فائزون| دلم برای راه و رسم انقلابی ات تنگ است/ دلنوشته دختر" سادات بگم داوودی" بانوی پاسدار و پیشگام در عرصه بسیج و سپاه

همزمان با ولات با سعادت حضرت زهرا(س) صورت گرفت؛

دلم برای راه و رسم انقلابی ات تنگ است/ دلنوشته دختر" سادات بگم داوودی" بانوی پاسدار و پیشگام در عرصه بسیج و سپاه

فائزون دلنوشته دختر" سادات بگم داوودی" بانوی پاسدار و پیشگام در عرصه بسیج و سپاه را به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) منتشر کرد.

کدخبر : 34439 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۵|۱۰:۳۷

فائزون دلنوشته فرزند بانوی پاسدار "سادات بگم داوودی"، مسئول سابق بسیج خواهران منطقه مقاومت بسیج سپاه استان سیستان و بلوچستان را همزمان با میلاد با سعادت حضرت زهرا(س) منتشر کرد.

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام به روح مطهر ائمه ی معصومین (ع) بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) شهدای صدر اسلام تا کنون و سردار شهید اسلام سپهبد سلیمانی

در ایام دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی و ولادت زهرای اطهر(س) در روز مادر هستیم، می خواهم از بانوی پاسدار و پیشگام در عرصه ی بسیج وسپاه بگویم که 14 سال پیش در لباس پاسداری و در هنگام اجرای ماموریت به دیدار حق شتافته است ایشان بانو سادات بگم داوودی، مسئول بسیج خواهران منطقه مقاومت بسیج سپاه استان سیستان و بلوچستان در سال های 78 تا 85 بوده است.

14 سال از آسمانی شدنش می گذرد و امسال نبودنش جانکاه تر و پررنگ تر برای ماست زیرا آسمانی شدنش متقارن با ولادت حضرت فاطمه (س) و روز زن است که همراه جمعی از اقوام و آشنایان تصمیم گرفتیم که کلام وحی را نثارش کنیم ان شاء الله که مورد قبول حق قرار بگیرد.

"نامه ای برای تمام دلتنگی هایم، برای تمام نبودن هایت مادر"

خدا چگونه دل را آرام و قرار داده تا این مدت مدید گذشت، دلم برای سجود شبانه ات که آرامش دلپذیری به من می داد حتی در خواب تنگ شده همین که نیمه شب از خواب بر می خواستم و قامت تو را در کنار ستون خانه رو به صورت تسلیم و عمود می دیدم تنگ شده است دلم برای ذکر مدام دعای عصر نقش بسته بر دیوار خانه تنگ شده است دلم برای تمام اعتقاد خالصانه ات به ائمه تنگ شده است که مرا به غبطه وا می داشت دلم برای عصرهایی که همه مان را کنارهم می نشاندی تنگ شده است.

چه بگویم از دلتنگی مدام برای سجاده قدیمی ات که از نوجوانی ات برای من و برادر و خواهرانم به یادگار است و تار و پودش در برابر چشمانمان در حال گسستن.

دلم برای راه و رسم انقلابی ات تنگ است، آری دلم برای همین ها تنگ شده است.

برای حضورت، برای تلاش های بی وقفه ات، حتی اگر درکنار ما نبودی به امید بازگشتت به خانه دلم تنگ استکجاست آن لحظات شیرین و تاثیر گذارت، حاضرم تمام از این به بعد را بدهم و ثانیه ای به آن زمان برگردم کی این دنیا به اتمام می رسد و چه زمانی همه اعتقاد نهایی ات می آید و من شاهد این انتظار عجیب و همه لحظه تو از صدقه دادنت و نماز و دعا برای سلامتی او بوده ام و در تعجبم با این همه امید و انتظار، واقعا در زمان ظهور نیستی؟! باورش سخت است، زیرا این دنیا شیفته مهدی(عج)می خواهد و مثل و مانند تو کمند، خدایا ما مرد این میدان نشده ایم خودت مهدی(عج)را برسان.

تو شهید راه خدایی و زنده(و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند،بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.من این را با تمام وجود حس کرده ام و ان زمان که درتنگنا ها و درماندگی ها به تو ومادرت زهرا(س) متوسل شده ام حضورت را درک کرده ام و می دانم که خدا برای تو مسیر شهادت را برگزیده است چرا که آغوش تو در سنگر کار و فعالیت انقلاب در حین انجام وظیفه و ماموریت برای ما بسته شد و در محضر خدا معیار علی(ع) ماندگار است دلم گرم به مولاست و یقین دارم مانند مادرت زهرا(س) که جانباز و شهید ، مسیر ولایت است تو هم در مسیر او هستی.

بارها با خود فکر می کنم که چگونه از تو ، به فرزندانم بگویم چون تو الگوی مناسب و نمونه ای از یک نوجوان عصر خمینی کبیر(ره) هستی.

سلام بر لحظاتی که به عنوان مددکار مقارن شهدا همراه با آفتاب سوران شهرستان زابل برای دلجویی ازخانواده های شهدا و ایثارگران به درب منازلشان می رفتی و پیگیر بررسی رفع مشکلات آن ها می شدی سال هایی که با حضور عاشقانه ات در پایگاه ها و رده های بسیج زمینه سازی تشکیل بسیج خواهران و حضور زنان را در این عرصه برای اولین بار در استان رقم زدی.

دیدار از خانواده های معظم شهدا و ایثارگران خارج از محدوده کاری و مسئولیتی حتی در مسافرت برایت امری معمول بود بماند که دراوایل جنگ نیز خادم خانواده های معزز شهدا بوده ای که درد و رفع این خانواده ها را به دلیل اینکه خودت در زمره آنان بودی بهتر درک کردی.

آری با افتخار می گویم پدرم در 8 سال دفاع مقدس از این آب و خاک حضور داشت و مادرم همراه و هم مسیر او به خاطر وجود این دو نعمت عزیز به خود می بالم و ان شاء الله که بتوانم این مسیر را ادامه دهم.

پیشقدم بودن در کارهایی چون سیر نمودن ازدواج جوانان و معرفی شان به هم و شرکت در امور خیر دیگر برایم افتخارآمیز است.

از تو نگفتن با حیف و میل های عادی که از بیت المال می شود به دور از انصاف است تو حاضر به صرف وقت از بیت المال نبودی چه رسد حیف و میل آن .

آری مادرم در سیستان بزرگ و محروم نمونه بود که ضور و شوق حضور زنان را در عرصه ی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه آن زمان کلید زدی گرچه مورد پسند عده ای نبود.

نام بسیج و سپاه و جنگ و حساسیت هر موقعیت و تاثیرش بر زندگی ما که منجر به نبودنت شد برایم دلهره آور بوده و هست چه کنم که در مسیر رضایت اوست .

این چهارده سال گذشت و سخت تر آن بود که در این مدت آن چنان که زیبنده و پسندیده بود سخنی از تو به عنوان اولین بانوی بسیجی و الگویی مناسب برای دختران و زنان به میان نیامد.

شایسته بود که عکس تو در بسیج خواهران به یادگار می ماند تا نسل های بعد که پا در عرصه پاسداری می نهند با پیشکسوتان و تلاشگران این عرصه آشنا می شدند.

این دلنوشته باشد برای دختران و زنان سرزمینم که راه و مسیر انقلاب را با همتی مضاعف تر ادامه دهند.

 والسلام

زهره السادات

ارسال نظر






captcha
ارسال