فائزون|شهید ثناالله درود

شهید ثناالله درود

فائزون شهید ثناالله درود رامعرفی می کند این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامه اش عنوان کرده است: این وظیفۀ همه مسلمانان است که برخیزند وجود این استعمارگران را از سطح کره زمـین پـاك سازند.

نام:ثناالله

نام خانوادگی:درود

نام پدر:وزیر

محل تولد:زابل

تاریخ تولد:۱۳۴۷/۶/۲۰

تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۶/۴

محل شهادت:شلمچه

تحصیلات:ابتدایی

کدخبر : 3106 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۲/۱۳|۱۲:۴۱

به گزارش فائزون در وصیت نامه شهید ثناالله درود عبارت های کلیدی وجود دارد که در ذیل آمده است

من پاسداري هستم از سلالۀ خون جملگی شهداي اسلام.

میخواهم هجرت کنم و چهارچوب تنگ این زمانه و این حیات پست را بدرم.

من یک سرباز اسلام و فرزند امام خمینی هستم.

 تصمیم گرفته ام بر آزادي هم کیشانم بکوشم و آنان را از دست این جهانخواران غرب و شرق و مزدوران وابسته به آنان نجات دهم.

 ایشان (غرب و شرق) خوب میدانند که اگر اسلام پا بگیرد، دیگر جان براي ماندن آنان نیست.

 این درد است براي مسلمانان جهان که نشسته اند و آمریکا کمر به قلع و قمع کردن اسلام بـسته است.

 پاسدارم، باید خط سرخ امام خمینی را پاسداري کنم.

 تصمیم گرفته ام بر سر رفتن به سوي خدا و تکامل و رشد انسانیت هجرت کنم.

 از برادران و دوستانم میخواهم که براي شادي روح من و همسنگرانم سنگرها را پر کنید.

 خالی گذاشتن این سنگرها خیانت به اسلام و خون شهدا میباشد.

 من وارث خونها و پانزده قرن خط سرخ شهادت تشیع هستم.

 این وظیفۀ همه مسلمانان است که برخیزند وجود این استعمارگران را از سطح کره زمـین پـاك سازند.

                                                                                                                    بسم االله الرحمن الرحیم

الَّذینَ آمنُوا وهاجرُوا وجاهدوا فی سبِیلِ اللَّه بِـأَموالهِم وأَنْفُـسهِم أَعظَـم درجـۀً عنْـد اللَّـه وأُولَئک هم الْفَائزُونَ «کسانی که به پروردگارشان ایمان آورده اند و براي برقـراري دیـن االله از دیارشـان هجـرت میکنند و براي بقا و پایداري قرآن با جان و مالشان در راه خدا جهاد میکنند بـزرگتـرین درجه و مقام را در نزد خداوند کریم دارند و به راستی که آنان رستگار دو عالمند». «ولَا تَحسبنَّ الَّذینَ قُتلُوا فی سبِیلِ اللَّه أَمواتًا بلْ أَحیاء عنْدربهِم یرْزقُونَ هرگز گمان نکنید کسانی که در راه خدا شهید گردیدند مرده اند، بلکه آنان همواره زنده انـد و در نزد خدا متنعم خواهند بود». اسلحه هاي سرد و گرم خود را (قلمها و مسلسلها را) از نشانه گیري بـه روي یکـدیگر منحرف و به سوي دشمنان اسلام و انسانیت که در رأس آنهـا آمریکاسـت، نـشانه رویـد. «امام خمینی من پاسداري هستم از سلالۀ خون، جملگی شهداي اسلام و وراث خونها و پانزده قرن خط سرخ شهادت تشیع، در زمانهاي و مقطعی پـر مخـاطره قـرار گرفتـه ام مـسئولیتهـاي  سنگینی بر دوشم افکنده آینده را با چشمهاي خویش مینگرم و بر گذشته می اندیشم. پس از فکرها و اندیشه ها به نتیجه اي جاودانه دسـت یافتـه ام کـه دو راه در پـیش دارم یکـی راه اینکه حسین وار مانند شهداي گذشته با تمامی وجودم راه پوییدن و رفتن را انتخاب کـنم و به صف شهدا بپیوندم. دوم اینکه مانند یزیدها حیوان وار بمانم. و بخوابم و هیچ حرکـت و هجرتی نداشته باشم. و بپوسم و هیچ در هیچ شوم و در این دنیا نـزد خداونـد متعـال و در برابر خون پاك شهدا مسئول و در آن دنیا نیز به آتش دوزخ گرفتار آیـم و اینـک زنـدگی و این زمانه و ایـن حیـات  راه اولی را برگزیده ام و میخواهم هجرت کنم و چهارچوب تنگ پست را بِدرم و هجرت کنم. آري تصمیم گرفتـه ام در اولـین نگـاه بـه سـرزمین اسـلامی ام میبینم در سر راه سرها را که همچون حیوانات انسان نمایی جلو حرکت و تکامل انسانهـا را گرفته اند و در گوشه [و] کنار جامعه ام به فتنه گري و آشوب پرداخته اند و باز میبینم کـه و غرب  چگونه ابرقدرتهاي شرق  و مزدوران وابسته به آنان، به خـاطر بـه خطـر افتـادن منافعشان، کمر به نابودي اسلام بسته اند و تصمیم نابودي انقلاب اسلامی مان را دارند و بـار دیگر میخواهند خون صدها هزار شهید و معلول را به تباهی بکـشند و توطئـه پـشت سـر توطئه براي نابودي انقلاب اسلامی که ترس از جهانی شدن آن را دارند. و همانطور که در حدیث آمده است «دشمنان شما را از نادانتـرین افـراد قـرار داده ایـم» و تمـام توطئـه هـا و نیرنگهاي آنان را نقش برآب میکند و این وظیفـه همـه مـسلمانان اسـت کـه برخیزنـد و وجود این استعمارگران را که هدفشان به مسلخ کشیدن کلیه مستـضعفین جهـان اسـت از سطح کرة زمین پاك سازند. و من یک سرباز اسلام و فرزند امام خمینی هستم. تصمیم گرفتـه ام کـه بـه سـهم خـود حرکت کنم و بر این آزادي هم کیشانم بکوشم و آنان را از دست این جهانخواران غـرب و شرق و مزدوران وابسته به آنان نجات دهم. بلی ایشان خوب مـیداننـد کـه اگـر اسـلام پـا بگیرد دیگر جان براي ماندن آنان نیست و حکومتهاي آنان که به گفته امام مانند طبلهاي توخالی میباشد، مانند حکومتهاي فرعون  و شداد  و نمرود،  به زودي واژگون خواهنـد شد. و اینجاست که میکوشند اسلام را نابود کنند و یـا ایـن کـه چهـره واقعـی اسـلام را نگه دارند، ملتها بشناسند و وقتی میبینند که تمام توطئه هاي آنان نقـش بـر آب مـیشـود، میکوشند که با اسلام به جنگ اسلام بروند و یا به توصیه  معلم شهید دکتر علـی شـریعتی  با «مذهب علیه مذهب» و مانند ابوجهل ها و ابوسفیانها و عمر و عـا ص هـا  بـا مـذهب مذهب، را نابود سـازند. و در ایـنجاسـت کـه صـدامهـا دم از اسـلام عفلقـی مـیزننـد و  ساداتها مانند یک طرف هم از اسلام [دم] میزنند و از طرف دیگر با دشمن ترین دشـمن مسلمانان جهان اسـرائیل «پیمـان دوسـتی و قـرارداد امـضاء مـیکننـد»  و ملـک خالـدها  میخواهند با هواپیماهاي آواکس آمریکایی از اسلام و خانه خدا پاسداري کنند و ایـن درد است براي مسلمانان جهان که نشسته اند و آمریکا از یک طرف کمر بـه قلـع و قمـع کـردن اسلام بسته و شوروي از طرف دیگر و دولتهاي مرتجع منطقه با بر سرِ نیزه کردنِ قرآنها، از طرف دیگر. اینجاست که اگر انسان بمیرد حق دارد. بلی اینان میخواهند اسلام را نابود سازند و به سلطه گري [خواهند] ادامه دهند. اینجاست که ناگهان ناراحـت مـیشـوم و بـه خود می آیم، چه کنم و غربیها و شرقیها را غربال کرده به دور ریختـه، امتـی خـالص و معتقد به مکتب اسلام به وجود آورم. بنابراین تصمیم گرفته ام بر سر رفتن به سـوي خـدا و تکامل و رشد انسانیت هجـرت کـنم و سـرزمین اسـلامی ام را از اشـغال ایـن بـی دینـان و فتنه جویان وابسته به امپریالیسم شرق و غرب در بیاورم. ناگهـان بـه فکـر مـرگ و شـهادت میافتم و مولوي را به یاد میآورم که میفرماید: این جهان همچون درخت است اي گـرام مــا بــر او چــون میـوه هــاي نــیم خــام ســخت گیــرد خــامهــا بــر شــاخ را زان کـــه در خـــامی نـــشاید کـــاخ را چون بپخت و گـشت شـیرین لـب گـزان ســست گــرد شــاخهــا را بعــد از آن چــون از آن اقبــال شــیرین شــد دهــان ســرد شــد بــر آدمــی ملــک جهــان  مولوي چه زیبا سرود، دو میـوة در حـال حرکـت را، بـه انـسان تـشبیه کـرده اسـت. و میگوید آن میوه [که] رشد نکرده، کامل نشده کال به درخت محکم چـسبیده اسـت، ولـی کم کم وقتی رشد نمود و کامل شد، وابستگی اش کم میشود و هرکس از آن بهره میگیـرد. عجب درسی! وجودم را به لرزه آورد ولی مصممتر میشوم کـه بـا شـتاب حرکـت کـنم و بعثت نمایم تا بر سرو تکامل یابم و کامل شوم وگرنه در محدودیت و کاهلیت و وابـستگی به زندگی خواهم ماند، روحم نیز باید از این قسمت بدنم بِدر آید و بـه عـالم اَعلـی رود و روحم نیز به حیات جاودانه پیوندند. بلی وقتی حضرت علـی (ع)بفرمایـد: «سـوگند بـه  خدا که علاقه پسر ابوطالب به مرگ بیشتر است از علاقه طفل به پستان مادرش» دیگـر مـا را از مرگ چه باك است. [است] کـه «مـرگ سـرخ بـه از زنـدگی ننگـین اسـت» بنـابراین حضرت علی(ع) این گونه به من میگوید: و مرگ را به هیچ میگیـرد مـن کـه خـود را شبیه و پیرو او میدانم چگونه نباید به سوي مـرگ بـروم، چنـانکـه وقتـی علـی(ع)در حربگاه (حرب= محل حرب و جنگ) وقتی شمشیر بیشعوري  [را] بر تارکش میخـورد میفرماید «فزت و رب الکعبه»  سوگند به خداي کعبه که رستگار شدم. او که امام و مقتـدا و الگوي ما بود گفت از این دنیا راحت شدم، پس من نیز باید بگویم و در صحنه باشم، لذا از برادران و دوستانم میخواهم که براي شادي روح من و همرزمانم سنگرها را پر کنید، که خالی گذاشتن این سنگرها خیانت به اسلام و خون شهدا میباشد و از پدر و مـادرم تـشکر میکنم که پاي من زحمت کشیدند و مرا اینگونه تربیت کردند که بتوانم حسین وار حرکت کنم و حسین وار شهید شوم. و در آخر شما را به صبر و تقوا سفارش میکنم و مـیخـواهم که براي من طوري عزاداري کنید که خداي نکرده ضـجه و گریـه شـما باعـث خوشـحالی دشمنان دین مبین اسلام نگردد و همچنین در آخر موفقیت پاسداران و سربازان و بـسیجیان را خواستارم. «اللهم ارزقنا اشرف القتل فی سبیلک»  «تنصرنی و تنصر رسولک و ختم عاقبتنا بالشهادة». «والسلام علیکم و رحمۀاالله

 ثناء االله درود

اخبار مرتبط

ارسال نظر






captcha
ارسال