فائزون|شهید محمود پهلوانی

شهید محمود پهلوانی

شهيد محمود پهلوانی در سال ۱۳۳۱ در شهر زاهدان ديده به جهان گشود و سرانجام در سال ۱۳۵۴ زیر شکنجه های سخت زندان اوین به فیض شهادت نائل آمد.

نام:محمود

نام خانوادگی:پهلوانی

نام پدر:دادخدا

محل تولد:زاهدان

تاریخ تولد:۱۳۳۱/۱۲/۱۵

تاریخ شهادت:۱۳۵۴/۵/۴

محل شهادت:زندان اوین

تحصیلات:دیپلم - متوسطه

دین:اسلام

مذهب:شیعه

کدخبر : 8225 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۸/۶|۱۱:۵۸

فائزون شهید محمود پهلوانی را معرفی می کند.

شهید محمود پهلوانی در سال ۱۳۳۱ در خانواده ای مذهبی در زاهدان به دنیا آمد او دوران دبستان را در دبستان آل نظر سرآسیاب کرمان سپری و مدرک ششم ابتدایی را در مدرسه ابن سینا زاهدان دریافت نمود سال سوم دبیرستان در مشهد گذراند و مدرک دیپلم ریاضی را در دبیرستان امام خمینی اخذ و سپس در کنکور سراسری مشهد شرکت و در رشته برق در دانشگاه فنی مشهد قبول و مشغول به تحصیل گردید.

با ورود به دانشگاه فنی مشهد فصل جدیدی از آگاهی و مبارزه و تحقق بخشیدن به آرمان خود را آغاز نمود و بی تاب و پرالتهاب گویی که اصلاً آینده برای خویش قائل نیست زندگی به معنای علم کلمه برای او معنای خارجی ندارد. به محض رسیدن به محیط باز دانشگاه همچون دانه ای که زمینه رشدش را مستعد یافته باشد شروع به جوانه زدن کرد رشد شاخه داد سپس ثمر.

او من همچنان در دانشگاه به فعالیت مشغول بود مطالعه کتاب اسلامی و بحث و مباحثه مبارزه و جنگ و گریز زندگی مخفی و بالاخره پس از سه سال توسط عوامل ساواک اسرائیلی شاه جنایتکار دستگیر و راهی زندان گردید در زندان مردانه مبارزه کرد و از آرمان آن بر حق خویش دفاع نمود او خود را همچون یاران امام حسین می پنداشت و شهادت را مسلم خویش می‌دانست

او در زندان بدترین شکنجه ها را تحمل نمود وقتی برای آخرین بار جهت بازجویی او را نزد نصیری ممدوم و ملعون بردند او باز نیز همچنان محکم و استوار از آرمان و عقیده خود دفاع نموده و به نصیری می‌گوید شما همه از بزرگ و کوچک از نسل یزید هستید و راه ما راه امام حسین است آرزوی شهادت را داریم اما چون بی گناه به مسلخگاه شهادت خواهیم رفت افسوس که دست هایم در غل و زنجیر اسارت شماست والا غزت و مردانگی را به شما نشان میدادم و هم اکنون با این حال با شهادت خود لرزه براندام لرزان شما خواهم انداخت

او اعدام شد و همچنان که آرزویش بود در صف طویل شهدای انقلاب حسین قرار گرفت  و تنها وصیت او این بود که شهادت مرا بعد از نماز شب به پدر تبریک بگویید و به او سفارش کنید در غم از دست رفتن من نگیرید زیرا که  ما شهیدیم

 

ارسال نظر






captcha
ارسال