فائزون|شهید ابوالقاسم جعفری

شهید ابوالقاسم جعفری

فائزون شهید ابوالقاسم جعفری رامعرفی می کند این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامه اش عنوان کرده است:خدا را فراموش نکنید و او را همیشه شاهد و ناظر اعمال خود بدانید من این راه را خودم انتخاب کرده ام و نهایتا به مقصد خواهم رسید .

نام:ابوالقاسم

نام خانوادگی:جعفری

نام پدر:غلامحسین

محل تولد:زاهدان

تاریخ تولد:۱۳۴۸/۳/۱۵

تاریخ شهادت:۱۳۶۷/۳/۴

محل شهادت:شلمچه

تحصیلات:سیکل - راهنمایی

دین:اسلام

مذهب:شیعه

کدخبر : 7941 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۷/۳۰|۱۲:۲۷


فائزون فرازی از زندگینامه شهید ابوالقاسم جعفری را منتشر کرد:

شهید ابوالقاسم جعفری در سال 1348 در زاهدان در خانواده ای مذهبی و مومن یده به جهان گشود .

در دوران دبیرستان به عضویت اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان درآمد و همزمان در بسیج زاهدان حضور فعال داشت.

او شوق رفتن به جبهه داشت ولی حضور دو برادرش در میدانهای نبرد موجب شده بود که مسئولان به وی اجازه رفتن ندهند اما او همچنان بر اعزام خود پای می فشرد.

 نخستین بار در عملیات والفجر هشت شرکت کرد و مجروح شد.

پس از مدتی بار دیگر عازم مناطق نبرد گردید و در عملیات کربلای یک به عنوان پیک گردان انتخاب شد.

پس از آزادسازی مهران و اتمام عملیات به زاهدان برگشت و مشغول تحصیل گشت.

ولی ابوالقاسم عاشق جهاد بود و آرم و قرار نداشت. برای بار سوم عازم میادین نبرد شد.

سرانجام در سال 1367 در عملیات کربلای پنج در منطقه عملیات یشلمچه به فیض شهادت نایل آمد.


 فرازی از وصیتنامه شهید ابوالقاسم جعفری را منتشر کرد:

با مردم به نیکی برخورد کنید .

از نماز و روزه غفلت نورزید.

در نمازهای جمعه و دعاهای کمیل و توسل و ندبه شرکتی مستمر داشته باشید.

خدا را فراموش نکنید و او را همیشه شاهد و ناظر اعمال خود بدانید من این راه را خودم انتخاب کرده ام و نهایتا به مقصد خواهم رسید .

شما باید صبر و استقامت پیشه کنید.
 

فائزون شهید ابوالقاسم جعفری را به نقل از کتاب عرشیان هم آشیان معرفی می کند.

روی صندلی عکاسخانه می نشیند ، در حالی که لبخندی به لب دارد به عکاس می گوید :

« حاجی عکسم رو خوب بگیری ، که این آخرین عکس منه . »

عکاس نور را تنظیم می کند و از پشت لنز دوربین می گوید :

« خیر باشه ابوالقاسم... »

_ خیر هست ، ان شاالله ... دارم اعزام میشم جبهه و این عکس رو برای ثبت نام جبهه می خوام .

_ ای بابا آقای جعفری ! هنوز داغ برادرت احمد تازه است ... مگه اون کم فعالیت داشته تو جبهه ؟ دیگه نیازی به حضور تو نیست...

ابوالقاسم روی صندلی جا به جا می شود و می گوید :

« نه ... برادرم احمد در عملیات های زیادی شرکت داشت : ثامن الائمه ، بیت المقدس ... آخرشم دهم اردیبهشت 61 در نوزده سالگی تو خرمشهر به آرزوی خودش رسید . حالا نوبت منه که راهش رو ادامه بدم ... تا حالا بخاطر حضور دو برادر دیگه ام در جبهه به من اجازه ی اعزام نمی دادن ولی الان که اجازه دادن ان شأالله از جان و دل مایه میذارم ...

 ابوالقاسم جعفری در حالی که لبخند زیبایی بر لب داشت آخرین عکس خود را گرفت و با ذوق و شوق به همراه دوستش « عبدالرضا مزاری » در 13 آبان 1364 در اهواز به  « گردان 414 لشکر ثارالله » پیوست و آنجا با شهیدان : فرزاد بهمنی ، محمد علی مرادزاده ، ناروئی ، فولادی ، عالی و ... آشنا شد .

ابوالقاسم به واحد مخابرات رفت . بعد از مدتی به عنوان یکی از نیروهای ورزیده این واحد ، در عملیات « والفجر 8 » شرکت کرد و در این عملیات مجروح و شیمایی شد .

رمضانِ سال 1367 بود که پدر رو به ابوالقاسم کرد و گفت : « پسرم سه ساله که ماه رمضون پیش ما نیستی ! »

 ابوالقاسم قول داد که رمضان آن سال را در کنار خانواده بماند ، اما عشق به شهادت تمام وجودش را فراگرفته بود و آرام و قرار نداشت . برخاست و مشغول واکس زدن پوتین ها و اتو کشیدن لباسهای نظامیِ خود شد .

مادر که این صحنه را دید گفت :

« چه خبره ؟! چرا پوتین واکس میزنی ؟! مگه قول ندادی ماه رمضون رو کنار ما باشی ؟! »

_ مادر امسال جنگ تموم می شه و اگه نرم آرزو به دل می مونم .

ابوالقاسم بعد از خداحافظی با خانواده برای بار سوم عازم جبهه شد و در تکِ دشمن در شلمچه ، شش سال پس از شهادت برادر بزرگترش احمد ، به دیار حق شتافت و شربت شهادت نوشید .

 

فائزون فرازی از زندگینامه شهید ابوالقاسم جعفری را منتشر کرد:

شهید ابوالقاسم جعفری در سال 1348 در زاهدان در خانواده ای مذهبی و مومن یده به جهان گشود .

در دوران دبیرستان به عضویت اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان درآمد و همزمان در بسیج زاهدان حضور فعال داشت.

او شوق رفتن به جبهه داشت ولی حضور دو برادرش در میدانهای نبرد موجب شده بود که مسئولان به وی اجازه رفتن ندهند اما او همچنان بر اعزام خود پای می فشرد.

 نخستین بار در عملیات والفجر هشت شرکت کرد و مجروح شد.

پس از مدتی بار دیگر عازم مناطق نبرد گردید و در عملیات کربلای یک به عنوان پیک گردان انتخاب شد.

پس از آزادسازی مهران و اتمام عملیات به زاهدان برگشت و مشغول تحصیل گشت.

ولی ابوالقاسم عاشق جهاد بود و آرم و قرار نداشت. برای بار سوم عازم میادین نبرد شد.

سرانجام در سال 1367 در عملیات کربلای پنج در منطقه عملیات یشلمچه به فیض شهادت نایل آمد.


 فرازی از وصیتنامه شهید ابوالقاسم جعفری را منتشر کرد:

با مردم به نیکی برخورد کنید .

از نماز و روزه غفلت نورزید.

ارسال نظر






captcha
ارسال