شهید علیرضا حضرت زاد

کد مطلب: 3089  |  تاريخ: دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶  |  ساعت: ۲۲:۴۳


شهید علیرضا حضرت زاد

فائزون شهید علیرضاحضرت زاد رامعرفی می کند این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامه اش عنوان کرده است: لبیک گفتن به ندای رهبر از واجبات دین است.

به گزارش فائزون در وصیت نامه شهید علیرضا حضرت زاد عبارت های کلیدی وجود دارد که در ذیل آمده است
 لعنت ما بر مردم کوفه و یزیدیان که امام را تنها گذاشته و او را به شهادت رساندند.
 نفرین ما بر کسانی که از ترس جان در کنج خانه نشسته و کمر همت نمی بندند و به جبهه ها نمی روند.
 چرا باید د ر چنین لحظاتی که دشمن کافر ما رو به نابودی است ما بهانه هایی برای نرفتن به جبهه ها بیاریم.
 لبیک گفتن به ندای رهبر از واجبات دین است.
 حرف ولایت فقیه بالاتر از حرف پدر و مادر است.
 به قول امام حسین(ع) « اگر دین ندارید آزادمرد باشید » .
 شاید بعضی نتوانند که به جبهه ها بروند ولی باید به جبهه ها کمک کنند.
 مگر غیز از این است که آن رزمنده بیچاره که در جبهه ها میجنگد از من و تو دفاع می کند؟

علیرضا حضرت زاد


بسم الله الرحمن الرحیم


 با سلام و درود فراوان به منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و نایب برحقش امام خمینی و سلام ما بر رزمندگان اسلام که همچون شیر می غرند و درود بی حد و مرز ما به معلولین، جانبازان، مجروحین و شهدای جمهوری اسلامی ایران و لعنت ما بر مردم کوفه و یزیدیان که امام را تنها گذاشته و او را به شهادت رساندند همچنین نفرین ما بر کسانی که از ترس جان در کنج خانه نشسته و کمر همت نمی بندند و به جبهه ها نمی روند.
 برادران عزیز « آنان که رفتند کار حسینی کردند و آن هایی که ماندند باید کار زینبی بکنند »
 دوستان گرامی: چرا باید در چنین لحظاتی که دشمن کافر ما رو به نابودی است ما بهانه هایی برای نرفتن به جبهه ها بیاریم  مگر نه این که لبیک گفتن به ندای رهبر از واجبات دین است مگر نه اینکه عراق متجاوزگر است و باید نابود شود؟ مگر نه این که ما باید از کشور خودمان دفاع کنیم؟ پس چرا نشسته اید پس چرا همت نمی کنید چرا بهانه می آورید که پدر و مادر اجازه نمی دهند مگر نه این که حرف ولایت فقیه بالاتر از حرف پدر و مادر است؟ مگرخود شما نبودید که می گفتید« ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند » پس چرا همه جا زدید .به قول امام حسین (ع) « اگر دین ندارید آزادمرد باشید »  پس چرا به جبهه ها نمی روید؟ اگر مسلمان نیستی حداقل از خاک خود دفاع کن.خوب شاید بعضی نتوانند که به جبهه ها بروند ولی باید به جبهه ها کمک کنند آیا شما خجالت نمی کشید آری خود شما که وقتی حرف کمک به جبهه می آید می گویید باز دولت به گدایی افتاد. یا بعضی ها خجالت نمی کشند که با داشتن پول 5 ریال به جبهه ها کمک می کنند. مگر غیر از این است که آن رزمنده بیچاره که در جبهه ها میجنگد از من و تو دفاع می کند؟ مگر جز این است که از ناموس من و تو دفاع می کند؟ پس چرا این مسئله جبهه ها را به مسخره بر می دارید. دوستان حال که از این موضوع خارج شدیم  آیا درست است در چنین حالی دو دوست یکدیگر [ را] مسخره کنند یا به یکدیگر دشنام دهند یا برای یکدیگر لقب های ناجور بگذارند. یا شرم آورتر از آن که عده ای پی رقص و برِک دنس و راپیددنس هستند .  ای از خدا بی خبران


  قوت مغرب نه از چنگ و ر باب                         نی ز رقص دختران بی حجاب
 
 محکمی او را نه از لادینی است                         نی فروغش از خط لاتینی است
 
      قوت افرنگ از علم و فن است                            از همین آتش چراغش روشن است

 علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ                   مغز می باید نه ملبوس فرنگ
 
    بنده افرنگ از ذوق نمود                             می برد از غربیان رقص و سرود
 
      نقد جان خویش در بازد به لهو                          علم دشوار است، می سازد به لهو
 
 از تن آسانی بگیرد سهل ر ا                     فطرت او در پذیرد سهل را
 
   سهل را جستی در این دیر کهن                    این دلیل آن که جان رفت از بدن
 
  « اقبال لاهوری »


 خوب دوستان عزیز و گرامی سر شما را درد نمی آورم ولی به شما سفارش میکنم که مرد باشید و خود برای خود استقلال رأی داشته باشید . در پایان از آقایان، شهرام یارمند،سیروس جعفریان، محمد خواجه، حسین شعبانی، علی آهنج، شهریار امیدوار و محسن ابراهیمی معذرت خواهی می کنم زیرا مقداری با آنان شوخی کرده ام. انشاءالله خدا توفیقی نصیب ما گرداند و ما شهید شویم و به امید این که شما در تشییع  جنازه من شرکت کنید.
 « والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته»
 دوستدار همه شما علی رضا حضرت زاد ( رامک)
 امیدوار جان این نوشته ها را برای معلمین گرامیم بخوان.
 دبیر محترم آقای طباطبایی
 من سر کلاس شما خیلی آدم فضولی بودم و یا در بعضی مواقع باعث شلوغی کلاس می شدم که امیدوار م شما به لطف خود این بنده حقیر را عفو بفرمایید.در ضمن از زحمات شما برای ما دانش آموزان متشکرم.
 دبیر محترم آقای میرزاخانی
 امید به آن دارم که این بنده حقیر کمتر از اکبیر را حلال کنی و ببخشی چرا که در بعضی مواقع در موقع درس دادن مزاحم کلاس می شدم و هم چنان موجبات ناراحتی شما را نیز فراهم می کردم. همین طور از زحمات شما در سر کلاس متشکرم.
 دبیر محترم آقای نجفی زاده
 شما بسیار دبیر خوب و پرسابقه ای هستید لذا در امر درس دادن خیلی مهارت دارید از این رو از شما تشکر می کنم و از شما خواهش می کنم که این بندة حقیر را ببخشید.
 دبیر محترم آقای روشن روان
 از شما هم طلب بخشش می کنم و از خداوند منان طول عمر شما را خواهانم و همین طور از این که به من درس می دادید متشکرم.
 دبیر محترم آقای حیدری

اگر باعث ناراحتی شما شدم بسیار شرمنده و خجلم از این رو از شما معذرت می خواهم و از بابت درس دادن شما نیز متشکرم.
 دبیر محترم آقای جمال زهی
 از درس دادن شما به این صورت شیوا، و راحت و قابل فهم متشکریم و امید به آن داریم که ما را نیز حلال کنید.
 دبیر محترم آقای شریفی
 شما بسیار معلمی خوب و قاطع و خوش حسابی هستید من از شما و زحمات شما برای درس دادن بسیار متشکرم و امید به آن دارم که مرا حلال کنید.
 دبیر محترم آقای ریگی
 من از شما معذرت می خواهم چون همیشه در دلم به شما ناسزا می گفتم از این رو از شما می خواهم که مرا حلال کنید و ببخشید.
 دبیر محترم آقای نجفی
 اگر این خواهش مرا به عنوان یک امانت به حساب نیاورید از شما خواهش می کنم که این جبهه ای ها را نیز جزو قبولی ها بدانید. از زحمات شما نیز متشکرم و امید آن دارم که مرا حلال کنید.
 دبیر محترم آقای هاشمی منفرد
 از زحمات شما در سر کلاس بی نهایت متشکرم و امید به آن دارم که مرا ببخشید و حلال کنید.
 دبیر محترم آقای ذاکر
 از زحمات شما در سر کلاس بی نهایت متشکرم و امید به آن دارم که مرا ببخشید و حلال کنید.
 دبیر محترم آقای شیرزایی
 از زحمات شما نیز متشکرم لذا امیدوارم که مرا حلال کنید و ببخشید.

 

نام:علیرضا

نام خانوادگی:حضرت زاد

نام پدر::محمد

تاریخ تولد:۱۳۴۹/۱۰/۱۶

تاریخ شهادت:۱۳۶۷/۴/۴

محل تولد:تهران

محل شهادت:شلمچه

تحصیلات:دوم متوسطه



چاپ خبر