فائزون شهید حسینعلی ارجمندی را به نقل از کتاب عرشیان هم آشیان معرفی می کند.
حدود نه سال از شهادت محمدعلی در « کربلای 5 » می گذشت که برای بار سوم رویایی به سراغ مادر آمد و او در خواب دید که دیوار خانه شکافته شد و مردی نورانی به داخل خانه آمد و حسینعلی را با خود برد .
مادر صبح زود از خواب بیدار شد و سماور را برای مراسم روضه ی ده روزه ی حضرت زهرا (س) در دهه فاطمیه روشن کرد . روضه شروع شد و عکس شهیدان « علیرضا » و « محمدعلی » در کنار شمعی زینت بخش این محفل بود اما دلشوره ی مادر از خواب دیشب لحظه ای او را آرام نمی گذاشت . تا اینکه روضه به پایان رسید و خبر ترور حسینعلی ، فرزند چهارم خانواده را برای او آوردند .
شهید حسینعلی به دلیل اینکه برادر بزرگترش در رشته ی پزشکی مشغول به تحصیل بود بعد از فوت پدر بزرگوارش سنگینی بار مسئولیت خانواده را بر دوش کشید و با استخدام در ثبت احوال ، پس از آشنایی با سیستم اداری و اهمیت شناسنامه و سند ، کار صیانت از اسناد مردم را با جان و دل پذیرفت و در مسئولیت های متعددی از جمله : رئیس اداره ثبت احوال بمپور و کارشناس حراست اداره کل ، دژ مستحکمی در مبارزه با رشوه خواری و جعل اسناد را بنیان نهاد .
با توجه به کوشش و جدیّتی که حسینعلی در کارش داشت به عنوان معاون اداری و مالی ِ اداره کل منصوب شد و به دلیل حساسیت کار حراست ، این مسئولیت خطیر را نیز شخصاً بر عهده گرفت . این شهید بزرگوار معتقد بود حراست از اسناد هویتی و جلوگیری از سوء استفاده ی افراد فرصت طلب در استانِ حساسِ سیستان و بلوچستان خصوصاً رسیدگی به موضوع مشکوک تابعیتی خود یک نوع جهاد و دفاع محسوب می شود ، لذا با تمام توان تلاش می کرد و معمولاً آخرین فردی بود که از اداره خارج می شد . تا این که افرادی معلوم الحال ولی مجهول الهویه که وجود چنین شخصیتی را مخلّ فعالیت های سود جویانه خود می دیدند ، در تاریخ 18/12/83 هنگام خروج از اداره وی را مورد اصابت چند گلوله قرار دادند که بلافاصله به بیمارستان زاهدان منتقل و جهت ادامه درمان به تهران اعزام شد ولی علی رغم تلاش کادر پزشکی به دلیل شدت جراحات در تاریخ 1/2/84 به برادران شهیدش پیوست .
از آن پس مادر ماند و سه قاب عکس و رویای پرواز فرزندان شهیدش .