فائزون|فرزندشهیدم امانت خدا بود و در راه خدا رفت/ تروریست ها مسلمان نیستند و بویی از انسانیت نبرده اند

مادر بسیجی شهید زکریا گمشادزهی عنوان کرد؛

فرزندشهیدم امانت خدا بود و در راه خدا رفت/ تروریست ها مسلمان نیستند و بویی از انسانیت نبرده اند

پس از حادثه تروریستی در مرز میرجاوه و شهادت ۴ مرزبان و بسیجی، اعضای تحریریه سایت لادیز با حضور در منزل پدر بسیجی شهید مدافع وطن زکریا گمشادزهی با خانواده این شهید بزرگوار ابراز همدردی کردند.

کدخبر : 16055 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۲/۸|۱۰:۲۷

به گزارش فائزون؛ نیمه شب 27 فروردین کفتارهایی در لباس انسان از تاریکی شب استفاده کرده و از خاک کشور پاکستان به برجک مرزبانی در میل 89 در بخش ریگ ملک شهرستان حمله می کنند تا با استفاده از تاریکی شب به خیال خام خود، برجک را به تصرف درآورده و نیروهای مرزبانی را به اسارت ببرند.

اما تروریست های مسلح با دفاع جانانه نیروهای مستقر در برجک روبرو می شوند که در این درگیری 2 نفر از نیروهای مرزبانی استوار یکم وحید حسین‌زاده و سرباز وظیفه ابوالفضل غلام‌پور در مقابله با تروریست های تکفیری شهید شدند.

نیروهای سپاه پاسداران برای کمک به نیروهای مرزبانی به محل درگیری اعزام می شوند امادر اثر برخورد با تله انفجاری 2 نفر از نیروها به نام زکریا گمشاد زهی و محمدنور رجبیان به شهادت می رسند.

برای دلجویی و دیدار از خانواده شهید زکریا گمشادزهی به سمت روستای مجیدآباد بخش مرزی ریگ ملک رهسپار شدیم بعد از طی مسافتی 20 دقیقه ای به دیوار مرزی رسیدیم دیواری که آن سوی خاک پاکستان است محلی که اکنون به مامنی برای اشرار مسلح و تروریست ها تبدیل شده و در طول مسیر برجک هایی را می بینیم که مرزبانان غیور ما در گرما و سرما بر فراز آن در حال مرزبانی از خاک کشور هستند تا دشمنان کوردل نتوانند از ناامنی آن سوی مرز استفاده کرده و خاک کشور ما را نا امن کنند.

در مسیر مجیدآباد، تابلویی از عکس شهید زکریا گمشادزهی را مشاهده کردیم بسیجی جوانی که شاید 19 بهار از زندگی اش گذشته بود و دریافتیم که به محل زندگی شهید نزدیک شدیم.
 

 

در بدو ورود به منزل پدر شهید گمشادزهی، خانمی میانسال به استقبال مان آمد خود را خاله شهید معرفی کرد، می گوید مادر و همسر شهید حال خوبی ندارند و همسر زکریا از داغ شهید در بستر بیماری است.
خاله شهید می گوید: زکریا سومین فرزند خانواده بود و حدود 19 سال داشت و بیشتر از یک سال از ازدواجش می گذرد.
او ادامه می دهد: خبر را از رسانه ها شنیدیم حاج محمدعثمان وحیدی‌فربرادرم و دایی و پدرخانم شهید زکریا نیز در این حادثه زخمی شده اما از حال او خبری نداریم به ما گفتند تحت درمان قراردارد و حالش بهتر است.

وی با آه و حسرت می گوید: خدا از تروریست ها و اشرار نگذرد که اینجور مردم را داغدار می کنند اینها مسلمان نیستند از دشمنان پول می گیرند تا ایران را ناامن کنند این اولین باری نیست که ناجوانمردانه سربازان و فرزندان ما را به شهادت می رسانند.
خاله شهید چند لحظه ای از ما جدا شد سپس بازگشت و از ما خواست از آنجاییکه حال مادرشهید مساعد نیست همراهش به اتاق دیگری به دیدن مادر شهید برویم. هنگامی که وارد اتاق شدیم بانویی میانسال با کمری خمیده مقابل مان بلند شد پس از دلجویی و عرض تسلیت از وی خواهش کردیم تا از شهید برایمان بگوید .

مادرشهید با بغضی فروخورده و صدایی گرفته که به زحمت شنیده می شد، درباره فرزند شهیدش می گوید:زکریا پسر صبور و مهربانی بود فرزندم قلب پاکی داشت و خداوند به خاطر همین پاکی او را خیلی زود نزد خود برد.
وی ادامه داد: حال همسرش اصلا خوب نیست، فرزند ما در راه خدا رفت این باعث آرامش دل ماست اینکه فرزندمان در راه خدا و کشورش شهید شده، تنها تسکین داغ مان هست، فرزندم امانت خدا بود و در راه خدا شهید شد.

صبوری این بانو مرا حیرت زده کرده بود گویی او بود که ما را دلداری می داد و سپاسگزار خدایش بود که فرزندش در راه حق شهید شده و می گفت الحمدالله که به راه حق رفت و در راه حق شهید شد.

مادر شهید درباره چگونگی اطلاع از شهادت فرزندش گفت: زاهدان بودم اول صبح به همسرم تلفنی شد که حالش را دگرگون کرد وقتی از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده گفت باید به ریگ ملک برگردیم حال یکی از اقوام خوب نیست فقط دعا کن، درحالیکه آشفته شده بودم دست به دعا گشودم.

وی در حالیکه اشک هایش را پاک می کرد، ادامه داد: رفت و آمدها و تلفن های پی در پی نگرانیم را بیشتر کرد به برادرم گفتم به من بگویید چه اتفاقی افتاده گفت آماده شو باید به بیمارستان برویم حال زکریا کمی خوب نیست در بیمارستان هم اصل ماجرا را به من نمی گفتند با همسرم تماس گرفتم و گفتم بگو چه اتفاقی برای زکریا افتاده، آنجا بود که همسرم ماجرا برایم شرح داد.

اشک امانش نمی دهد و با چشمانی اشکبار می گوید: خدا تروریست ها را لعنت کند، و جوانان کشور را از شر اشرار حفظ کند، تروریست ها مسلمان نیستند و بویی از انسانیت نبرده اند،اینها اجیر شده اند تا کشور ما را نا امن کنند من ایمان دارم جای فرزندم در بهشت است چون راهش، راه حق بود.

مادر شهید می گوید: برادرم حاج عثمان هنوز از شهادت داماد و همراهانش بی خبر است حالش بهتر است اما به او گفته اند زکریا و بقیه زخمی و در بیمارستان دیگری هستند.

وقتی از مادرشهید خداحافظی می کردیم با چشمانی قدردان ما را بدرقه کرد درحالیکه این ما هستیم که باید قدردان او و فرزندش باشیم که جانش را برای حراست از مرزهای کشور و حفاظت از ما فدا کرده است.


انتهای پیام/

ارسال نظر






captcha
ارسال