فائزون|شهید مصدق سالاری

شهید مصدق سالاری

فائزون شهید مصداق سالاری رامعرفی می کند این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامه اش عنوان کرده است: تا آخرین قطرة خون این راه را ادامه می دهم.

نام:مصدق

نام خانوادگی:سالاری

نام پدر:علی

محل تولد:زهک

تاریخ تولد:۱۳۴۱/۲/۳

تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۸/۶

محل شهادت:مریوان

تحصیلات:پایان دوره ابتدایی

دین:اسلام

مذهب:شیعه

کدخبر : 3122 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۲/۱۴|۰۹:۰۴

به گزارش فائزون در وصیت نامه شهید مصداق سالاری عبارت های کلیدی وجود دارد که در ذیل آمده است

تا آخرین قطرة خون این راه را ادامه [می]دهم.

اگر لطف خدا همچنان به این عاصی تداوم داشت و خداوند خریدار جانم شد، شهید میشوم.

خونم بر روي خون دیگر شهداي این طریق خواهد ریخت.

براي باز شدن راه کربلا، باید سیل خون راه بیفتد و راه را باز کند.

اگر در این راه شهید شوم، مادر و برادرانم گردنهاي خود را بالا بگیرند.

مادر: برادرانم را چنان بپرور که اجازه چسبیدن [بـه] گوشـهاي از پیـراهن اهـلبیـت را یافتـه و دنبالهرو امام حسین(ع)گردند.

بدان که شهید مظلوم آیتاالله بهشتی که بدنش و دسـت و پـایش را قطـع کردنـد، در نـزد خـدا عزیزتر نبودم.

اگر با بدن سوختهام مواجه شدي، آگاه باش که در نزد خدا از شهید رجائی که بـدنش خاکـستر شده، بهتر و عزیزتر نبودهام.

اگر جنازهام پیدا شد، بدانید که امانتداري شما نزد خدا بیشتر مقبول شده است.

بسم االله الرحمن الرحیم

یا ایها الَّذینَ آمنُوا إِذَا لَقیتُم فئَۀً فَاثْبتُوا واذْکُرُوا اللَّه کَثیرًا لَعلَّکُم تُفْلحونَ» 

  «اي کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه با فوجی از دشمن مقابل شـدید بـا آنهـا پایـداري کنید و خدا را پیوسته یاد آرید، باشد که پیروزمند و فاتح گردید».

اینک که این سطور را مینویسم، انتظارم براي فرا رسیدن چنین لحظـهاي کـه مـدتها از صمیم قلب آرزوي آن را داشتم، فرا رسیده است و اکنون که لطف خداوند شاملم شده کـه من گنهکار و روسیاه بیارزش، در این راه مقدس و پاك که تنها خاصان خدا را اجـازه قـدم زدن در آن است که کفران نعمت نکرده و این اجازه مقدس را پاس دارم. و تا آخرین قطره خون این [این] راه را ادامه دهم و امانتی را که پس از برداشتن اولین قـدم بـردرش نهـاده شده به سرمنزل مقصود برسانم و براي آنکه در نیمه راه از سنگینی بار زانوانم خـم نگـردد از لحظۀ ورود در این [راه] پیوسته دعایم این بوده است: «ربنَا أَفْرِغْ علَینَا صبرًا وثَبت أَقْدامنَا وانْصرْنَا علَى الْقَمِ الْکَافرِینَ»  که هرچه دارم و داریم از اوست و اگر لحظهاي لطف او از من برداشته شود، به اسفلالسافلین سقوط خواهیم کرد و اگر لطف خدا هـمچنـان بـه ایـن عاصی تداوم داشت و خدا خریدار جانم شد، شهید میشوم و خونم بـر روي خـون دیگـر شهداي این طریق خواهد ریخت، چرا که براي باز شدن راه کربلا باید سیل خون راه بیفتـد و راه را باز کند، تا یاران خدا و مشتاقان حسین(ع) از این راه گذشته و جانهاي خود را از بوي قبرش سرشار نمایند. اگر در این راه شهید شوم مادر و برادرانم گردنهـاي خـود را بالا بگیرید که شما هم توانستهاید به خروشانتر شدن این سیل کمک کنید. اي مادر بزرگوارم اگر شهید شـدم- مـادر بهتـر از عمـرم- بـه دامـن پـاک[ت] ببـال کـه توانستی چنین فرزندي بپرورانی که در صورت مقبول شدن همنـشین صـالحان و خاصـان خدا گردد. برادرانم را چنان بپرور که اجازه چسبیدن [به] گوشهاي از پیـراهن اهـلبیـت را یافته و دنبالهرو امام حسین(ع)گردند. اما شما مادر گرانقدرم اگر با بدن شهید و دست و پاي قطع شدهام مواجه شدي، بدان که از شهید مظلوم آیت االله بهشتی که بدنش و دست و پایش را قطع کردنـد، در نـزد خـدا عزیزتر نبودم. اگر با بدن سوختهام مواجه شدي، آگاه باش که در نزد خدا از شهید رجایی که بدنش خاکستر شده بهتر و عزیزتر نبودهام. اگر جنازهام پیدا نشد، بدانید کـه امانـتداري شـهادتم خـداي شما نزد خدا بیشتر مقبول شده است. اما مادر و خواهران اگر در نکـرده چادري گریان داشتید، همانطور که در شب دامادیم میبایـست باشـید، دلِ خنـدان داشـته باشید. از کلیه آدمهایی که حقی بر گردنم دارند، حلالیت مـیطلـبم، بـه خـصوص سـلطان صوفی. در خاتمه یادآور میشوم، مادر گرانقدرم حلالم کنید. مادر اگر شما خوشـبختی مـرا میخواستید، بدانید که در این راه خوشبخت شدم.

«إِنَّا للَّه وإِنَّا إِلَیه راجِعونَ» 

در کنار تربت شهید «زاهدي» مرا دفن نمایید .

یا مهدي ادرکنی عجل علی ظهورك

پاسدار راه حق مصدق سالاري کامیاران کردستان 62/7/18

ارسال نظر






captcha
ارسال