فائزون|این دانش‌آموزان، غواصان جنگ بودند+تصاویر

این دانش‌آموزان، غواصان جنگ بودند+تصاویر

دانش‌آموزانی ۱۵ـ۱۴ ساله بودند که برای ایستادن جلوی بعثی‌ها رفتند غواصی یاد گرفتند. در حالی که برخی از آن‌ها یک بار هم داخل آب نرفته بودند. پاهای این مردهای کوچک هنوز بزرگ نشده بود و فین‌های غواصی اندازه‌شان نبود.

کدخبر : 38413 | تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۸/۱۴|۱۳:۰۶

به گزارش فائزون به نقل از حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس ـ فاطمه ملکی: دانش‌آموز بودند، اما تکلیف خود می‌دانستند هر طور می‌توانند، در جبهه حضور داشته باشند. بعضی‌هایشان برای حضور در جبهه و عملیات‌های آبی ـ خاکی باید دوره‌های شناگری و غواصی را پشت سر می‌گذاشتند؛ در حالی که فین‌های غواصی برای پاهای کوچک این رزمنده‌ها، بزرگ بود. اما با این حال می‌رفتند. به مناسبت ۱۳ آبان و روز دانش‌آموز به گوشه‌ای از حضور دانش‌آموزان در جبهه‌های دفاع مقدس پرداخته‌ایم که در ادامه می‌آید.


غواص دفاع مقدس «محمدباقر برزگر»

حضور در عملیات «کربلای ۴ و ۵» در ۱۵ سالگی

«محمدباقر برزگر» یکی از نیروهای غواص از گروهان یک گردان ولی‌عصر(عج) لشکر۳۱ عاشورا بود که در ۱۵ سالگی غواصی را یاد گرفت و در عملیات آبی ـ خاکی «کربلای ۴ و ۵» شرکت کرد. این غواص نوجوان درباره حضورش در جبهه و آموزش غواصی می‌گوید: «قرار بود برای عملیات آبی ـ خاکی آماده شویم. من حتی یک بار هم داخل آب نرفته بودم. اول شنا را یاد گرفتم و طی ۱۵ روز توانستم شناگر ماهری بشوم. بعد از مدتی به ما غواصی یاد دادند و همه مراحل را آموزش پشت سر گذاشتیم؛ از تمرین پوشیدن لباس غواصی تا فین زدن.»

قرار بود غواصان و رزمندگان در سوم دی ماه ۱۳۶۵ آماده برای اجرای عملیات «کربلای ۴» شوند. او در این باره می‌گوید: «حدود ساعت ۷ شب سوم دی ماه، لباس‌های غواصی تن‌مان کردیم و ساعت ۱۰ شب وارد عملیات شدیم. ما در گروهان یک از گردان ولی‌عصر(عج) لشکر عاشورا بودیم. در عملیات کربلای ۴ این گردان و گردان حبیب‌ ابن مظاهر شرکت کرده بودند. آن شب فقط گروهان ما وارد آب شد. زیر آب حرکت می‌کردیم و نباید از آب بیرون می‌آمدیم؛ چون ممکن بود با کوچک‌ترین صدا و تحرک دشمن متوجه حضور ما در اروندرود شود. همه ما در یک ستون حرکت می‌کردیم. صدای شلیک آرپی‌جی و خمپاره می‌آمد. بعثی‌ها هر چه می‌توانستند آتش روی اروندرود خالی می‌کردند. احساس کردم از دوستانم خبری نیست. سرم را از زیر آب بیرون آوردم و دیدم پیکر همرزمانم روی آب است. باورش سخت بود. بچه‌هایی که تا یک ساعت پیش کنار هم بودیم، به شهادت رسیده بودند.»


 غواص شهید «حسن پام»

غواص۱۶ ساله سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود

شهید «حسن پام» از شهرستان ماکوی استان آذربایجان غربی به لشکر عاشورا پیوسته بود و در شب عملیات «کربلای ۴» حضور داشت. این شهید ۱۶ ساله در اروندرود به همراه جمعی از غواصان حرکت می‌کرد که تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده و خون زیادی از زخم‌هایش می‌رفت. او برای تسکین درد‌هایش یاحسین (ع) و یا زهرا (س) می‌گفت. شدت جراحت و خونریزی شهید پام، طوری بود که نمی‌توانست از اروندرود زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت نگران این بود که مبادا فریاد زدن دردهایش موجب لو رفتن عملیات شود. سرش را زیر آب کرد و به شهادت رسید و پیکرش در اروند ماند. بعد از این عملیات‌ خانواده شهید پام خیلی انتظار بازگشت فرزندشان را کشیدند. چند سال بعد، پیکر حسن پام در انتهای اروندرود پیدا شد.


غواص دفاع مقدس «فرامرز ثانی»

۱۴ ساله‌ای که سرگروه غواصان لشکر بود

«فرامرز ثانی» یکی از غواصان ۱۴ ساله دفاع مقدس بود. این دانش‌آموز میانه‌ای از ۸ سالگی دوره شناگری را آموزش دیده بود و زمانی که از لشکر ۳۱ عاشوا عازم جبهه شد، با توجه به تسلطی که به شناگری داشت،‌ به رزمندگان گردان تخریب و اطلاعات عملیات شنا کردن را یاد داد و همچنین به عنوان سرگروه غواصان لشکر ۳۱ انتخاب شد. این غواص دفاع مقدس، برادر شهیده «شهلا ثانی» است که در بمباران مدرسه زینبیه میانه در ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ به شهادت رسید. او درباره تمرین قبل از عملیات می‌گوید: «لباس‌های غواصی‌مان را بعد از هر تمرین، روی نخل آویزان می‌کردیم. وقتی می‌خواستیم دوباره آنها را بپوشیم، لباس‌هایمان یخ زده بودند. بعد از پوشیدن لباس‌ها تا ۱۰ دقیقه بدنمان به قدری سرد می‌شد که حرکت می‌کردیم تا دمای بدنمان یخ‌های لباس غواصی را آب کند. ما روزی ۳ بار باید همین لباس‌ها را می‌پوشیدیم. در اروندرود که بودیم، آبزیان خطرناکی مثل کوسه وجود داشت؛ با این حال ما به قدری به فکر مقاومت بودیم که اصلاً از این چیزها نمی‌ترسیدیم».


«پرویز حیدری» غواص و رزمنده دفاع مقدس

فین‌های غواصی به پایمان بزرگ بود

«پرویز حیدری» ۱۵ ساله بود که در عملیات آبی ـ خاکی «والفجر ۸ » حضور پیدا کرد. این نوجوان غواص و رزمنده درباره آموزش دوره غواصی بیان می‌کند: «مشغول آموزش برای عملیات آبی ـ خاکی شدیم. فین‌های غواصی خیلی بزرگ بود و اندازه پای من نمی‌شد. با این حال دوره غواصی را گذراندیم، اما وارد گروه ساحل‌شکن شدیم. در عملیات‌های آبی ـ خاکی، غواص‌ها معبر را باز می‌کردند و گروه ساحل‌شکن می‌رفتند تا سنگرها را پاکسازی کنند. در این عملیات دوستان زیادی در اروندرود به شهادت رسیدند که می‌توان به «مجتبی حلاوت‌تبار» فرمانده دسته ما، «ناصرگنج خانلو» تیربارچی گردان و فرزند مداح مشهورحاج اصغرزنجانی، «احد مقدم» اشاره کرد. من در این عملیات مجروح شدم. حدود دو ماه و نیم، خانواده‌ام از من خبر نداشتند. پدرم ۱۵ روز دنبال من گشت و نتوانست خبری از من بگیرد. بعد از ترخیص از بیمارستان توانستم به پدرم تماس تلفنی بگیرم. به پدرم توضیح دادم که مجروح شدم. آنها کلی نذر و نیاز کرده بودند که سالم به منزل برگردم. وقتی به خانه رفتم، پدر و مادرم از شوق گریه می‌کردند و گوسفند نذری هم برایم قربانی کردند.»

پایان پیام/

 

 

ارسال نظر






captcha
ارسال