به گزارش فائزون؛ در حین عملیات والفجر ۸ گردان ۴۲۲ با دو گروهان نیرو وارد عمل شده بود، این گردان باید پشت گردان های دیگر وارد عمل می شد و حرکت میکرد .
جنگ سختی در گرفته بود و بی سیم ها لحظهای خاموش نمی شد، ساعتی گذشت گردانها در محدوده خود عمل کردند و نوبت به پیشروی گردان ۴۲۲ رسید همه منتظر نتیجه درگیری بودند که خبر رسید یک تانک دشمن جلوی ستون گردان قرار گرفته و نیروها زمین گیر شده اند فرمانده گردان با بیسیم اعلام کرد که دیگر قادر به پیشروی نیست.
در قرارگاه لشکر بودیم میر حسینی گفت :
علی !موتور را آماده کن.
اسلحه کمری اش را برداشت و یک بلندگوی دستی برداشت و رفت.
پرسیدم : حاجی، کجا؟
گفت : میروم به کمک گردان.
حرکت کرد و رفت، یکی از کسانی که در گردان ۴۴۲ بود بعدها برایم بقیه ی ماجرا را تعریف کرد. همه روی زمین خوابیده بودیم که میرحسینی سر رسید .
موتور را انداخت و آمد بالای سرمان شروع به رجز خوانی کرد. بچه ها روحیه گرفتند. چنان صحبت کرد که در یک یک چشم به هم زدن نیروهایی که کنار خاکریز زمین گیر شده بودند،از جا برخاستند و راه افتادند. انگار یک لشکر به کمک مان آمده بود.
( الله اکبر) گویان جلو رفتیم و برتانک دشمن حمله ور شدیم با همین گردان از هم پاشیده ۶۰۰ نفر از نیروهای دشمن را به اسارت درآوردیم.
راوی: علی زارعی
انتهای پیام