به گزارش فائزون به نقل از خبرنگار دفاعپرس از همدان، کتاب «مهمان شام» در خصوص زندگینامه و خاطرات شهید مهندس «سیدمیلاد مصطفوی» در ۱۹۲ صفحه، به همت گروه فرهنگی شهید «ابراهیم هادی» گردآوری و توسط انتشارات شهید «ابراهیم هادی» در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
تنها چیزی که مرحم دلمون بود، روضه آقا سیدالشهدا (ع) بود، بعد از اینکه یکدل سیر گریه کردیم، سید بلند شد، رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند، گفت خواهش میکنم؛ من میخوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اونها گفتند به هیچوجه نمیشه اجازه نداریم. سید بغض کرد.
بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچهها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید.
تا درب کانال باز شد، گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد. لحظههای سنگینی بود. سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد میزد. خاکها رو برمیداشت و به سروصورتش میکشید.
با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون و سوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند.
سید میلاد نتوانست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه تو حال و هوای خودش بود.
یادمه قبل از اینکه به سمت سوریه حرکت کنیم، سیدمیلاد میگفت: بچهها چرا زانوی غم بغل کردید، بلند شید حاج حسین سالها در آرزوی چنین لحظهای بود. خوش به سعادتش که اینقدر زندگیاش برای جهان اسلام ثمر داشت. ما آلان باید به فکر خودمون باشیم. بعد با حالت شوخی کمربندش رو درآرود و افتاد به جان بچهها؟!
به شوخی و بدون هیچ ملاحظهای محکم با کمربند بچهها رو میزد! صدای داد و فریاد بچهها بلند شد، اما سید گوشش به این حرفها بدهکار نبود. با این کار سید شور و هیجان دوباره به جمع بچهها برگشت. همیشه به جمع بچهها شور و تحرک میداد.
انتهای پیام/