فائزون|شهید اکبر دهباشی

شهید اکبر دهباشی

فائزون شهید اکبر دهباشی رامعرفی می کند این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامه اش عنوان کرده است:اي کسانی که در پشت میزهاي ریاست نشسته اید، مسائل تفرقه انداز درست نکنید.

نام:اکبر

نام خانوادگی:دهباشی

نام پدر:صفدر

محل تولد:زابل

تاریخ تولد:۱۳۴۵/۱۲/۲۰

تاریخ شهادت:۱۳۷۰/۱/۲۴

محل شهادت:پاسگاه کوله سنگی زاهدان

تحصیلات:پایان دوره راهنمایی

کدخبر : 3110 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۲/۱۳|۱۷:۵۷

به گزارش فائزون در وصیت نامه شهید  اکبر دهباشی عبارت های کلیدی وجود دارد که در ذیل آمده است

دلم فریاد آزادي سر میدهد، قلبم از شدت این فریاد در هم شکسته.

 قلبم از ضجه مظلومان جهان و مظلومیت آنها در هم پیچیده و گویا از حرکت ایستاده.

خدایا دلم میخواهد به سوي تو پر بگشایم.

 اي خداي مهربان تو را به فضلت، تو را بر کرمت، به من توفیق پر گشادن و پر کشیدن به سوي خودت را عطا کن.

 خدایا قلم من قاصر از وصف شعله هاي درونیام میباشد.

 خدایا به من توفیق عنایت کن تا آن طریق هاي را که رضاي تو در آن است بپیمایم.

 خدایا دوست دارم که از این بدن خاکی من هیچ نماند و به پودر و خاکستر تبدیل شود.

 خدایا تو خود میدانی که من براي رضاي تو و خدمتی به خلق محروم افغانستان پا به این نهـاد نهاده ام.

 خدایا شر دشمنان اسلام را به خودشان برگردان.

 اي کسانی که در پشت میزهاي ریاست نشسته اید، مسائل تفرقه انداز درست نکنید.

                                                                                                        بسم االله الرحمن الرحیم

ولَا تَحسبنَّ الَّذینَ قُتلُوا  فی سبِیلِ اللَّه أَمواتًا  بلْ أَحیاء عنْد ربهِم یرْزقُونَ  به نام االله آن یگانه معبود انسانهاي موحد به نام االله آن قبلگاه مردان مؤمن و صـالح، بـه نام االله کعبه آمال عارفان و پاکان جان باختگان. به نام االله آن معشوق عاشقان، معـشوقی کـه عاشق را میسوزاند. معشوقی که به عاشق گرمی و حرارت میدهـد. بـه نـام او کـه زیبنـدة تمام زیبایان و به نام او که دلهاي بیقرار مردان پاك و مخلص را که از شدت شوق او و دیدار او و ملاقات او تب کرده و بیقرار است آرامش میدهد. به نام او که حی اسـت بـه نام او که قیوم است. به نام او که جبار است. به نام او که رحمان است. به نام او کـه رحـیم است. به نام او که جباریتش شامل حال تمام جباران تاریخ بشریت میشود و به نـام او کـه رحمانیتش شامل حال همه انسانهاي روي زمین از آدم تا پایـان خواهـد شـد. آري بـه آن خدا. خدایا به نام تو قلم به دست گرفته ام، تا چند کلامی بر روي کاغـذ بنویـسم و از ایـن خواسته ها و جوشش ها و خروشهاي  طریق ارضا کنندة  درونیام باشم. اما حیـف آنچـه را که دل میگوید، نمیتوانم بر روي کاغذ بیاورم. دل چیز دیگري میگوید. قلم چیز دیگـري مینویسد و این کمال ضعف من در پیاده کردن آتش درونیام را بر روي کاغذ مـیرسـاند. دلم فریاد آزادي سر میدهد، قلبم از شدت این فریاد در هم شکـسته و چهـره ام نیـز زرد و زار میشود. اما قلم من قاصر از وصف شعله هاي درونیام می باشد. قلبم از ضجه مظلومـان جهان مظلومیت آنها در هم پیچیده و گویا از حرکـت ایـستاده و قـدرت حرکـت کـردن و فعالیت کردن را از دست داده، ولی قلم من گویا قـدرت [و] آن را نـدارد. خـدایا راهنمـاي جوراجور، گویا من را احاطه کرده اند و هر کدامشان من را به سـویی مـیخواهنـد بکـشند. خدایا به من توفیق عنایت کن تا آن طریق هاي را که رضاي تو در آن اسـت بپیمـایم. خـدایا دلم میخواهد به سوي تو پر بگشایم. مثل اینکه قدرت پرواز کردن از من ساقط شده است. اي خداي مهربان تو را به فضلت تو را بر کرمت به مـن توفیـق پرگـشادن و پرکـشیدن بـه سوي خودت را عطا کن. اي خداي مهربان فکرم را سختیها و مـشقت هـاي کـه در طـول کرده است. به یاد پدر می افتم و رنجهـاي طاقـت فرسـاي  زندگی بر خانواده ام رفته مشغول او. آه بیچاره پدرم چقدر زحمت میکشید، تا ما احساس کمبـود و کاسـتی نکنـیم. بـه یـاد دستهاي پینه بسته و چهره چروك  خورده او می اندیشم و نگاه هاي پدرانـه اش را بـه یـاد می آورم. اعماق وجودم را میسوزاند. به مادرم می اندیشم و الطاف مادرانـه اش. مـادري کـه روز و شب براي پرورش و رشدم و فراهم کردن آسایش و رضاي من زحمـت مـی کـشید، به او می اندیشم و زحمتهاي او، و درهم فرو میشکنم. به برادرانم و خواهرانم می اندیشم و آن مهر و محبت برادرانه و خواهرانه شان، رنگ از رویم میپرد. خدایا اگـر مـیبینـی کـه اعماق وجودم میسوزد، اگر میبینی که چهره ام در هم شکسته، اگر مـیبینـی کـه رنـگ از رویم پریده، نه به خاطر وابستگی آنهاست و نه به خاطر کشش آنهاست، بلکه به خاطر ایـن  است که نتوانسته ام آنطور که باید جواب الطاف و مهربانی هاي پدرانه و مادرانه و برادرانـه و خواهرانه آنها را بدهم. خدایا تو را به فضلت قسم میدهم که تو خود در غیاب  من آنها  را از سرچشمه فضلت و کرمت و لطفت سیراب کن. خدایا در دشتی بـاز و لالـه گـون کـه خون کفاشها  سنچولیها  دهباشیها سرحدها ریخته شده است، به انتظار تـو نشـسته ام و گوش فرا داده ام، تا نواي تو را بشنوم. خدایا خسته شده ام، کوفته شدم، در کنجی خزیدم، صداي تو را شنوفتم که پیام برایم فرستاده بودي. پیامت را خواندم خیلی برایم سنگین بـود. دردهاي دلم را زیادتر کرد. پیامی همراه با بوي خوش. پیامی همـراه بـا مظلومیـت عجـین  شده، با خون مظلومان بیان کننده ظلمی بود که بر مظلومان رفته بود. آه. خـوب کـه دقـت کردم پیام مظلوم تاریخ بشریت حسین(ع) و اصحاب او را در میان بقیه پیامها نهفته دیدم و صــداي اســتغاثه  او و یــاران او. آري صــداي «هــل مــن ناصــر ینــصرنی» فرزنــد زهراست،(فرزند علی(ع) است که هنوز در فضاي آسمان طنین افکنـد و مـا را بـه سوي خود میخواند. آه چقدر زیبا بود آن صداي ملکوتی. چه بویی  به مشامم رسید از آن گرد و غباري که همراه با طلب کردن صداي حسین همـراه بـود. ایـن پیـام بـود کـه آتشی زد. این پیام بود که حرکت داد. این پیام بود که شعله هاي درونیم را شعله ورتر کرد و حرکتم را به سوي رفتن تندتر. راستی آیا این پیام تنها براي من بود؟ یا براي شماها نیز بود! آیا این پیام من را به سویش میکشاند یا همۀ مظلومان را؟ آیا تنها من را دعوت به نبـرد بـر علیه ظالمان میکرد یا تمام مظلومان را؟ هرچند فکر کردم که شـاید خطـاب تنهـا بـه مـن باشد، ولی دیدم نه. این پیام است خطاب به همه افراد جوامع بشري و همۀ آزاد اندیـشان و همۀ آنهایی که غرق در سوز و گدازند، ولی راه را پیدا نکرده اند. به آنهایی که آزاد اندیشند، ولی طریقۀ وارد شدن در آن را نمیدانند . خطاب به کل جهان هستی است. پس حـالا کـه  این طور است چرا تو نشسته اي . آیا وظیفۀ تو در قبال ایـن پیـام نشـستن اسـت و گـوش دادن یا حرکت و لبیک گفتن؟ کدامیک از اینها؟ آیا این صحیح است که تو خود را از امـت رسول االله(ص)و شیعه علی(ع)و ائمه اطهار بدانید و به نداي آنها در کمک و یاري خواستن براي در هم کوبیدن ظالمان و منافقان  و شکم پرستان و مشرکان قیام نکنیم، خطاب من به شماست اي منافقان، اي مشرکان، اي شـکم پرسـتان و اي شـب پرسـتان و اي خفاشان، این آتشی که نایب امام زمان(عج) برافروختـه، ریـشه شـما را خواهـد سـوخت و نابودتان خواهد کرد و به دیار نیستی- براي عذابی جانکاه بر شما را- خواهـد فرسـتاد، تـا  نتیجه شرك و نفاق تان را ببینید. اگر میخواهیـد از عـذاب الهـی مـصون باشـید، دسـت از  نفاق تان بردارید و به دامن اسلام عزیز برگردید، تا مورد لطف و مرحمت خداي متعال قرار گیرید و از خشم ملت مظلوم اسلام نیز در امان باشید و این را نیـز بدانیـد کـه خـشم خـدا خشم رسول(ص)او و ائمـه او و پیـروان ائمـه او و خـشم ملـت مظلـوم جهـان خفتیده است و اگر شما اي منافقان فعلاً از خواب این ملت جهان سوء استفاده میکنید، بـه عیاشی و رذالت خود ادامه میدهید، آگاه باشید که دیر یا زود به دست همین مردم مظلوم و بیچاره، بنیان ستم شما در هم خواهد شکست. اما تو پـدرم تـو مـادرم تـو بـرادرم و تـو خواهرم و (تو اي برادر مسلمانم خواهر مسلمانم پدر و مادر مسلمانم) تو. اي [که] خـودت  را پیرو حضرت محمد(ص ) میخوانی تو. اي که خودت را شیعه علی(ع )مـیدانـی، تو اي که خودت را پیرو حسین(ع ) میدانی و به طور کل تو اي که خودت را پیرو ائمـه اطهار میدانی. آیا وظیفه ات را در قبال قبول کردن و پسندیدن راه اینها انجام داده اید یـا نـه. آیا تو که با گفتن کلمۀ «لا اله الا االله» شهادت به وحدانیت خداي متعال داده اي و به عبـد و رسول بودن حضرت خاتم الانبیاء  محمد مصطفی(ص)و امامت ائمه اطهـار و بـه معـاد شهادت داده اي. آیا متوجه بودي که چه مسئولیتی را پذیرفتی یا نه .

وصیتنامه اي دیگر

                                                                                                              بسم االله الرحمن الرحیم

                                                                                                                    بسمه تعالی

وقَاتلُوهم حتَّى لَا تَکُونَ فتْنَۀٌ  سپاس خداوند جهان را که به ما قدرت و توانایی بخشید، تا در راهش و اسـلامش خـدمت مثبت انجام دهیم. بار خدایا سپاس بیکران تو را. خداوندا تو خود میدانی که اسـلام تـو در این برهه از زمان احتیاج دارد به مردانی چون حـسین(ع) و خمینـی ولـی مـا هـم پیـرو پیروان تو هستیم. هر چند که بندگانی امثال من هیچ ارزشی نداریم، حتی جانمـان. خـدایا دوست دارم که از این بدن خاکی من هیچ نماند و تبدیل شود به پودر و خاکستر چـونکـه  اگر بدنمان سالم باشد، ممکن است بر زمین هم ناراحت هایی ایجـاد شـود. خداونـدا ایـن دعاها را مستجاب کن. و از این بدنمان هیچ اثري نماند. خدایا تو خود میدانی که من براي رضاي تو و خدمتی به خلق محروم  تو خود بدان نه بـراي  افغانستان پا به این نهاد نهاده ام. شرط نه جا و نه چیز دیگري بوده. فقط رضاي تو و بعد از آن هم خلق مظلوم خلقـی کـه چه تجاوزاتی که به آنها نشده جلو مرد خانه، بـه ناموسـش تجـاوز کـرده و بعـد او بـراي اینکه دفاعی از ناموس خود بکند، دفاع او منجر بـه بیـرون آوردن چـشمهایش مـیشـود. خدایی جواب آنها را چه کسی یا کسانی باید بدهند؟ مگر نه این است که بایـد مـسلمان از مسلمان پشتیبانی کند؟ خدایا چطور وقتی اسرائیل به مردم بی دفاع فلسطین حمله مـیکنـد،  آمریکا از او پشتیبانی می نماید، ما مسلمانان براي چه اینگونه خودخـواه  و بـی معرفـت و بی غیرت باشیم؟ خدایا بنده که کاري نکرده ام، ولی در نبودن من به خانواده ام صبر عطا نمـا. خدایا شر دشمنان اسلام را به خودشان برگردان. برادران و خواهران مسلمان همکاران عزیز در راه اسلام لحظه اي درنگ نکنید، که اگر اسلام شکست بخـورد، دیگـر خبـري از اسـلام  نیست. بداد مردم مظلـوم افغانـستان برسـید. اي کـسانی کـه در پـشت  میزهـاي ریاسـت  نشسته اید، مسائل تفرقه انداز درست نکنید. همه شما یکی بشوید و اگر صد دست هـستید و از یک آستین بیرون [بیایید] اي کسانی که فقط بلد هستید که دروغ  بگویید و کارهایی که نباید بکنید، میکنید، به خود بیایید. [...]حرفی نیست. دعا براي مسلمین و امام زمـان(عجـل االله تعـالی فرجـه الـشریف) و رهبر عزیز.

 

ارسال نظر






captcha
ارسال