عملیات کربلای 5
* نگاه راهبردی: این عملیات در منطقۀ شلمچه-کانال زوجی در 19 دی 1365 با رمز یا زهرا(س) بهمنظور تصرف شلمچه و پیشروی بهسوی بصره در ساعت 24:30 آغاز شد. وضعیت پیشآمده از عملیات کربلای 4، ضرورت اجرای عملیاتی را ایجاب میکرد تا پیروزی نهایی سرنوشتساز جنگ را تضمین کند. مهمترین منطقهای که دشمن را غافلگیر میکرد شلمچه بود.
* شرح عملیات: شب عملیات لشکر ثارالله با سه گردان، غواص 408، 410 و 412 از دو معبر وارد عمل شدند و خط را شکستند. در پی این اقدام بلافاصله گردانهای 407 و 419 با قایق بهسوی هدفهای خود حرکت کردند. سپس گردان 409 به فرماندهی غلامرضا باغبانی با عبور از گردان 407 در دژ قبلاز کانال پرورش ماهی وارد عمل شد. ابتدا گروهان یکم هدف خود را تصرف و با لشکر 25 کربلا الحاق کرد. سپس گروهان دوم با تصرف هدف خود با گردان 407 الحاق کرد. گروهان سوم نیز پساز رسیدن به خط بهمنظورِ تقویت گروهان یکم وارد عمل شد.
گردان 419 با عبور از گردان 407 جادهای را که از روی پل کانال ماهی عبور میکرد و عمود بر خط دشمن بود، تصرف و پاکسازی کرد و چون در شرق کانال ماهی مقاومتی ندید، یک گروهانش را از پل کانال ماهیگیری عبور داد و سرپلی را به وسعت 300 متر بین پل کانال ماهیگیری تا کانال زوجی تصرف کرد. فرمانده گردان از آن طرف کانال زوجی وضعیت را گزارش میداد.
طبق طرح قرار بود سرپل غرب کانال ماهیگیری در مرحلۀ دوم عملیات تصرف شود؛ اما در همان مرحلۀ اول تصرف شد و حتی اهدافی را که قرار بود لشکر ثارالله در سه مرحله تصرف کند، در همان مرحلۀ اول به تصرف خود درآورد. در ادامۀ عملیات با مجروحشدن غلامرضا باغبانی، فرماندهی گردان 409 برعهدۀ حسن هراتی اسکندری واگذار شد و پساز سازماندهی مجدد، طبق دستور فرماندهی لشکر این گردان در محور نهر جاسم و دژهای مثلثی و نونیشکلهایی که ازسوی دشمن ایجاد شدهبود، برای دومین بار در این محور وارد نبردی سخت با دشمن شد.
ابتدا گروهان یکم وارد عمل شد و با شکستن خط و گرفتن سرپل در نهر جاسم گروهان دوم و سوم گردان با عبور از گروهان یکم بهسمت دژهای مثلثی و نونیشکل حرکت کرده و بخشی از این خط دشمن را تصرف کردند و گروهان یکم نیز به این دو گروهان ملحق شد. در این مرحله از عملیات نیز حسن هراتی اسکندری فرمانده گردان 409 شهید شد و جعفر دولتیمقدم جانشین گردان مجروح شد و تعدادی از رزمندگان گردان هم شهید و مجروح شدند. صبح روز بعد گردان 415 به فرماندهی حسین تاجیک جایگزین گردان 409 در این منطقه شد.
گردان 409 ابتدا در روز اول عملیات (19 دی 65) در محور کانال پرورش ماهی به فرماندهی غلامرضا باغبانی و سپس در محورهای نهر جاسم و مثلثی و نونیشکل به فرماندهی حسن هراتی وارد عمل شد و درنهایت در مرحلۀ نهایی کربلای 5 در 24 اسفند 1365 به فرماندهی محبعلی فارسی در محور ظلع جنوبی کانال پرورش ماهی در محدودۀ محور لشکر 27 حضرت رسول(ص) وارد عمل شد.
* گردان 405 اعزامی از سیستان و بلوچستان به فرماندهی محبعلی فارسی در هفتۀ دوم عملیات در محور کانال زوجی که در روزهای اول عملیات به تصرف رزمندگان اسلام درآمدهبود، وارد عمل شد تا خط لشکر 41 ثارالله را تشکیل دهد. ارتش عراق برای تصرف منطقه ابتدا بر روی نیروهای ایرانی آتش تهیۀ توپخانه اجرا کرد و سپس از زمین با یگانهای پیاده، مکانیزه، زرهی و گارد ریاست جمهوری و از هوا بهوسیلۀ بالگردهای خود حمله کرد و گردان 405، هفت شبانهروز با وجود کمبود مهمات و آذوقه، درحالیکه در محاصرۀ کامل دشمن قرار گرفتهبود با دست خالی با دشمن جنگید و به آنها اجازه نداد محور لشکر ثارالله را تصرف کنند.
نبرد بینظیر گردان 405 برگ زرینی را برای اولین بار در کارنامۀ این گردان به ثبت رساند، تاجاییکه فرمانده لشکر ثارالله و فرمانده کل سپاه از قرارگاه خاتمالانبیا(ص) با بیسیم به فرماندهی این گردان اعلام کردند که خون شهید میرحسینی در رگهای شماست و میتوانید این منطقۀ مهم را حفظ کنید. در این عملیات جانشین گردان 405 احمد اعرابی و فرماندهان گروهانها عباس گمرکی (امینیان)، غلامرضا شهرکیمقدم و عباسعلی خمّری بودند که عباسعلی خمّری در این عملیات شهید شد.
* علاوهبر دو گردان 405 و 409 اعزامی از استان سیستان و بلوچستان، تعدادی از رزمندگان این استان نیز در تیپ ادوات، گردان پدافند هوایی، توپخانه، زرهی و سایر ردههای پشتیبانی و ستادی لشکر سازماندهی و در این عملیات حضور فعال داشتند که میتوان به رشادتهای نیروهای این استان در واحدهای اطلاعات و عملیات و تخریب نیز اشاره کرد که ایثار و فداکاری آنان در این عملیات زبانزد عام و خاص شد؛ ازجمله: شهید حسینعلی عالی مسئول محور اطلاعات و عملیات لشکر که در ساعات اولیۀ عملیات کربلای 5 جان خود را نثار اسلام کرد.
* گردان ادوات سبک 423 الحدید تیپ ادوات نیز صبح روز اول عملیات همراه با گردانهای پیاده با عبور از کانال زوجی و پیشروی به سمت قرارگاهِ عملیاتی قوایِ عراقی در پشت کانال زوجی با اجرای آتش بر روی مواضع دشمن، نقش زیادی در پشتیبانی از گردانهای پیادۀ لشکر ثارالله داشت، بهویژه هنگام عقبنشینی گردان 417 به پشت کانال زوجی، گردان 423 الحدید با اجرای آتش با سلاحهای دوشکا و خمپاره 60م.م باعث شد تا دشمن نتواند نیروهای گردان 417 را تعقیب کند.
پساز ابلاغ دستور عقبنشینی نیروهای لشکر ثارالله به پشت کانال زوجی، بهدلیل بهموقع نرسیدنِ یگان سمت راست این لشکر به اهداف اولیه و احتمال محاصرۀ نیروهای لشکر ثارالله، نیروهای گردان ادوات سبک نیز در پشت کانال زوجی استقرار یافتند و با اجرای آتش سنگین مانعِ عبور قوای عراقی از کانال زوجی بهسمت کانال پرورش ماهی شدند. نیروهای گردان ادوات سبک تا لحظۀ آخر حضور نیروهای لشکر 41 ثارالله در کربلای 5 در این محور حضور داشتند؛ بهویژه زمانیکه گردان 405 در محاصرۀ دشمن بود، نیروهای گردان 423 الحدید نیز همراه این گردان سهم زیادی در مقابله با دشمن داشت و تعدادی از نیروهایش در این محور شهید و مجروح شدند. این گردان علاوهبر استقرار در محور کانال زوجی، با بخشی از نیروهای خود در محور نهر جاسم وارد عمل شد و پساز عبور از نهر جاسم در دژهای مثلثی و نونیشکل با اجرای آتش سنگین بر روی مواضع نیروهای عراقی که کمتر از 100 متر با نیروهای لشکر 41 ثارالله فاصله داشتند، نقش مؤثری ایفا کرد. فرماندهی محور نهر جاسم برعهدۀ محمد مارانی بود که با هدایت خوب ایشان نیروهای خودی با انگیزۀ فراوانی با دشمن جنگیدند. در این محور نیز تعدادی از فرماندهان ازجمله حسین تاجیک فرمانده گردان 415 و دیگر رزمندگان اسلام شهید و مجروح شدند.
پیچیدگی موانع این منطقه باعث شد رزمندگان اسلام نتوانند بهسرعت بهسمت اهداف تعیینشده پیشروی کنند.
در این عملیات فرماندهی گردان 423 الحدید ادوات سبک با سید محسن میربهرسی و جانشینی گردان با علی کیخا بود که با هدایت و مدیریت خوب توانستند در هردو محور کانال زوجی و نهر جاسم نیروهای این گردان را که بیش از 60 درصد آنان نیروهای اعزامی از سیستان و بلوچستان بودند، بهکارگیری کنند و مایۀ دلگرمی رزمندگان لشکر 41 ثارالله شوند.
در عملیات کربلای 5 تعداد زیادی از رزمندگان اعزامی سیستان و بلوچستان ازجمله حاج قاسم میرحسینی قائم مقام لشکر 41 ثارالله و حسن هراتی فرمانده گردان 409 شهید شدند و عدهای نیز مجروح شدند که محمدحسین پودینه فرمانده یکی از تیپهای لشکر هم در این عملیات به شدت مجروح شد؛ اما با وجود تلفات زیاد تا آخرین روزهای عملیات کربلای 5 در منطقه حضور داشتند.
* نیروهای اعزامی از استان سیستان و بلوچستان نیز در گرادانهای پیاده بهویژه در گردانهای 414 و 419 در ادوات، توپخانه، پدافند ضدهوایی، تخریب و سایر ردههای لشکر ثارالله سازماندهی شدند و در این عملیات شرکت کردند.
* عملیات کربلای 5 از سختترین عملیاتهای دوران دفاع مقدس بود، ولی در رسیدن ایران به اهداف خود خیلی تأثیرگذار بود و زمینههای صدور قطعنامۀ 598 را فراهم کرد.
گردان 409 حمزه سیدالشهدا در مرحلۀ اول عملیات کربلای 5
برای انجام عملیاتهای بزرگ در جنگ حداقل شش ماه تا یک سال وقت لازم بود تا علاوهبر کار اطلاعاتی و شناساییِ دشمن ازلحاظ عِدّه و عُدّه خود را آماده کنیم؛ بهطوریکه بین عملیاتهای بزرگ مانند خیبر، بدر، والفجر 8، کربلای 4 و 5 و والفجر 10 یک سال فاصله وجود داشت.
پساز عدم موفقیت ایران در کربلای 4 که تأثیرات روانی بسیاری در جبهه ایجاد کرده بود، بهلحاظ برونرفت از این فضا و با توجه به وجود نیروی عظیم موجود در جبهه و همچنین غفلت دشمن، زمین کربلای 5 بهمدت دو هفته پساز کربلای 4 آمادۀ عملیات شد. زمین انتخابشده در طول جنگ سختترین زمین بود. دشمن بهدلیل نزدیکی جبهۀ شلمچه به بصره همۀ توانمندیهای خود را برای حفظ این زمین و جلوگیری از پیشروی ارتش ایران از این جبهه بهسمت بصره بهکار گرفته بود.
این منطقه با ایجاد خاکریزهای متعدد، دژهای زیاد پیکانی و «ب»شکل، مثلثی و نونیشکل یا هلالیشکل اکریزهای «ب»شکل، رهاکردن وجود کانال ماهی، میدانهای مین، سیمخاردارهای چندردیفۀ خطی و حلقوی و فرشی، موانع هشتپر و خورشیدی، وجود هزاران دستگاه تانک و نفربر، وجود هزاران قبضه انواع توپهای سنگین و استقرار زیاد نیروی انسانی مستحکمترین منطقۀ عراق بهشمار میرفت و این منطقه را برای هر نوع تک و حملهای نفوذناپذیر میکرد.
ودیم تا نیروها جانپناهی داشتهباشند و از ترکش منحنیزنها در امان باشند. در خط مقدم که جلوی آن آب بود، گردانهای خطشکن و غواص مستقر شدهبودند. وسط دو خط و جبهۀ ایران و عراق آب بود. شب 19 دی 1365 عملیات کربلای 5 شروع شد» (مصاحبه با ظفرضامن).
مهدی قربانی در عملیات کربلای 5 در دستۀ شهید فرامرز بهمنی و گروهان عبداللهبنرواحه آرپیجیزن بودهاست. ایشان از چگونگی انتقال گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان به منطقۀ عمومی شلمچه میگوید:
«فکر میکنم غروب 18 دی 1365 که شبش عملیات کربلای 5 شد، ما به منطقهای رفتیم که حالت دژمانندی داشت (خط دوم ایران در منطقه شلمچه). داخلش را گودبرداری کردهبودند. توپخانه داخل آن مستقر بود. ما (گردان 409) آنجا پیاده شدیم. موضع انتظار ما خط دوم کنار توپخانه بود. پشت خاکریز دوم نیروها نشسته بودند. نزدیک غروب بود که بچههای غواص آمدند و از کنار ما هم رد شدند و بهسمت خط اول رفتند» (مصاحبه با قربانی، 1395).
با فرارسیدن شب 19 دی 65 نیروهای خطشکن وارد آب منطقۀ شلمچه شدند. نیروهای خطشکن با عشق و علاقۀ توصیفنشدنی، مانند پرندگانی سبکبال، مسیر 5 تا 6کیلومتری فاصلۀ خط خودی با خط و دژ دشمن در سرمای سوزناک خوزستان را طی کردند. نزدیکِ ساعت 24 به نزدیکی دشمن رسیدند. رأس ساعت مقرر عملیات شروع شد. نیروهای غواص علیرغم طیکردن مسیر طولانی در آب توانستند خط اول دشمن را تصرف کنند.
مهدی قربانی از رزمندگان گردان 409 استان سیستان و بلوچستان که شب عملیاتِ کربلای 5 نظارهگر شروع عملیات بودهاست، در این باره میگوید:
«حدود ساعت 12:30 شب بود که بچههای بیسیمچیِ توپخانه به ما گفتند قرار است فرمان عملیات صادر شود. ما رفتیم و بالای دژ ایستادیم. کل خط را میدیدیم. همۀ خط عراق را نیز از آنجا میدیدیم؛ دور بود ولی دیده میشد. تیراندازی که میکردند گلولههای رسام را میدیدیم. هنوز فرمانِ شروع عملیات را ندادهبودند. بهنظرم ساعت 1:30 بامداد بود که فرمان عملیات داده شد. ما پشت بیسیم رمز و فرمان را شنیدیم. عملیات شروع شد. یکدفعه حجم وحشتناکی از آتش از خط عراق روی نیروهای ما فروریخت. باور کنید انگار زمین و آسمان با شعله بههم وصل شدهبود. اینقدر حجم آتش عراقیها روی سر نیروهای ما زیاد بود که هوای منطقه روشن شد» (مصاحبه با قربانی، 1395).
خط شکسته شدهبود و نیروها با دشمن درگیر بودند. نیروهای ما خط را تصرف و سنگرها را پاکسازی کردند و در خط مستقر شدند. نیروهای خطشکن خوشحال از اینکه توانسته بودند خط دشمن را تصرف کنند، منتظر بودند تا دو رویداد مهم را ببینند: اول طلوع آفتاب را، تا ببینند جنگ چه صحنۀ زیبایی از رشادتهای نیروهای خطشکن برای تاریخ ترسیم کردهاست و دوم اینکه چه گردانهایی وارد صحنۀ نبرد شدهاند و چه اقداماتی انجام میدهند.
خورشید صبح 19 دی 1365 نمیخواست بهموقع بالا بیاید و شاهد صحنۀ زیبای شهادت بهترین عزیزان باشد. روی سیمخاردارها و روی دژ فتحشده پیکرهای متلاشی رزمندگان غواص گردانهای 410 و 412 و دستهای قطعشده یادآور صحنۀ کربلا بود. جنازۀ شهید علی محمدیپور فرمانده دلاور گردان 412 و پیکر علی عابدینی فرمانده گردان 410 در کنار دژ و زیر تیربار دشمن قرار داشت.
جنازۀ شهید حسین عالی فرمانده محور اطلاعاتی لشکر در عملیات کربلای 5 از رزمندگان استان سیستان و بلوجستان بر روی سیمخاردار شجاعت و ایثار مضاعف او را نشان میداد. او بهدلیل درگیری زودهنگام در شب عملیات و بازنشدن معبر و سیمخاردارها، با بدن زخمی بر روی سیم خاردار دراز کشیدهبود تا رزمندگان خطشکن از رویش عبور کنند و خود را به خط دشمن برسانند.
گردان 419 به فرماندهی شهید مهدی طیاری در ادامۀ عملیات وارد صحنۀ نبرد شد و از پل ماهیگیری عبور کرد. پشتِسر شهید مهدی طیاری، گردان 415 به فرماندهی شهید تاجیک نیز ضمن عبور از پل ماهیگیری خود را به غرب کانال ماهی رساند. نیروهایی که در غرب کانال ماهیگیری بودند بهاتفاقِ شهید قاسم میرحسینی از پل کانال زوجی که در غرب کانال ماهیگیری بود، گذشته و در مثلثیها، با نیروها و تانکهای دشمن درگیر شدند.
در محور راست لشکر 41 ثارالله، لشکر 33 المهدی روی پد بوبیان و سمت راست دژ عملیات را شروع کردهبود و روی خط و دژ دشمن سوار شده و قسمتهایی از دژ را تصرف کردهبود؛ ولی در شب عملیات و روز بعد دو لشکر نتوانستند با هم الحاق کنند.
نیروهای گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان که در هنگام شروع عملیات در منطقه حاضر بودند و شروع عملیات را از نزدیک میدیدند، حالوهوای عجیبی داشتند. اشتیاق شروع عملیات، گویی وجودشان را به آتش کشیدهبود؛ بهطوریکه هیچیک از مشکلات منطقه را حس نمیکردند. روحیۀ بچهها عالی بود. هرکسی کاری انجام میداد. تیربارچیها با چالاکی ضمن روغنکاری تیربارها، قطار فشنگها را جفتوجور میکردند. آرپیجیزنها سرگرم سوارکردن موشکها در کولۀ آرپیجی بودند و بعضی در گوشهای وصیتنامه مینوشتند. گروهی هم جمع شدهبودند و عکس یادگاری میگرفتند.
وقت رفتن نزدیک بود. مأموریت به گردان اعلام شد. گردان آمادۀ رفتن شد. نیروهای گردان، از خط دوم به خط اول هدایت شدند. قبلاز عملیات در خط اول و کنار دژ حوضچهای تعبیه شدهبود. پساز آمادهشدنِ حوضچه، دژ را شکافتهبودند و داخل حوضچه از آب منطقه پر شدهبود. داخل این حوضچه پر از قایق بود. این قایقها میبایست برای ادامۀ عملیات نیروها را جابهجا میکردند.
نیروهای گردان 409 که از خط دوم وارد خط اول شدهبودند، نزدیک حوضچه پیاده شدند و بهسمت حوضچه و قایقها هدایت شدند پس از سوارشدن به قایقها بهسوی دژ دشمن که شب قبل گردانهای خطشکن تصرف کردهبودند، حرکت کردند. فرمانده گروهانِ عبداللهبنرواحه برادر جانباز، غلامرضا ظفرضامن، از چگونگی انتقال نیروهای گردان 409 به خط تصرفشده در روز 19 دی 1365 میگوید.
«گردانهای غواص و خط شکن خط را شکستهبودند و ما میبایست برای تقویت نیروهای خط و ادامۀ پیشروی وارد عملیات میشدیم. تقریباً ساعت 2 بعدازظهرِ 19 دی 1365 نیروها سوار قایق شدند و از آب گذشتیم. نزدیک سهراه دژ عراق (خط اول تصرفشدۀ عراق) و پل کانال ماهی نیروها پیاده شدند» (مصاحبه با ظفرضامن، 1395).
گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) در بعدازظهر 19 دی 1365 مأمور شد که وارد صحنۀ نبرد شود تا ضمن استقرار و حفظ مواضع تصرفشده از هرگونه پاتک دشمن نیز جلوگیری کند. گردان 409 وارد دژ تصرفشده شد. گروهان عبداللهبنرواحه به فرماندهی غلامرضا ظفرضامن و گروهان جعفربنابیطالب به فرماندهی سلطانعلی علوی بهسمت پد بوبیان حرکت کردند تا ضمن پیشروی برای پدافند و تثبیت خط تصرفشده اقدام کنند. گروهان زیدبنحارثه به فرماندهی غلامرضا شهرکی بهسمت چپ حرکت و پیشروی کرد تا ضمن پاکسازی منطقه از نیروهای محاصرهشدۀ دشمن، با لشکر 25 کربلا الحاق کند. بهدلیل آشنایی دشمن به منطقه و بهخصوص دژ، آتش دشمن بر روی دژ سنگین بود. غلامرضا ظفرضامن فرمانده گروهان عبداللهبنرواحه از ورود گردان 409 به دژ تسخیرشده میگوید:
«به خط اول عراق روی جاده که گردانهای خطشکن تسخیر کردهبودند، وارد شدیم. ازآنجاکه این مسیر قبلاً در اختیار دشمن بود و منطقه را میشناخت پیدرپی گلوله میآمد. مقداری حرکت کُند شد. هر گلولهای که میآمد، بچهها دراز میکشیدند تا از ترکشها در امان بمانند. گروهانِ غلامرضا شهرکی بهسمت چپ، یعنی پل کانال ماهی رفت و ما از سمت راست پل کانال ماهی، بهسوی پد بوبیان رفتیم. میخواستیم به سهراه بعدی برسیم و تقریباً 150 متر با آخرین سنگر مستحکمی که از قبل پاکسازی شدهبود، فاصله داشتیم. یک بیسیمچی عراقی در همان محدوده ماندهبود و گرا میداد. نیروهای ما درحالِ پیشروی و تصرف منطقه او را اسیر کردند و به یکی از بسیجیها گفتیم او را به عقب منتقل کند. ما تا شب نیروها را در آن منطقه مستقر کردیم» (مصاحبه با ظفرضامن، 1395).
غلامرضا شهرکیمقدم فرمانده گروهان زیدبنحارثه گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) دربارۀ چگونگی گردان از موضع انتظار به خط کانال پرورش ماهی و گسترش گردان و به اسارتگرفتن تعدادی عراقی در محدودۀ عملیات گروهان خود میگوید:
«تقریباً بعدازظهر روز اول عملیات، گردان 409 به منطقۀ درگیری یعنی کانال ماهی رفت. از زمانِ پیادهشدن از قایقها چند کیلومتر پیاده رفتیم تا به سهراه شهادت (پل کانال ماهی) رسیدیم. در این سهراهی آتش شدید عراق متمرکز بود. ما ساعت 2 بعدازظهر به سهراهی رسیدیم. چون منطقه پاکسازی نشدهبود، گروهان ما (زیدبنحارثه) بهسمت چپ و بهسوی لشکر 25 کربلا رفت و دو گروهان دیگر گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع)، یعنی گروهانهای ظفرضامن و سلطانعلی علوی، بهسمت راست و تیپ 33 المهدی رفتند. گروهان ما با لشکر 25 کربلا الحاق کرد.
ما و یگان لشکر 25 کربلا سیصدچهارصد نفر از عراقیهایی را که بین گروهان ما و لشکر 25 کربلا قرار داشتند، اسیر کردیم. تعدادی از این عراقیها خود را در آب کانال پرورش ماهی انداختند که بچهها بالای خاکریز رفتند و تکتک آنها را زدند. بعضی عراقیها کشته شدند و تعدادی هم توانستند از کانال عبور کنند. برای تقویت روحیۀ نیروها اسیران را دو قسمت کردیم؛ یک قسمت را ما از مسیر گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) بردیم و یک قسمت را هم نیروهای لشکر 25 کربلا از مسیر خود بردند. قبلاز گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) گردان 407 از شهرستان بم، به فرماندهی برادر طوسی، در خط مستقر بودند که بهدلیل جراحت و تلفات، گردان 409 جایگزین آنان شد. بعد از الحاق با لشکر 25 کربلا، در این منطقه خط تثبیت شد و آرایش گرفتیم و سنگر احداث کردیم. علیرغم اینکه نیروهای ما از پل کانال ماهی رد شده و در غرب کانال ماهی و کانال زوجی مستقر بودند، عراقیها از غرب کانال و از سمت چپ پل ضمن اجرای آتش شدید، درصدد بودند پل کانال ماهی را مسدود کنند. حتی در شب دوم عملیات یک تانک عراقی از روی پل بهسمت گروهان ما آمدهبود که بچهها روی خود پل ماهی تانک را زدند. سه شب گردان در آن مکان حضور داشت. بعد اعلام شد مأموریت گردان تمام است وگردان به عقب منطقۀ عملیات منتقل و در جنگل دب حردان در نزدیک ستاد لشکر مستقر شد» (مصاحبه با شهرکیمقدم، 1395).
مهدی قربانی از رزمندگان گردان 409 که بهعنوان آرپیجیزن در گروهان عبداللهبنرواحه در روز 19 دی 1365 برای ادامۀ عملیات و مأموریت گردانهای خطشکن وارد خط تسخیرشدۀ عراق (دژ) شدهبود، از چگونگی حرکت گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان بهسمت خط و استقرار در خط دشمن میگوید:
«ما سوار قایقها شدیم رفتیم تا به موانع عراقیها رسیدیم و از معبرهایی که بچههای غواص باز کردهبودند گذشتیم. به خط اول عراق رسیدیم. گروهان ما روی جادۀ آنتنیشکل بهسمت پد بوبیان حرکت کرد. عراق از آن طرف کانال ماهی با دولولی مثل توپ 57م.م که مانند ضدهوایی بود، روی جاده را میزد. هیچ خودرو یا فردی نمیتوانست حرکت کند و ما در حاشیههای دژ حرکت میکردیم. البته زمانیکه در سهراهی مرگ شهادت(تقاطع دژ با پل کانال ماهی) پیاده شدیم، دو گروهان بهسمت راست پد بوبیان رفتیم و در خط داخل دژ عراق که در اختیار ما بود مستقر شدیم و یک گروهان بهسمت چپ (پل کانال ماهی و بهطرف لشکر 25 کربلا) حرکت کرد» (مصاحبه با قربانی، 1395).
قاسم حسنزاده در هنگام عملیاتهای کربلای 4 و 5 بهعنوان بیسیمچی گروهان زیدبنحارثه با غلامرضا شهرکیمقدم در گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان حضور داشتهاست. ایشان از چگونگی حضور گردان در موضع انتظار و انتقال گردان به دژ تصرفشدۀ دشمن در بعدازظهر 19 دی 1365 میگوید:
«ما شب قبلاز عملیات در موضع انتظار پشت خط دومِ خودمان بودیم. عملیات انجام شد. بعداز ساعت 2 بعدازظهر، گردان 409 از موضع انتظار بهطرفِ نقطۀ رهایی حرکت کرد. ما (خط اول و دژ ایران) لب ساحل آمدیم و سوار قایقها شدیم و تا پشت کانال ماهی آمدیم؛ چون بیسیمچی گردان عبداللهبنرواحه، که آقای سلطانعلی علوی فرماندهش بود، مریض شدهبود و نیامد، به دستور آقای باغبانی، فرمانده گردان، من بیسیمچی سلطانعلی علوی شدم و کمک بیسیمچیِ من بهعنوان بیسیمچی غلامرضا شهرکیمقدم، فرمانده گروهان زیدبنحارثه، در گروهان ماند. وقتی ما به دژ رسیدیم، گروهان غلامرضا شهرکیمقدم بهسمت چپ رفت که به لشکر 25 کربلا میرسید و دو گروهان دیگر گردان بهسمت راست و لشکر 33 المهدی رفتیم. هنوز الحاق نشدهبود؛ بنابراین در این مقطع گروهان ما بدون فرمانده و جانشین بود، نه آقای علوی بود نه آقای خلیلی. جانشینِ آقای ظفرضامن، شهید مجید بشارتی هم کار گروهان ما را انجام میداد و هم کار گروهان خودش را. کمک شهید مجید بشارتی، شهید منصور ندیم بود که با ما کار میکرد. آقای محمد اربابی و مرحوم علی بینش هم در هدایت گروهان جعفربنابیطالب کمک میکردند» (مصاحبه با حسنزاده، 1395).
مهدی قربانی از رزمندگان گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) که در بعدازظهر 19 دی 1365 وارد دژ و خط شدهبود، از حجم گلولهباران دشمن بر روی دژ و منطقۀ شلمچه میگوید:
«تمام پاتکهای عراق از همان روز اول شروع شد. از همان سمت راست فشار میآورد که از روی دو پلی که آنجا بود، از کانال ماهی بگذرد و قسمت تصرفشده تا پل اولی را بگیرد. روز اول دشمن با گلولههای منحنی، گلولههای کاتیوشا، مینیکاتیوشا و بمبارانهای پیدرپی آتشِ خیلی سنگینی ریخت. بهقدری آتش شدید بود که زمین میلرزید. موقعیکه در سال 1367 اسیر شدم یک افسر عراقی پرسید که در عملیات کربلای 5 کدامیک از ما در شلمچه بودیم. او در زمان عملیات خدمۀ کاتیوشا بود و چنانکه میگفت همزمان دویست قبضه کاتیوشا روی سر نیروهای ایرانی شلیک کردهبودند. بهگمانِ آنها با این حجم آتش هیچیک از ما نباید زنده میماندیم. او از زندهماندن و جنگیدن ما در آن وضعیت متعجب بود. روز اول آتش بهطرز وحشتناکی سنگین بود» (مصاحبه با قربانی، 1395).
با غروب خورشید 19 دی 1365روز اول عملیات کربلای 5 برای گردان 409 استان سیستان و بلوچستان با استقرار بر روی دژ عراق به پایان رسید.
آن روز خورشید شاهد شهادت بسیاری از سربازان لشکر خدا به فرماندهی روح خدا بود. بزرگ دلاور سیستانی، یار قاسم سلیمانی و یاور بسیجیان در همۀ صحنههای جنگ، قاسم میرحسینی، جانشین لشکر 41 ثارالله در غروب 19 دی 1365 بین بسیجیان نبود، صدای میرحسینی شنیده نمیشد. قاسم سلیمانی هرلحظه منتظر ورود میرحسینی به سنگر فرماندهی و قرارگاه تاکتیکی لشکر 41 ثارالله بود؛ ولی دیگر هیچوقت ورود میرحسینی به سنگر را ندید. شاید دل او نیز گواهی شهادت میرحسینی را میداد، ولی باور نمیکرد. خبر شهادت میرحسینی را به قاسم سلیمانی اعلام کردند؛ ولی باز هم باورش سخت بود. آری، میرحسینی به خدا پیوست. شهادت میرحسینی برای همه سخت بود، بهویژه برای فرمانده لشکر حاج قاسم سلیمانی. علی کول (هراتیمقدم) که بهعنوان اپراتور بیسیم در قرارگاه تاکتیکی لشکر در زمان شهادت میرحسینی حضور داشتهاست، از واکنش فرمانده لشکر هنگام اطلاع از شهادت میرحسینی میگوید:
«ما در قرارگاه بودیم که پشت شبکههای بیسیم اعلام کردند میرحسینی هم شمع (شهید) شد. ساعتی نگذشته بود که سردارقاسم سلیمانی با اندوهی بسیار به سنگر فرماندهی آمد. غم تمام چهرۀ این فرمانده دلاور را گرفتهبود. پای تلفن رفت. همۀ لشگرها یک خط مستقیم تلفن با قرارگاه داشتند، خط ویژهای بود. بعد از اینکه صحبتشان تمام شد، ازطریق بیسیم با یکیدوسه نفر از فرمانده گردانها و فرمانده ردههای پشتیبانیکننده صحبت کرد و وضعیت را پرسید. گفت میخواهد استراحت کند، کسی به او کاری نداشته باشد و رفت گوشۀ سنگر پتو روی صورتش انداخت؛ ولی صدای هقهق ایشان شروع شد. شهادت میرحسینی اندوهی عظیم در دل نیروها بهوجود آورد. فرماندهانی که همراه ایشان به سنگر آمدهبودند هم شروع به گریه کردند. جملۀ معروفی که سردار سلیمانی آنجا چندبار گفتهبودند، «از وقتی شنیدم میرحسینی شهید شده منم کمرم شکست» اوج اندوه و بیپناهی، بهویژه برای نیروهای استان را نشان میداد. شهید میرحسینی برای بچههای استان ستون بود؛ برای ما غم ازدستدادن شهید حاج قاسم میرحسینی خیلی سنگین بود» (مصاحبه با کول، 1395).
بههرحال گردان 409 روز اول را با شهادت تعدادی از نیروها و زخمیشدن تعدادی دیگر پشتِسر گذاشت. روز دوم برای نیروهای گردان 409 و بهویژه برای گروهان عبداللهبنرواحه و گروهان جعفربنابیطالب روز مهم و حساسی رقم خورد. در صبح این روز یکی از بالگردهای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی پس از شلیک موشکهایش بهسمت دشمن، دچار سانحه شد. عراقیها که شاهد این حادثه بودند، برای انهدام و جلوگیری از بازگرداندن این بالگرد ازسوی نیروهای ایران و همچنین بازپسگیری مناطق ازدستداده، اقدام به پاتک سنگین با حجم آتش سنگین کردند؛ ولی با حضور نیروهای گردان 409 استان سیستان و بلوچستان و گروهان اعزامی ازسوی لشکر انصارالحسین همدان پاتک دشمن دفع شد؛ بهطوریکه با پشتیبانی و پیشروی بهموقعِ نیروهای خودی بهسمت عراقیها، ضمن انتقال بالگرد سانحهدیده به عقب، پاتک دشمن دفع شد و نیروهای دشمن از منطقه عقبنشینی کردند. غلامرضا ظفرضامن فرمانده گروهان عبداللهبنرواحه گردان 409 استان سیستان و بلوچستان از اقدامات گروهان خود در روز دوم یعنی 20 دی 65 میگوید:
«روز دوم یک هلیکوپتر نظامی دچار سانحه شد. هلیکوپترهای ما از سمت گروهان غلامرضا شهرکی (سمت چپ) میآمدند و با حالتی قوسی موشکهایشان را شلیک میکردند و برمیگشتند. در حالت قوس و درحین برگشت یکی از آنها دچار نقص فنی شد و بین خط ما و خط عراق داخل آب افتاد (بین دژ ما و دژ عراق بهسمت پد بوبیان)، خلبانهایش بیرون پریدند. آنجا از زانو به بالا باطلاقی بود. عراقیها روی هلیکوپتر و بچهها آتش باز کردند. ما هم مجبور شدیم پاسخ بدهیم که آتش عراقیها کم بشود و خلبانها بتوانند فرار کنند. خلبانها توانستند بهطرف خط ایران بیایند. ده دقیقهای طول نکشید که یک گروهان از لشکر انصارالحسین را برای تک ایذایی فرستادند و به ما هم گفتند که با این گروهان بهسمت پاسگاه بوبیان و 33 المهدی پیشروی کنیم. بچهها حرکت کردند و رفتند. منصور ندیم در تک ایذایی اول زخمی شد و بعد عراقیها به ایشان تیر خلاص زدند و شهید شد. منصور ندیم فرمانده یکی از دستههای ما بود.ما باهم بودیم. بههرحال گروهان انصارالحسین همدان با گروهان ما یک تک ایذایی ایجاد کردند که فشار عراقیها برداشته شد. هلیکوپتری که دو پروانه داشت (هلیکوپتر شنوک) آمد و دو تسمه یکی از جلو و یکی از عقب انداخت و دو نفر هم از هلیکوپتر خودشون را پایین انداختند که تقریباً تا کمر هم در باطلاق فرورفتند. بعد هم این تسمهها را به جلو و عقب هلیکوپتر وصل کردند و این هلیکوپتر را سریع بردند؛ یعنی از زمانیکه عملیات ایذایی شروع شد تا زمانیکه هلیکوپتر سقوطکرده را بردند، شاید بیست دقیقه، نیم ساعت بیشتر طول نکشید. مقداری که جلو رفتیم، عراقیها هم آمادهبودند. شاید برای قضیۀ هلیکوپتر یا شاید برای پاتک، با لندکروزو و مینیبوس از روبهروی ما از سمت پد بوبیان تقریباً یک تیپ نیرو آمدند. عراقیها نیرو پیاده میکردند و میجنگیدند و پیشروی میکردند. بعضی از بچههای ما و انصارالحسین لشکر همدان بهعلت پاتک شدید عراق عقبنشینی کردند. تعدادی از نیروها برای دفع پاتک ماندند. یکی از آنها از بسیجیهای داوطلب نیروی هوایی همدان بود که بعداً شهید شد. آقای محمدعلی قهری هم بود. آقای خواجهعلی هم به ما ملحق شد. همانجا که مقداری استحکام بیشتری داشت، خط پدافندی تشکیل دادیم. با همین تعداد اندک، محمدعلی قهری را در سنگری که نزدیک آب، کنار کانال از بلوک ساخته بودند مستقر کردیم و خود من هم این طرف بودم، یعنی دو طرف دژ. عراقیها، تقریباً روی کانال ماهی حالت گروهانی حرکت میکردند و میآمدند. مهمات ما بسیار کم بود؛ بهطوریکه شاید پنجشش تیربار بود که حتی یک دانه فشنگ نداشت یا دوشیکا بدون فشنگ انداخته بودند. ما فقط مقداری گلولۀ آرپیجی داشتیم. پنجاه عدد نارنجک تفنگی که آن هم فکر میکنم بچهها بلد نبودند ازش استفاده کنند و فقط خودم مجبور شدم از آنها استفاده کنم. ما نفرات وسطی را با آرپیجی میزدیم و با انفجار گلوله بالاخره چندنفری روی زمین میافتادند. باز عراقیها همینطور ادامه میدادند. تا جایی آمدند که تقریباً فاصلهاش با ما پنج تا هشت متر بود. تا پشت خاکریز ما آمدند. نارنجک میانداختند؛ بعضی نارنجکها پشت سر ما میافتاد. یک نارنجک را دیدم که روی سرمان بود. مجبور شدم، نارنجک را در هوا بگیرم و فوری مستقیم به طرف عراقیها پرتش کنم. همۀ نارنجکهای تفنگی را قبل از اینکه عراقیها به فاصلۀ نزدیک برسند، شلیک کرده بودم. بالاخره آنها که تا پنجششمتری ما آمده بودند، از پشت خاکریز عقبنشینی کردند. بههرحال توانستیم پاتک را دفع کنیم» (مصاحبه با ظفرضامن، 1395).
مهدی قربانی از رزمندگان گروهان عبداللهبنرواحه از روز دوم عملیات کربلای 5 بر روی دژ تصرفشده، پاتک عراق و آتش سنگین عراق میگوید:
«روز دوم پاتکهای دشمن شروع شد. پاتکها خیلی سنگین و ازطریق پد بوبیان بود. گروهان اول ما از روی پل پهلوی موتورخانهها رد شدهبود و بهسمت پد بوبیان میرفتند. عراقیها هم از روبهرو میآمدند. آتشِ خیلی سنگین تا بعدازظهر ادامه داشت و نزدیک غروب بچهها پاتک را دفع کردند. آن روز عراق دو پاتک سنگین زد» (مصاحبه با قربانی، 1395).
قاسم حسنزاده بیسیمچی گروهان جعفربنابیطالب گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان دربارۀ روز دوم عملیات میگوید:
«روز دوم گفتند که از تیپ انصارالحسین همدان گروهانی ویژه میخواهد بهسمت پد بوبیان عملیات کند تا به سهراه موتورخانهها برسد؛ ما هم با آنها پیشروی کنیم. نیروها بهاتفاقِ این گروهان تا بعداز موتورخانهها هم رفتند. همان روز دشمن پاتک سنگین کرد که میگفتند این پاتک را شخصاً خود صدام هدایت کردهاست. اکثر بچهها زخمی یا شهید شدند. شهید منصور ندیم هم آنجا شهید شد. جنازهاش را بعد از چندساعتی به عقب انتقال دادند» (مصاحبه با حسنزاده، 1395).
پساز دفع پاتک روز 20 دی 65 ازسوی گروهان عبداللهبنرواحه برادر ظفرضامن، فرماندهی گروهان، برای سایر هماهنگیها به سنگر فرماندهی گردان آمد و ضمن گزارش به شهید حسن هراتی اسکندری که پساز مجروحشدن برادر باغبانی فرماندهی گردان را عهدهدار شدهبود، بههمراه پانزده نفر، یعنی یک دستۀ ناقص، به موضع قبلی خود برگشت. برادر ظفرضامن میگوید:
«بعداز پاتک مجبور شدم نیروها را آنجا بگذارم و خودم برای تأمین مهمات و نیروی کمکی عقب رفتم. ارتباطی هم با عقب نداشتیم و هرچه میفتم پشت سرم را خالی میدیدم. هفتصدهشتصد تا یک کیلومتر عقب رفتم. در سنگری شهید حسن هراتی (جانشین گردان) با بیسیمچی آقای پودینه ریاحی و یکیدو نفر دیگر را، که حالا دقیقاً یادم نیست، دیدم. وضعیت را به آنها گفتم. شهید حسن هراتی به جعفر دولتیمقدم بیسیم زد و یک دستۀ ناقص 15نفره به کمک ما فرستاد» (مصاحبه با ظفرضامن، 1395).
مهدی قربانی از رزمندگان گردان 409، از پاتکهای روز سوم حضور گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان در عملیات کربلای 5 در 22 دی 1365 بر روی دژ تسخیرشدۀ عراق و مجروحشدن خود میگوید:
«روز سوم نزدیک ظهر دوباره عراق پاتک کرد. گفتند آرپیجیزنها بیایند و گروهان ما رفت و پاتک دفع شد. البتّه ما خیلی جلو رفتهبودیم. یک لحظه شهید بهمنی و مرحوم ستاری گفتند سریع به عقب برگردید، چون نمیتوانیم جلوشان را بگیریم. تانکهایشان خیلی زیاد بود. به عقب برگشتیم. درحینِ برگشتن به عقب که میخواستیم از آن پل (روی دژ عراق، بین پل اول و دوم کانال ماهیگیری در قسمت موتورخانهها) رد شویم و به آنطرف برویم، تانکهای عراق با گلولۀ مستقیم ما را میزدند. من ظهر همان روز، بعداز پل مجروح شدم و آنجا ماندم. بچهها رفتند و متوجه من نشدند. نیروهای عراقی جلو و تانکهای عراقی جلوتر آمدند. ازسوی نیروهای ما یکسری موشکهایی که صدای آژیر آمبولانس میداد، بهسمت تانکهای عراقی شلیک میشد. اول گمان کردم دارد آمبولانس میآید تا من را ببرد همانجا بیهوش شدم. وقتی بههوش آمدم، شهید حمید صلواتیان و شهید فرامرز بهمنی و چند نفر از بچههای گروهان بالای سر من بودند. تانکهای عراقی عقب رفتهبودند. معلوم بود پاتک دفع شده است. با برانکاردی من را عقب آوردند. در سهراه مرگ (پل اول کانال ماهی) دیدیم که ماشین هم میآید؛ تا قبلاز اینکه ماشین بیاید، تردد با قایق و خشایار بود» (مصاحبه با قربانی، 1395).
غلامرضا ظفرضامن فرمانده یکی از گروهانهای گردان 409 دربارۀ مدت حضور گردان در دژ عراق در عملیات کربلای 5 و جابهجایی گردان بعداز 72 ساعت میگوید:
«غروب به ما دستور دادند که عقب برویم. ما تقریباً سه روز یعنی حدود 72 ساعت در خط ماندهبودیم. گردان بعدی از لشکر ثارالله جایگزین گردان 409 شد ما در 22 دی 1365عقب رفتیم» (مصاحبه با ظفرضامن، 1395).
قاسم حسنزاده دربارۀ اقدامات سه روز حضور گردان 409 حمزه سیدالشهدا (ع) استان سیستان و بلوچستان و برگشت گردان میگوید:
«روز سوم جابهجایی صورت گرفت و گردان به عقب برگشت. مهمترین اقدام گردان در مدت حضور، پدافند و تثبیت موقعیت تصرفشده، پیشروی بهسمت پد بوبیان و لشکر 33 المهدی بهاتفاق نیروهای انصارالحسین همدان، دفع پاتکهای عراق و پشتیبانی برای بردن هلیکوپتر سانحهدیده بود» (مصاحبه با حسنزاده، 1395).
گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) استان سیستان و بلوچستان عصر 22 دی 1365 از منطقۀ عملیاتی شلمچه برگشت. تعدادی از برادران شهید و تعدادی مجروح شدهبودند. گردان که نیاز به استراحت و بازسازی داشت، به جنگل امقر در جنب ستاد لشکر 41 ثارالله و منطقۀ دب حردان رهسپار شد. شب فرا رسیده بود و باقیماندۀ نیروهای گردان در چادرهای گردان به یاد دوستان شهیدشان شب را با مناجات و دعا و اشک و آه سپری کردند.
پساز گذشت 48 ساعت اعلام کردند که گردان برای تکمیل و سازماندهی مجدد، به اروندکنار اعزام شود تا برای تکمیل گردان از نیروهای استان سیستان و بلوچستان که بهعنوان نیروی احتیاط خط فاو در اروندکنار مستقر بودند، استفاده کند.
گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) با نیروهای موجود در اروندکنار تکمیل شد و این بار به فرماندهی شهید حسن هراتی اسکندری اعلام آمادگی کرد تا در مرحلهای دیگر، از خود حماسهای جدید در نهر جاسم خلق کند.
اسامی تعدادی از نیروهای گروهان زیدبنحارثه گردان 409 حمزه سیدالشهدا(ع) به فرماندهی غلامرضا شهرکیمقدم در مرحلۀ اول عملیات کربلای 5 عبارت است از:
1
|
شهید محمدرضا حسینزاده
|
2
|
علی قربانی
|
3
|
هادی سرگزی
|
4
|
اسحاق علی ابراهیمی
|
5
|
حسین ضمیری
|
6
|
محمد حسنی
|
7
|
عبدالرضا سالارینژاد
|
8
|
محمود سرگزی
|
9
|
غلام خورسندی
|
10
|
احمد جوینده
|
11
|
علی جوینده
|
12
|
شهید محمدرضا دشتی
|
13
|
ابوالقاسم ایمانی
|
14
|
محمدحسن رجایی نهبندانی
|
15
|
رضا محمدی
|
16
|
محمدرضا مرادزاده
|
17
|
علی حسینی
|
18
|
عبدالله بختهای
|
19
|
شیرمحمد دهمرده
|
20
|
علیرضا گدازهی
|
21
|
علیرضا زینلی
|
21
|
شهید جواد پارسی
|
23
|
شهید محمدرضا حیران
|
22
|
غلامعلی سالمی
|
25
|
حسن شهرکیپور
|
24
|
محمود حسینی
|
27
|
شهید محمود نیکبخت
|
26
|
علی تازهدوز
|
29
|
ابراهیم دهمرده
|
28
|
شهید محسن شمسی
|
31
|
محمدعلی شفیعی
|
32
|
موسی شهریاری
|
33
|
ماشاءالله قاسمی
|
34
|
احمد اکبریان
|
35
|
علی اشرفمیرزا
|
36
|
شهید سید محمدعلی عبادی
|
37
|
غلامعلی کفاش
|
38
|
قاسم حسنزاده
|
39
|
محمود خاشی
|
40
|
عبدالرحیم میرشهرکی
|
41
|
عبدالعزیز خوشدلی
|
42
|
حاج غلامعلی خدری
|
43
|
مهدی شمسی
|
44
|
علیرضا آقایی
|
45
|
شهید مهدی ابراهیمی
|
46
|
علیرضا راشکی
|
47
|
سیدمنصور هاشمی
|
48
|
احمد طالبیان
|
49
|
شهید علیرضا فدایی
|
50
|
حسن اشار هراتی
|
51
|
حمید شمسی
|
52
|
نظر عبداللهی بلوچ
|
53
|
مسعود سرگزی
|
54
|
شهید محمدعلی عربمؤذن
|
55
|
شهید حسین جوادیان
|
56
|
مرادیان
|
57
|
شهید محمود دولتیمقدم
|
58
|
شهید حسین مسافر
|
59
|
علی کیخا
|
60
|
علی میری
|
انتهای پیام/