوات سبک

گروهان دوشکا

 

8

غلامرضا قدیمی

جانشین مخابرات تیپ

//

//

 

 

 

9

محمدرضا حیدری‌نسب

مسئول مخابرات تیپ

//

امام جعفر صادق (ع)

 

 

 

10

محمد پودینه

فرمانده گروهان

//

 

گردان 419

 

 

11

سفر سارانی

فرمانده دسته

//

 

//

 

 

12

غلامرضا کیخا

//

//

 

//

 

 

13

غلامعلی نوری

//

//

 

//

 

 

14

شهید عبدالله کیخا

//

//

 

//

 

 

15

شهید اسماعیل سرحدی

//

//

 

//

 

 

 

ردۀ صف فرماندهان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در عملیات کربلای 5 گردان 409 مرحلۀ اول، 19 دی 65

ردیف

نام و نام خانوادگی

مسئولیت

یگان خدمتی گردان 409 حمزه سید الشهدا(ع)

لشکر

تیپ

گردان

گروهان

دسته

1

غلامرضا باغبانی

فرمانده گردان

41 ثارالله

 

گردان 409

 

 

2

حسن هراتی اسکندری

جانشین گردان

//

 

//

 

 

3

جعفر دولتی‌مقدم

معاون گردان

//

 

//

 

 

4

غلامرضا شهرکی‌مقدم

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

5

سلطان‌علی علوی

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

6

غلامرضا ظفرضامن

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

7

محمد خلیلی

جانشین گروهان

//

 

//

 

 

8

محمود دولتی‌مقدم

جانشین گروهان

//

 

//

 

 

9

حسین مسافر

معاون گروهان

//

 

//

 

 

10

مجید بشارتی

جانشین گروهان

//

 

//

 

 

11

شهیدحیدری

جانشین گروهان

//

 

//

 

 

12

حسین جوادیان

معاون گروهان

//

 

//

 

 

13

حسن شهرکی‌پور

فرمانده دسته

//

 

//

 

 

14

علی جوینده

//

//

 

//

 

 

15

منصور ندیم

//

//

 

//

 

 

16

فرامرز بهمنی

//

//

 

//

 

 

17

حمیدرضا حیدری‌نسب

مسئول مخابرات گردان

//

 

//

 

 

 

ردۀ صف فرماندهان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در عملیات کربلای 5، نهر جاسم، ادامۀ عملیات

ردیف

نام و نام خانوادگی

مسئولیت

یگان خدمتی گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع)

لشکر

تیپ

گردان

گروهان

دسته

1

حسن هراتی اسکندری

فرمانده گردان

41 ثارالله

 

گردان 409

 

 

2

جعفر دولتی‌مقدم

جانشین گردان

//

 

//

 

 

3

غلامرضا ظفرضامن

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

4

محمود دولتی‌مقدم

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

5

سلطان‌علی علوی

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

6

حسین مسافر

جانشین گروهان

//

 

//

 

 

7

محمد خلیلی

جانشین گروهان

//

 

//

 

 

8

علیرضا حیدری‌نسب

مسئول مخابرات گردان

//

 

//

 

 

ردۀ صف فرماندهان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در عملیات کربلای 5

ردیف

نام و نام خانوادگی

مسئولیت

یگان خدمتی گردان 409مرحلۀ نهایی 9 اسفند 1365

لشکر

تیپ

گردان

گروهان

دسته

1

محب‌علی فارسی

فرمانده گردان

41 ثارالله

 

گردان 409

 

 

2

احمد اعرابی

جانشین گردان

//

 

//

 

 

3

عیسی خدری

معاون گردان

//

 

//

 

 

4

غلامرضا شهرکی‌مقدم

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

5

مجید بشارتی

//

//

 

//

 

 

6

مرتضی بشارتی

جانشین گروهان

//

 

//

 

 

7

غلامحسن خدری

//

//

 

//

 

 

8

حمیدرضا حسابی‌مقدم

فرمانده گروهان

//

 

//

 

 

9

اسفندیار میر

فرمانده دسته

//

 

//

 

 

10

گنجعلی

//

//

 

//

 

 

11

غلامی

//

//

 

//

 

 

12

محمدپودینه ریاحی

مسئول مخابرات گردان

//

 

//

 

 

ردۀ ستادی مسئولان سپاه و بسیج اعزامی از استان سیستان و بلوچستان در عملیات کربلای 5

ردیف

نام و نام خانوادگی

مسئولیت

یگان خدمتی

لشکر

تیپ

گردان

گروهان

دسته

1

عبدالصمد میرشهرکی

جانشین نیروی انسانی لشکر

41 ثارالله

 

 

 

 

2

حمزه دهقان

مسئول پرسنلی گردان

//

 

گردان 409

مرحلۀ اول

 

3

عبدالعلی میرشهرکی

مسئول تبلیغات گردان

//

 

//

//

 

4

محمد نظری

مسئول تدارکات گردان

//

 

//

//

 

5

محمد اربابی مجاز

مسئول پرسنلی گردان

//

 

//

مرحلۀ دوم، نهرجاسم

 

6

حمزه دهقان

//

//

 

گردان 405

مرحلۀ اول و نهایی

 

7

محمد نظری

مسئول تدارکات گردان

//

 

//

مرحلۀ نهایی

 

8

عبدالعلی میرشهرکی

مسئول تبلیغات گردان

//

 

//

//

 

9

عبدالرضا مزاری

//

//

 

//

مرحلۀ اول

 

 

انتهای پیام/

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
   


 

 

 

ارسال نظر






captcha
ارسال