به گزارش فائزون به نقل از خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، روایتی که میخوانید خلاصهای از یکی از خاطرات قاسم عباسی، جانباز شیمیایی و رزمنده گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسولالله است که در کتاب «پوتینهای ساق بلند» آمده:
«یک بار برای رسیدن به نماز ظهر و عصر کمی معطل شدم و هنگامی که نماز خوانده میشد با عجله وضو گرفته و به سمت حسینیه رفتم. وقتی رسیدم نماز تمام شده بود.
داخل نشدم. با دست و صورتی که هنوز از وضو خیس بود ایستادم و با حسرت به صفوف نماز نگاه کردم.
حسن رحیمی، از بچههای قدیمی دسته، اولین نفری بود که از حسینیه خارج میشد. بین صدها جفت پوتین و دمپایی، دنبال دمپاییاش میگشت که متوجه من و نگاه حسرتآمیزم به صفوف نماز شد.
دستش را از پشت سر روی شانهام گذاشت و آهسته و صمیمی گفت: «ثواب غبطهات را با ثواب نماز جماعتی که خواندم عوض میکنم!»
سپس بدون اینکه منتظر پاسخی باشد، لیوان آبی نوشید و به سمت چادرها راه افتاد.»
پایان پیام/