به گزارش فائزون به نقل از خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، یکی از رزمندگان دانشآموز دوران دفاع مقدس، «پرویز حیدری» است. رزمنده ۱۵ سالهای که پدرش کشاورز بود و خودش هم درآمدی نداشت تا بتواند هزینه کرایه ماشین را از روستا تا مقر اعزام به جبهه تأمین کند. اما این نوجوان دست به دامان مادر میشود تا از گروه اعزامی به جبهه جا نماند. روایت این رزمنده را در ادامه میخوانیم.
من در آبان ماه ۶۴ میخواستم عازم جبهه شوم. یک ماه قبل از اعزام، پدر و مادرم مطلع شدند. چون پسر بزرگ خانواده بودم، پدرم میگفت: «بمان کمکم کن و من را دستتنها نگذار» اما حضور در جبهه از همه مسائل برایم مهمتر بود. حتی گریههای مادرم هم نمیتوانست مانع از رفتن من به جبهه شود. بالاخره آبان ماه آماده اعزام به جبهه شدم که پدرم دنبالم آمد و من را از مینیبوس پیاده کرد. بعد از کلی چانهزنی پدر و مادرم را راضی کردم تا در آذرماه به جبهه بروم.
یکی از خاطرات جالبی که از اعزام به جبهه دارم، این است که من حتی کرایه ماشین نداشتم تا از روستا، خودم را به مقر اعزام به جبهه در تکاب برسانم. مادرم دستکشی که بافته بود را فروخت و برای هزینه کرایه به من داد. من در اعزامهایم چهره پر از غصه و اشکهای مادرم را میدیدم. حتی نمیخواستم برای بدرقه من تا کنار ماشین بیاید.
پایان پیام/