فائزون شهید حسینعلی عالی را معرفی می کند.
شهید حسینعلی عالی روز پانزدهم شهریور ماه سال 1345 بود که همزمان با برخحاستن بانگ الله اکبر از مسجد محله حسینعلی دیده به جهان گشود . نوزادی که منش پهلوانی در سرشت او وجود داشت . بدلیل علاقه پدر به اهل بیت نام حسینعلی بر او گذارده شد و او در خانواده ایی کاملاً مذهبی و ساده زیست رشد کرد . حسینعلی تنها دوازده سال داشت که انقلاب اسلامی پیروز شد و او با اینکه سن و سال و کمی داشت امّا بواسطه ی رفت و آمد به مسجد و ارتباط با روحانیون در جابجا کردن پیامهای حضرت امام (ره) و اعلامیه ها به انقلابیون مبارز کمک می کرد .
با پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی حسینعلی هم مثل اغلب نوجوانان مومن و مذهبی به نهادهایی مثل جهاد سازندگی ، کمیته انقلاب اسلامی و انجمن های اسلامی مدارس و بخصوص بسیج کمک می کرد و در برخی روستاهای محروم به قدر بضاعت خودش فعالیت می نمود . اما حضور پررنگ در بسیج از وی یک بسیجی خوش ذوق و مطیع رهبری ساخته بود . به توصیه یکی از دوستان بسیجی اش به باشگاه ورزشی رفت و در تمرینات کشتی شرکت نمود . او که کشتی سنتی سیستانی را بخوبی می دانست از قدرت خوبی نیز برخوردار بود امّا ضعف تکنیکی داشت که این امر نیز زیر نظر مربی اش مرتفع گردید .
حسینعلی از فنون کشتی فرنگی بیشتر استفاده می کرد امّا با بکارگیری توصیه های مربی اش با فنون کشتی آزاد و استفاده از پا نیز بخوبی آشنا شد . سال 1361 اولین دوره مسابقاتی بود که حسینعلی در آن شرکت کرد امّا موفق به دریافت مقامی نشد با این حال پس از مدرسه به باشگاه می رفت و پس از تمرین نیز راهی پایگاه بسیج می شد. حسینعلی در مسابقات جام وحدت سال 1362 دوباره بخت خود را آزمود و موفق به کسب مقام سوم مشترک شد . همان سال در مسابقات دهه فجر شرکت نمود و در وزن خودش به مقام نخست رسید . حسینعلی در حالیکه مهیای پیشرفت و طی کردن پله های ترقی بود عزم سفر به سرزمین جهاد نمود.
او که مدتها فعالیت پردامنه ایی داشت در همان نوجوانی رهسپار جبهه شد و در واحد اطلاعات عملیات مشغول شد . حسینعلی منش پهلوانی داشت و بسیار فروتن بود . با اینکه بسیاری از کارهایی که انجام می داد برای لشگر 41 ثارالله اهمین بالایی داشت امّا هرگز خود را شخص مهمی قلمداد نمی کرد . او در انجام عملیات والفجر 8 تلاش چشمگیری انجام داد و عاقبت بر اثر اصابت موشک حاوی مواد شیمیایی به سنگر واحد اطلاعات عملیات لشگر بصورت شدیدی شیمیایی شد تا جاییکه پزشکان به اتفاق او را از رفتن به جبهه منع کرد . امّا حسینعلی تاب ماندن نداشت و برای عملیات کربلای 4 و کربلای 5 مسول محور بود .
او در شب عملیات کربلای 5 در حالیکه لباس غواصی بر تن داشت پشت سیم های خاردار حلقوی دشمن گیر کرد . دشمن در حال هدف قرار دادن همه نیروهایی بود که در پشت سر حسین حرکت کرده بودند . در اینجا بود که یک بار دیگر روحیه بلند و منش پهلوانی و مسلک عارفانه اش او را به کار بزرگی وا داشت . حسینعلی خود را بر روی سیم های خاردار انداخت تا نیروها از روی او عبور کنند . پس از آنکه نیروها از روی وی عبور کرده و خط دشمن را شکستند متوجه جسم بی جان حسینعلی گردیدن که بر روی سیم های خاردار افتاده و با چهره ایی معصوم به ملکوت عروج کرده بود . اینکار حسینعلی در نوزدهم دی ماه سال 1365 برای همیشه در ذهن سرداران لشگر 41 ثارالله و بویژه سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی ثبت و ضبط گردید .
مناجات
خدايا من عاصي روسياه اگر در جبهه خانه ات را نمي بينم كه زيارت كنم مي خواهم كه خودت را با وصالت زيارت كنم و به جاي غسل كردن با آب در خون خودم شنا نمايم ، ميخواهم با ريختن خونم كه همان غسل است گناهانم را پاك نمايي و به جاي قرباني دادن خودم را قرباني تو كنم شايد مورد رضايت تو افتد و مرا نيز ببخشايي و اين حج را نيز قبول كني .
خداوندا مي خواهم كه همچون شهداء مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرين قطره خون راه آنها را ادامه دهم . مي خواهم همچون دوستانم به سوسوي آن ستاره اي كه نور اميد به من بخشيده پر بكشم خداوندا من نه بهشت ميخواهم نه شهادت . من ولايت مي خواهم ولايت مولا علي (ع) مرا به ولايت مولا علي بميران و آن جناب را در شب اول قبر به فرياد رسي من برسان . خداوندا اگر ره گم كرده ام رهنما مي جويم . اگر در اين دنيا نتوانستم دوست و آشنا و هم قلب پيدا كنم تو ا مي جويم زيرا مي دانم كه تمامي اين دوستي هاي دنيا فقط و فقط چند صباحي بيشتر نيست و آنچه باقي مي ماند دوستي با توست .
خدايا ما زا از دوستان حسين(ع) قرار بده تا در آخرت از كساني باشيم كه با خون حسين (ع) را ياري نموده اند و در راهي كه حسين (ع) شهيد شده است كشته شده باشند .
سردار شهيد حسينعلي عالي