به گزارش فائزون؛ شهید سرافراز عبدالرضا بختیاری به سال 1334 در شهرستان زابل چشم به جهان گشود و در خانوادهای مذهبی و متدیّن که عاشق اهل بیت عصمت و طهارت بودند پرورش یافت. عبدالرضا در کشاورزی و دامپروری به والدین خود کمک میکرد اما خشکسالی سالهای 1349-1350 سبب شد که خانوادة او هم همانند بسیاری از سیستانیها، بهمنظورِ امرارمعاش عازم ترکمنصحرا گردند. شوق پرواز از کودکی در وجود او بود، میخواست آسمان را از نزدیک لمس نماید تا به خدا نزدیک و نزدیکتر شود. وی با اتمام دوران متوسطه در مشهد مقدس، موفق به أخذ مدرک دیپلم شد. در آزمون ورودی دانشکده افسری شرکت نمود و پس از طی مراحل مختلف آزمون؛ کتبی، گزینش، تست ورزش، معاینات پزشکی و... موفق به انتخاب شغل نظامیگری شد. پس از سپری کردن دورة مقدماتی سوم توپخانه، توانست همزمان به دورة خلبانی هوانیروز وارد شود. شش دورة خلبانی را در سال 1354 با موفقیت طی کرد و سپس توانست دورة استادخلبانی را در تاریخ 10 شهریور 1355 سپری نماید. همزمان با پایان مدارج دورههای خلبانی، برای انجام سنّت پسندیدة ازدواج را به خواستگاری نوة عمویش رفت. ازدواج عبدالرضا و ثریا پس از اتمام دورههای خلبانی، در شب ولادت حضرت زهرا(س) صورت گرفت. یگان خدمتی خلبان جوان شهر اصفهان بود و ازدواج او مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران و سقوط حکومت شاهنشاهی گردید.
عبدالرضا در هر محفل و مجلسی، حتی در پادگان نظامی، فعالیت سیاسی خویش را بهصورتِ علنی آغاز کرده بود و هیچ ابایی از عواقب آن نداشت. همهجا از ضرورت انقلاب و حقّانیت امام خمینی دفاع میکرد. باوجوداینکه میدانست ورود یک نظامی در عرصة سیاست، تبعات و عواقب بسیار سختی دارد و مجازات آن با افراد عادی متفاوت است، اعلامیههای امام را در اصفهان توزیع میکرد که گاهی در این راه، همسرش نیز به او یاری میرساند. پس از پیروزی انقلاب، فعالیتها و مسئولیتهای افسر جوان بیشتر شد. او هم در عرصة گفتار و هم در عرصة کردار، بدل به یک الگو برای دیگران شده بود. با شروع غائلة کردستان و زیاد شدن فعالیت گروههای معاند ضدانقلاب کومله و دمکرات، از یگان هوانیروز در این راستا کمک خواسته شد. ستوان بختیاری، از نخستین افسران خلبانی بود که برای اجرای مأموریت، اعلام آمادگی کرد. وی مشغول مأموریتهای پرواز در کردستان بود که جنگ تحمیلی آغاز گردید. خلبان جوان بلافاصله راهی مناطق عملیاتی شد تا از تمامیت ارضی و استقلال ایرانزمین دفاع نماید. وی در عملیات متعددی همچون؛ ثامنالأئمّه، فتحالمبین و بیتالمقدّس شرکت کرد و مسئولیت جابجایی نیروها و رزمندگان(هلیبُرن) را برعهده داشت. افسر جوان مرد روزهای سخت بود و از پدر آموخته بود که بهعنوانِ یک ایرانی و سیستانی اصیل از سختیها نترسد و همچون رستم و یعقوب لیث و اجداد و نیاکان خویش... و دیگر رزمندگان ایرانی، بهویژه همرزمان ارتشیاش، تا آخرین توان و قطره خون از ناموس و وطنش دفاع نماید. در مرداد 1361 به او مأموریتی بهمنظورِ سرکوب اشرار و مقابله با سوداگران مرگ در زاهدان ابلاغ گردید. او به همراه خلبان کریمی از اصفهان به کرمان و سپس به زاهدان عزیمت نمود. در زاهدان به لشکر 88 زرهی مراجعه کرد و در اختیار افسر رکن دوم لشکر، سرگرد شهرکی با نقشه عملیاتی به منطقة توجیه رفت و برای اجرای عملیات شناسایی آماده شد. وی بهمنظورِ اجرای پرواز به منطقة صفر مرزی سیستان (چاه خرما)، بههمراه کمکخلبان کریمی، درجهدار محمد قنبری مطلوب و سرگرد شهرکی، پرواز مینمایند. محل تردّد کاروانهای مواد مخدر شناسایی و عکسبرداری میگردد. در بحبوحة تعقیب و گریز و شناسایی قاچاقچیان و سوداگران مواد مخدر، هلیکوپتر دچار سانحه شده و سقوط میکند. بدینترتیب هر چهار نفر به شهادت میرسند. آنان که پرواز ابدی زندگی در جوار انبیاء و اولیاء الهی را که از پیش انتخاب کرده بودند، با آغوش باز پذیرفتند و به خیل عظیم شهدا پیوستند.
انتهای پیام/