فائزون|شهید علیرضا برازنده

شهید علیرضا برازنده

علیرضا در جواب حرف مادراش که می گفت : هنوز داغ مجید از دلم بیرون نرفته . چنین پاسخ داد : مادر اگر فاطمه زهرا (س) از تو بپرسد مگر خون پسران تو از خون پسران من رنگین تر بود ، در جواب چه خواهی گفت ؟

نام:علیرضا

نام خانوادگی:برازنده

نام پدر:محمدحسین

محل تولد:زاهدان

تاریخ تولد:۱۳۵۱/۶/۱

تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۰

محل شهادت:مهران

عملیات:کربلای یک

تحصیلات:ابتدایی

دین:اسلام

مذهب:شیعه

کدخبر : 8097 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲|۰۸:۱۶

فائزون شهید علیرضا برازنده را به نقل از کتاب عرشیان هم آشیان معرفی می کند.

در شهریور ماه سال 1351 در شهر زاهدان نوزادی به دنیا آمد که گرمی بخش خانواده ی برازنده شد .

پدر بعد از خواندن اذان و اقامه در گوش پسرش او را علیرضا نامید و مادر در حالی که پسر یک ساله اش مجید را در آغوش می کشید خدای خود را  به خاطر این دو میوه ی زندگی شکر می گفت .

سالها گذشت و فرزندان خانواده ی برازنده در پرتو نورِ ایمان و تربیت صحیح پدر و مادرشان رشد کردند و با محبت اهل بیت بزرگ شدند . عشق به امام موعود (عج) در دل و جان این دو برادر به اندازه ای بود که هر سال نیمه شعبان جشن باشکوهی برگزار می کردند و همه ی محله را چراغانی می نمودند .

کم کم این دو برادر پا به عرصه ی نوجوانی گذاشتند . در آذر ماه سال 1364 بود که برادر بزرگتر ( مجید ) تصمیم گرفت برای دفاع از میهن اسلامی اش به جبهه برود . مجید بعد از فراگیری مهارت های لازم در پادگان امام حسین (ع) کرمان ، با کاروان کربلا به جبهه های جنوب رفت و در عملیات فاو شرکت کرد .

مجید نوجوانی زرنگ و چابک بود و این ویژگی باعث شده بود که به عنوان پیک گردان انتخاب شود .

سرانجام مجید برازنده در دومین مرحله اعزام به جبهه در تاریخ 11/4/65 در عملیات « کربلای 1 » در محور عملیاتی مهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد .

شهادت مجید برای علیرضا خیلی سخت بود چرا که همیشه با هم در مجالس و محافل معنوی شرکت می کردند . علیرضا که احساس می کرد از برادر جامانده به فکر رفتن به جبهه افتاد اما به دلیل اینکه هنوز زمان زیادی از شهادت مجید نگذشته بود ، با اعزام او مخالفت شد .

علیرضا در جواب حرف مادرِ قد خمیده اش که می گفت :

 « هنوز داغ مجید از دلم بیرون نرفته . »

چنین پاسخ داد : « مادر اگر فاطمه زهرا (س) از تو بپرسد مگر خون پسران تو از خون پسران من رنگین تر بود ، در جواب چه خواهی گفت ؟ »

و این گونه توانست مادر را راضی کند ، اما مسئولان هنوز موافق رفتن علیرضا به جبهه نبودند .

سرانجام او در آستانه ی عملیات « کربلای 5 » به سوی جبهه شتافت و بعد از اینکه چندین مرتبه از ماشین پیاده اش کردند و او دوباره سوار شد ، به جبهه های حق علیه باطل رسید و برای دفاع از میهن و انتقام خون برادر و همرزمانش با تمام وجود جلوی دشمن بعثی ایستادگی کرد .

نقل کرده اند که علیرضا برای خود قبری حفر کرده بود و شب ها برای عبادت به داخل آن می رفت .

سرانجام حدود شش ماه پس از شهادت مجید در تاریخ 20/10/65 علیرضا نیز در عملیات « کربلای 5 » کبوترانه به سوی خدا پرکشید .

 

 

 

ارسال نظر






captcha
ارسال