به گزارش فائزون،اکبر گودرزی یک طلبه ی الیگودرزی بود که دوره ای کوتاه را در حوزه های علمیه قم و خوانسار گذرانده بود ، وقتی بیست ساله بود که راهی تهران شد و کلاس هایی با عنوان قرآنی را در تهران برگزار کرد و از این راه شاگردان و مریدان زیادی کسب کرد ، آنها نگاهی متفاوت و غلط از قرآن پیدا کردند و در نهایت سر از دادگاه های انقلاب برآوردند و روز سوم بهمن 1358 دادگاه انقلاب اسلامی، محاكمه اعضای گروه «فرقان» را آغاز كرد...
نگاهی متفاوت از فرهنگ قرآنی
از زمانی كه ادبیات ماركسیستی در فضای مبارزه با رژیم شاهنشاهی رواج یافت و پای آن به محفل روشنفكران و مبارزان مسلمان باز شد و حتی برخی از طلاب جوان را نیز تحتتأثیر قرار داد؛ تطبیق آن با آیات قرآن و كلمات نهجالبلاغه، به عنوان آفتی، كه التقاط را به دنبال داشت، دامنگیر جریان مبارزه شد. یكی از آسیبهای این آفت، نگاهی متفاوت از فرهنگ قرآنی، به مبارزه مسلحانه و حذف فیزیكی دشمن بود؛ كه متضمن اصالت مبارزه بود. ناامیدی افراد مسلمانی كه در جریان مبارزه علیه رژیم ستمشاهی قرار داشتند، از مبارزه مسالمتآمیز و شیوه پارلمانی موجب شد تغییر و تحولاتی در جریانهای سیاسی رخ دهد. لذا از درون نهضت آزادی سازمان مجاهدین خلق پیدا شد كه برای سالیانی با نام سازمان آزادیبخش ایران و وابسته به نهضت آزادی معرفی میشد. از سوی دیگر به پیدایی سازمان چریكهای فدایی خلق از درون حزب توده انجامید. همچنین در چنین شرایطی بود كه گروه فرقان به عنوان یك جریان التقاطی چپ به ظاهر اسلامی شكل گرفت.
گروه فرقان در سال ۱۳۵۶ش، به رهبری اکبر گودرزی فعالیت سازمانی خود را آغاز کرد. اکبر گودرزی طلبهای جوان از اهالی لرستان، روستای دوزان در نزدیکی الیگودرز، مکانی مابین خمین و الیگودرز بود و چون پدر وی چوپان بود، اعضای گروه فرقان، برای وی لقب «چوپانزاده آزاده» را برگزیده بودند.
گروه فرقان توسط فردی به نام اكبر گودرزی برای مقابله با روحانیت و مبتنی بر ایدئولوژی «اسلام منهای روحانیت» شكل گرفت. گودرزی متولد سال 1335 در روستای دوزان نزدیك الیگودرز بود كه در اوایل دهه 1350 عازم خوانسار شد و مدتی در مدرسه علمیه آنجا تحصیل كرد. او یك سال را نیز در قم گذراند و سپس به تهران آمد. او در تهران مدتی را به تحصیل نامنظم دروس طلبگی گذراند و در نهایت در سال 56 از لباس طلبگی خارج شد.
گودرزی اعضای گروه خود را در ظرف مدت ۳ تا ۴ سال از میان جلسات قرائت و تفسیر قرآن در تهران انتخاب کرد. در ۱۳۵۶، گودرزی کلاسهای تفسیر خود را در مناطق مختلف نازیآباد سلسبیل، مسجد خمسه در قلهک، جوادیه و نیز مسجد فاطمیه خزانه برپا کرد و از همین طریق موفق شد گروه خود را متشکل از ۶۰ ـ ۵۰ نفر عضو تشکیل دهد.
ورود فرقان به حوزه ی سیاست
بعد از انتخاب اعضا، گروه وارد مرحله جدیدی شد و از همان سال با صدور اعلامیه و بیانیه وارد حوزه سیاست و مبارزه به طور رسمی شد، اما مبارزه این گروه در این زمان تنها به صدور اعلامیه محدود میشد. زمان تدوین و شکلگیری ایدئولوژی این گروه، بهطور کامل در زمان حکومت رژیم پهلوی بود و بعد از وقوع انقلاب اسلامی، گروه فعالیت تروریستی خود را آغاز کرد و وارد مرحله عمل شد.
از بعد زمانی، از این نظر که دوران تکوین گروه در سالهای قبل از انقلاب بود، این گروه به عنوان یک گروه ضد رژیم شاه خود را مطرح کرد و در این حوزه بخشی از اطلاعیهها و کتابهای تفسیر خود را انتشار داد. اینگونه کتب در واقع ایدئولوژی مدون گروه فرقان بود که گودرزی بنا بر روحیه ضد روحانیتی که داشت، اظهار میداشت که این کتب نتیجه یافتههای وی در جلسات دینی است که وی از ۱۶ سالگی اداره میکرده، نه دروسی که در حوزه علمیه به وی آموخته شده است.
«رفراندوم، توطئه استحمار و استعمار»
ایدئولوژی مهمترین محور فعالیت این گروه بود و در واقع ستون اصلی کار بر روی ایدئولوژی استوار بود و عملکردها و اقدام مسلحانه این گروه در آینده، نتیجه مستقیم تفکر و منش فکری رهبری این گروه بود. ایدئولوژی گروهک فرقان بشدت متاثر از ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران و برداشت غلط از آثار دکتر علی شریعتی بود به طوری که معمولا بر روی جزوات خود جملاتی از این دو منبع به چاپ میرساندند.
در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ گودرزی توانست با کمک گرفتن از روحیه انقلابی جوانان کشور در آن سالها و براساس آموزههای نشات گرفته از برداشتهای شخصی خود از قرآن، بشدت علیه روحانیت جبهه گیرد. گروه فرقان بعد از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی اعتقاد داشت که روحانیت بدون خواست مردم به شکل کودتا به قدرت رسیده است و به علت نداشتن تجربه کافی در زمینه اداره کشور، نداشتن تخصصهای لازم در امور فنی و مدیریت ارگانهای کشوری، کنارهگیری روحانیت از مسوولیتها را ضروری میدانست اما در مورد جانشینی آن، نظر خاصی ارائه نمیکرد، زیرا این گروه در ظاهر خواستار سقوط رژیم شاه بود و روحانیت را ضد توحیدیترین عناصر جامعه میدانست و معتقد بود که باید در کمترین زمان ممکن با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از میان برداشت تا هم قربه الی الله به دستورات و احکام خدا عمل شده باشد و هم خلق تحت ستم از استعمار حاکم رهایی یابند. درباره همه پرسی جمهوری اسلامی، در نشریهای که در فروردین ۵۸ با عنوان «رفراندوم، توطئه استحمار و استعمار» منتشر میکند، مردم را از رأی دادن بازمیداشت. این گروه برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم، در بهمن ۵۷ به تجهیزات نظامی مجهز شد. در این زمان، انقلاب پیروز شده و فرقان که «روحانیت را از بنیان و اساس باطل» میدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنها کرد.
گروه مذکورکه از دیدگاه تئوری و ایدئولوژیکی نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، به رویارویی مسلحانه با انقلابیون و جمهوری اسلامی پرداخت و به آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» استناد کرده و براین اساس اقدام به ترور مهرههای اساسی انقلاب اسلامی کرد. محمد مهدی جعفری، در رابطه با تفاسیر گروه فرقان از قرآن میگوید: «این تفاسیر با روح قرآن مطابق نیست. برای نمونه در داستان یوسف (ع) گرگ به معنای ضد انقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب (ع)، یوسف را برای به دام انداختن ضد انقلاب به سوی آنها فرستاده است.»
«عزت شاهی» که از بازجویان اعضای فرقان پس از دستگیری بود، در رابطه با روحیات آنها میگوید: «رهبران این گروه، تحلیل و کار خود را به نام دین صورت میدادند و بچههای مذهبی را که جذب روحانیت نمیشدند، به سوی خود میکشیدند. آنها مصداق عینی خوارج بودند و مانند آنها فکر میکردند. افراد گروه به اکبر گودرزی میگفتند: امام!»
این صحبتها به سهولت، تفسیر و باور نادرست این گروه را نسبت به مسائل نشان میدهد. این گروه سعی داشتند تا از قرآن دستاویزی برای انگارههای انقلابی خود عرضه کند، اگرچه گفتمان حاکم بر نوشتههای گروه فرقان، تطابق جدی با نوشتههای شریعتی نداشت اما اعضای گروه پس از دستگیری در تلاش بودند تا باور شریعتی را به عنوان ارکان اصلی گروه خود معرفی کنند، به طور نمونه حسن عزیزی، یکی از اعضای این فرقه صراحتا در بازجوییهای خود عنوان کرد که خط فکری همگی تقریبا تمایلاتی بین دکتر شریعتی و مجاهدین خلق بود و حتی عدهای از افراد این گروهک در وصیتنامههای خود، اعضای خانوادهشان را به خواندن کتابهای دکتر شریعتی دعوت میکردند.
مجموع افراد ترور شده توسط فرقان ١٩ نفر بودند كه 6 تن از آنان مجروح شدند و زنده ماندند. اما مهمترین ترورهای این گروه به شرح زیر است:
1. تیمسار محمدولی قرهنی، سوم اردیبهشت 1358.
2. آیتالله شیخمرتضی مطهری، یازده اردیبهشت 1358.
3. حجتالاسلام علیاكبر هاشمی رفسنجانی، خرداد 1358.
4. حاجتقی حاجطرخانی، تیر 1358.
5. آیتالله رضی شیرازی، تیر 1358.
6. حاجمهدی عراقی، شهریور 1358.
7. حسام عراقی، شهریور 1358.
8. آقای حاجحسین مهدیان، شهریور 1358.
9. آیتالله شیخمحمد مفتح، آذر 1358.
10. آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، آذر 1358.
گروه فرقان در مدت زمانی كه دست به اسلحه برد و تا زمان دستگیری اعضاء، طرحها، شناساییها و ترورهای متعددی انجام داد. برخی از آنها حتی در بررسیها و بازجوییها هم مطرح نشد؛ كه جهت پیشگیری از اطاله كلام از ذكر آن خودداری میشود. از بین ترورهای فوقالذكر، ترور ردیفهای 3، 5 و 8 ناموفق بود و تنها منجر به مجروحیت ایشان شد.
فرقانیها مصداق کامل خوارج بودند، با همان شیوه برخورد و تفسیر ناصحیح از قرآن. گروه برای صدور حکم اعدام، برای هرکس که تشخیص میداده مشکل چندانی نداشته و با تشکیل جلسات مختصری به نتیجه میرسیده است.
فرقان نمونه کاملی از جهل، تحجر و برداشتهای سطحی از دین بود.
این گروه پر بود از جوانان احساسی که بر اساس تعریفهایی جاهلانه از دین به ترور چهرههای تأثیرگذار انقلاب پرداختند. در لیست ترورهای فرقان، نامهای ارزشمند زیادی دیده میشود: «شهید مطهری، شهید مفتح، حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام، سپهبد قرنی، سید محمدعلی قاضی طباطبایی و...». قاتل شهید مطهری، محمدعلی بصیری بود. وی پس از دستگیری اظهار کرد که هیچگونه شناخت قبلی نسبت به شهید مطهری نداشته است و تنها دلیلی که وی را به این کار ترغیب کرده، کینه شدید وی نسبت به روحانیت بود و بعد از اینکه در بین افراد گروه مطرح شد که میخواهیم یکی از روحانیون مهم شورای انقلاب را ترور کنیم، خود را داوطلب این کار کرد.
در محل ترور استاد مطهری، برگهای زرد گذاشته بودند که با خط قرمز روی آن نوشته شده بود: «فرقان» و در زیر آن با خط سیاه تایپ شده و نوشته بود: «خیانت شخص مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب تودههای خلق بر همه روشن بود. لذا اعدام انقلابی نام برده، انجام پذیرفت.» این گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و تأمین هزینه عملیات تروریستیاش، اقدام به سرقت چندین بانک کرد تا بتواند پولهای سرقتی را صرف خانههای تیمی و خرید اسلحه نماید. این اقدامات به درستی، انحراف این گروه و رهبران آن را نشان میدهد. در ۱۸. ۱۰. ۱۳۵۸ گودرزی رهبر این گروهک دستگیر شد.
وی که طراح بسیاری از ترورها و عملیات این گروه بود و به طور مستقیم در ترور شهید قرنی شرکت داشت در ۳. ۳. ۱۳۵۹ اعدام شد. در روز دستگیری گودرزی، تعداد دیگری از اعضای این گروه با نامهای علی حاتمی، سعید مرآت، عباس عسگری، علیرضا شاه بابیک و حسن اقرلو نیز دستگیر و اعدام شدند.
بقایای فرقان تا اوایل سال ۱۳۶۰ ه. ش. همچنان به انتشار برخی از جزوات میپرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده کرده، آنها را با اندیشههای خود پیوند میدادند. گروهک فرقان که چندان از نظر ساختاری قوی نبود و اعضای آن تنها دلخوش به افکار و ایدئولوژیهای گودرزی رهبر گروه بودند، بعد از اعدام وی و دستگیری اعضای اصلی آن از هم فروپاشید و بقایای این گروه توبه کرده و تواب شدند.