فائزون روحانی شهید محمد علی عبادی را معرفی می کند.
سیدمحمدعلی عبادی در مهرماه 1348 در روز 13 رجب، روز میلاد حضرت امیرالمؤمنین (ع) در شهر قم متولد و در 19 دیماه 1365 در ایام فاطمیه در سن 17 سالگی در عملیات کربلای پنج به مقام والای شهادت نایل آمد.او از نظر اخلاقی بسیار وارسته و دارای هوشی سرشار و دید سیاسی عمیق و شیفته امام امت بود. او و برادر شهیدش در خردسالی علیه نظام شاهنشاهی مبارزه می کردند. از دوازده سالگی مرتب به جبهه می رفت و در همان سن در عملیات فتح المبین در خط مقدم می جنگید یکبار در محاصره دشمن افتاد که با رشادت خود و همرزمانش حلقه محاصره را شکست تن به اسارت ندادند. او چندین مرتبه مجروح و مصدوم شد. گاهی با تیر مستقیم. کلاش در ناحیه شکم و گاهی بر اثر ترکش خمپاره و گاه با بمبهای شیمیایی، ولی جبهه را ترک نگفت، در عین حال که رزمنده ای پرشور بود از درس و غافل نبود. علاوه بر تحصیلات دبیرستان علوم حوزه را فرا گرفت. او ورزش دوست و ورزشکار و مربی تیم رزم آوران و عضو فعال اتحادیه دانش آموزان زاهدان بود. در جلوگیری از مفاسد، کنترل شهر و گشت شبانه بسیجیان حضور فعال داشت. نمازهای پنج گانه را در مسجد جامع با جماعت بجا می آورد. مدتها قبل از رسیدن به سن بلوغ ماه مبارک رمضان را روزه می گرفت. وی در پستهای مختلفی چون گروه تخریب، مخابرات، تیربارچی، و فرماندهی دسته، که آخرین مسئولیتش بود خدمت کرد.
فائزون وصیت نامه روحانی شهید سید محمدعلی عبادی را منتشر می کند.
اشهد ان لااله الا الله و اشهد انّ محمّداً رسول الله و اشهد انّ علیّاً ولی الله
ولا تحسبنّ الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
)و نپندارید آنانکه در راه خـدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.(
با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با سلام به شهداء از هابیل تا عاشورای حسینی تا هفت
تیر و از هفت تیر تا آخرالزمان.
به امید ظهور مولامان و صاحبمان آقا امام زمان(عج) و به امید اینکه این انقلابمان که به خون هزاران شهید رنگین است و بار سنگین آن به دوش مردم مستضعف است را به انقلاب بزرگ جهانی آقامان امام زمان(عج) متصل کنیم، مستلزم این کار این است که این درخت انقلاب بوسیله خون جوانان این ملّت آبیاری شود.
پس: پدر و مادرم، از شهادت من ناراحت نباشید که من این کار را از جدّم حسین(ع) به ارث برده ام و خوشحال هستم، در فردای قیامت در مقابل فاطمه الزهرا(س) سرافرازم که فرزندش (خمینی کبیر) را تنها نگذاشتم مرگ من را در نیافت بلکه من با شهادت خود مرگ را نیست کردم و به زندگی ابدی که همان آرزوی دیرینه ی هر انسانی است رسیدم در شهادت من گریه نکنید که من از علی اکبر امام حسین(ع) بهتر نیستم و اگر می خواهید گریه کنید در مصیبت زهرای اطهر گریه کنید در مصیبت هفتاد و دو یار مظلوم حسین گریه کنید.