به گزارش فائزون، در سال 1320، پس از اشغال خاک ایران توسط متفقین، مسؤلین "انترناسیونال کمونیستی شوروی"(کمینترن) مسئلهی تأسیس یک حزب سیاسی را که حامل اهداف و منافع اتحاد شوروی در فضای سیاسی نوین ایران باشد را در دستور کار خود قرار دادند. با اشغال ایران و در پی آن سقوط رضا شاه، فضای سیاسی مناسبی ایجاد شد و تعداد زیادی از زندانیان سیاسی آزاد شدند که از آن جمله تعدادی از "گروه 53 نفره" بودند که هسته اولیهی حزب توده را تشکیل دادند.[1]
موسسین اولیه حزب توده عبارت بودند از: سلیمان محسن اسکندری (رئیس حزب)، عباس اسکندری، ایرج اسکندری، رضا رادمنش، عبدالصمد کامبخش، عبدالحسین نوشن، رضا روستا، اردشیر آوانسیان، نورالدین الموتی و....
این گروه چهار هدف موقت و اولیهی داشت:
1- آزادی باقی مانده 53 نفر
2- به رسمیت شناخته شدن حزب توده به عنوان سازمانی قانونی.
3- انتشار روزنامه، تهیه و تدوین برنامهای برخلاف برنامههای غیرمذهبی پیشین و بدون برانگیختن مخالفت علما.
4- امکان جذب دموکراتها، سوسیالیستها، و کمونیستهای کهنه کار و جوان مارکسیست و حتی غیر مارکسیستهای رادیکال را فراهم کنند.[2]
مرامنامه حزب توده
حزب توده پس از تشکیل، نخستین شعار و مبارزهی حزب را، مقاومت همهی طبقات و قشرهای آزادیخواه، در مقابل رجعت دیکتاتوری اعلام داشت و به این منظور دو نکته را هدب خویش قرار داد:
1- بدست آوردن آزادیهایی که به موجب قانون اساسی برای ملت ایران شناخته شده است.
2- - جلوگیری از ارتجاع و استبداد با اتکاء به جمع توده ایران.
اصول اساسی مرامنامه حزب توده
1- حفظ استقلال و تمامیت ایران.
2- برقراری رژیم دموکراسی و تأمین حقوق فردی و اجتماعی از قبیل آزادی بیان، قلم، عقیده و اجتماعات.
3- تعدیل مالیاتها یا در نظر گرفتن منافع توده.
4- اصلاحات اساسی در امور فرهنگی، بهداری، آموزشی، اقتصادی و بازرگانی.
5- اصلاحات لازمه در طرز استفاده از زمین و بهبود بخشیدن به وضع زارعین، دهقانان و توده زحمتکش.
6- ضبط اموال و دارایی پادشاه سابق(رضا شاه) به نفع ایران.
همچنین حزب اعلام نمود که مجموعهای از چهار طبقه: کارگران، دهقانان، روشنفکران و پیشهوران است و سیاست داخلی حزب مبتنی بر دفاع از منافع ملی، قانون اساسی و دموکراسی است و از نظر خارجی مدافع سیاست ضد فاشیست و ضد استعماری میباشد.[3]
فعالیت حزب توده از سال 1320 تا 1357
فعالیت حزب توده در بین این سالها فراز و نشیبهای زیادی داشت، در مقاطعی حزب قدرتمند، و در مقاطعی تا حد انحلال و فروپاشی پیش میرفت.
در مجلس چهاردهم، حزب توده توانست شرکت کند و 8 نماینده به مجلس شورای ملی بفرستد. در "دولت قوام"، 3 وزیر او از حزب توده بودند.
در بهمن ماه 1327 به دنبال سوء قصد به جان شاه، که ضارب تودهای شناخته شد، حکومت نظامی برقرار شد و اعضای حزب دستگیر شدند و حزب غیرقانونی اعلام گردید. در سال 1328 حزب با اعلام رسمی "مارکسیسم – لنینیسم" به عنوان مرام حزبی، رویهی خود را کاملا آشکار ساخت. به طور کلی حزب توده به هنگام اوج قدرتش در سالهای قبل از کودتای 28 مرداد 1332 دارای صدها کادر کارآزموده و تشکیلاتی، روزنامه، هفتهنامه، و ماهنامههای متعددی را هدایت میکرد و کنترل اتحادیهی کارگری را بر عهده داشت و همینطور طرفداران بسیاری در دانشگاهها و مدارس و بین هنرمندان و نویسندگان و حتی نظامیان به دست آورد.[4]
اما پس از کودتای 28 مرداد 1332 حزب توده یکدفعه فروپاشید و قدرت آن به شدت کاهش یافت و اعضای آن یا به زندان و یا به اعدام محکوم شدند. به نظر "یرواند آبرهامیان":
1- ضربات سخت نیروهای امنیتی رژیم علیه رهبران حزب.
2-تبلیغات رژیم علیه حزب.
3- دگرگونیهای اجتماعی حاصل از نوسازی سریع.
4- تضعیف رهبری حزب و مرگ پیشکسوتان در این افول موثر بودند.
کم کم ضعف حزب توده باعث شد که در میان روشنفکران و جریانات رادیکال محبوبیت خود را از دست بدهد و در بین سالهای 34 و 35 باقیماندهی رهبری حزب مجبور به ترک وطن و اقامت اجباری در اروپای شرقی شدند و تنها گروه کوچکی در ایران باقی ماندند. فعالیت حزب توده در دهه 40 و 50 به طور عمده در کشورهای بلوک شرق متمرکز بود و در حد انتشار مجله، بیانیه و راه اندازی ایستگاه رادیویی در خارج از کشور و فعالیت برخی هستههای مقاومت بسیار کوچک زیرزمینی در داخل کشور محدود شد. حزب توده در طی این سالها دو کنگره و 16 پلنوم(نوعی گردهمایی با حضور همه اعضاء) برگزار کرد که تمامی تصمیمگیریهای حزبی، اهداف، خط مشی و فعالیت حزب در این گونه جلسات مورد بررسی و تصمیمگیری قرار میگرفت و به انجام میرسید.
حزب توده بعد از انقلاب
با اوجگیری انقلاب و فعالیت شدید نیروهای خط امام در آستانهی انقلاب اسلامی، رهبران حزب توده در خارج از کشور شعار سرنگونی رژیم ضد ملی و ضد خلقی محمدرضا شاه را مطرح کردند. ولی در آستانهی انقلاب اسلامی بین اسکندری و کیانوری اختلاف نظر بود. آنها در ملاقاتی که با شورویها داشتند نظرات خود را مطرح کردند. اسکندری معتقد بود که هنوز وقت سرنگون کردن رژیم نرسیده و اکنون کافی است که برای دموکراسی و آزادی مبارزه شود؛ ولی کیانوری معتقد بود باید از امام خمینی و جنبش مسلمانان انقلابی حمایت کرد. با پیشرفت انقلاب در ایران، موضعگیری جناح طرفدار روش کیانوری محکمتر و روشنتر شد و بالاخره کیانوری به "دبیر اولی" حزب انتخاب شد.[5]
با وقوع انقلاب اسلامی، حزب توده توانست برای نخستین بار بعد از سال 1332، به سازماندهی علنی بپردازد و اعضاء آن به ایران برگشتند. در بهمن 57، پلنوم شانزدهم حزب در خارج کشور تشکیل شد بنابر اسناد این پلنوم، حزب پشتیبانی خود را از رهبری آیت الله خمینی اعلام و بر ارتباط نزدیک حزب توده و اتحاد شوروی تأکید کرد و تشکیل "جبهه متحد خلق" را برای مقابله با تهدیدهای امپریالیسم نسبت به انقلاب پیشنهاد کرد و به تجدید سازمان خود در داخل ایران در دو بخش علنی و مخفی پرداخت.[6]
در این مقطع، اعضای رهبری حزب توده عبارت بودند از: نورالدین کیانوری (دبیر اول)، حمید صفری(دبیر دوم)، منوچهر بهزادی، احسان طبری، ایرج اسکندری، دکتر حسین جودت، امیرعلی لاهرودی، و....
حزب توده در این مقطع برای بازسازی وجههی پایگاه اجتماعی از دست رفته خود، استراتژی دو گانهای را در پیش گرفت: نخست، تلاش فشردهای به منظور جعل تاریخ حزب آغاز شد و کتابها و مقالههایی به منظور اعاده حیثیت از حزب در رخدادهای تاریخی مهمی چون کودتای 28 مرداد 1332، و همچنین سازش و مدارای حزب با رژیم شاه و مناسباتش با اتحاد شوروی منتشر شد. دوم، حزب برای جبران نداشتن یک پایگاه تودهای، به جذب نیرو از سازمانهای دیگر از طریق افشاء و یا بهرهبرداری از شکافها و انشعابهای آن متوسل شد.[7]
فعالیتهای حزب توده بعد از انقلاب
به طور کلی فعالیت حزب در نظام جمهوری اسلامی را میتوان به چهار گروه تقسیم کرد:
1- دوره انتقال:
این دوره نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب را در بر میگیرد که طی آن رهبری حزب توده به داخل کشور منتقل شد. در این زمان، فعالیت گروهها و محفلهای وابسته به حزب توده در داخل کشور(به ویژه در محیطهای دانشگاهی تهران) تشدید شد. مهمترین گروههای تودهای در این مقطع که به مسقطالرأس و مرکز تجمع سایر گروهها و محفلها و افراد بدل شدند عبارت بودند از 1- گروه نوید،2- گروه منشعب از سازمان چریکهای فدائی خلق، 3- اتحاد دموکراتیک مردم ایران، 4- محفل زندانیان تودهای.
2- دوره تجدید سازمان:
این دوره به طور عمده سال 1358 را در برمیگیرد. در این زمان فعالیت تشکیلاتی رهبری حزب توده معطوف به جذب گروهها و محفلها و افراد تودهای و متشکل ساختن آنها در چارچوب سازمانهای علنی و مخفی بود.
3- دوره تثبیت:
این دوره سالهای 1359 و 1360 را در بر میگیرد که اوج فعالیت حزب توده محسوب میشود. در این دوره حزب توده حمایت کامل و در بعضی از موارد بی چون و چرای خود را از سیاستهای جمهوری اسلامی و شخص امام خمینی و حتی حزب جمهوری اسلامی را ابراز میداشت که در میان مردم و برجستگان، ضربالمثلهایی را ایجاد کرده بود، از جمله واژهی "آیتالله کیانوری" برای رهبری حزب.[8]
در این دوره حزب توده با تبلیغات وسیع میکوشید تا خود را حامی استراتژیک خط امام معرفی کند و با موضعگیری در مقابل "حزب دموکرات کردستان"، "دولت لیبرالی مهندس بازرگان"، حمایت از "اشغال لانه جاسوسی"، مشارکت در دفاع مقدس، مقابله تبلیغاتی با "خط بنی صدر"، کمک برای جلوگیری از "کودتای نوژه" و حتی ارائه برخی اطلاعات به نهادهای انقلابی علیه ضد انقلاب راست و چپ افراطی و "مائوئیسم" سعی میکرد تا جای پای خویش را در جامعه تحکیم بخشد.
حزب توده تلاش میکرد در ارگانها و نهادهای حکومتی و در احزاب و گروههای سیاسی چه اسلامی و چه لیبرال و سلطنت طلب و چپ گرا نفوذ کند، هدف حزب از این فعالیتهای نفوذی، کسب اطلاعات از فعل و انفعالات و جناحبندیهای درونی این گروهها، به دست آوردن اسناد داخلی آنها، القای نظریات خود در داخل این گروهها، تلاش برای رسمیتدهی مواضع عقیدتی و سیاسی آنها در جهت مورد نظر و مطلوب حزب و کسب اطلاعات برای شوروی بود. ولی در عین ارائهی برخی از این اطلاعات به مقامات جمهوری اسلامی (مانند کودتای نوژه)، سعی میکرد تا حسن نیت و همکاری خود را با مقامات جمهوری اسلامی نشان بدهد و از این طریق زمینهی نزدیک شدن به آنها را فراهم آورد.
استراتژی حزب توده در جانبداری جناح خاصی از اسلامگرایان(جناح رادیکال جمهوری اسلامی) بر پایهی "نظریهی راه رشد غیرسرمایهداری" بود.
نظریهپردازان حزب کمونیست اتحاد شوروی این نظریهی را ابداع کرده و مدعی بودند که در اندیشهی لنین ریشه دارد. به موجب این نظریهی، کشورهای در حال توسعه با رهبری انقلابی عناصر غیر کمونیست به شرط همکاری نزدیک با شوروی میتوانند سرمایهداری را دور بزنند و یا آن را بشدت محدود کنند و سرانجام به سوی "سوسیالیسم" گذرنمایند.[9]
4- دوره فروپاشی:
این دوره سالهای 1361 و 1362 را در بر میگیرد؛ در این زمان حزب توده دستخوش مجموعهای ار اختلافات و درگیریهای درونی بود، که به صورت یک بحران آن را از درون میخورد و زمینههای فروپاشی و اضمحلال سریع آن را در تقابل با نظام جمهوری اسلامی فراهم میآورد؛ علل این اختلافات درونی:
1- تاثیرات ناشی از پیوندهای تابع و متبوع میان حزب توده با حزب کمونیست شوروی، 2- اختلاف نظرها و تحلیلهای متضاد سیاسی و 3- تعارض جاهطلبیها و قدرتجوییها و دیگر انگیزههای ناسالم مادی و اخلاقی افراد با هم بود.[10]
بالاخره در این دوره بر اثر پیگیری نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران، اسرار توسعهی شبکهی مخفی و نظامی حزب توده وارتباط جاسوسی آن با "ک. گ. ب. شوروی" کشف میشود و حزب آماج کنترلها و هشدارهای اطلاعاتی – عملیاتی قرار میگیرد. در تاریخ 17 بهمن 1361 اولین گروه از رهبران و کادرهای درجه اول حزب دستگیر میشوند و به جاسوسی و اشتباه خود اعتراف میکنند بالاخره در تاریخ 6/ 2 / 1362 سازمانهای علنی و مخفی حزب توده فرو میریزد و در پی آن با اطلاعیهی دادستانی کل انقلاب اسلامی عمر 42 ساله حزب توده در ایران به پایان میرسد.